گنجور

 
مشتاق اصفهانی

گل همنشین خار و خس در دامن گلزارها

وز خارخار عشق گل در جان بلبل خارها

تنها نه من از گلرخان هر دم کشم آزارها

یاری ندیده یارئی زین غیر پرور یارها

پر از هجوم بوالهوس کوی بتان از خاروخس

ما همچو مرغان قفس محروم از این گلزارها

شد زین خدنک جان ستان صد رخنه‌ام در استخوان

دارد هنوز این شخ کمان عشق تو با من کارها