جان شیرین منی، ای از لطافت چون پری
گر پری جان است، تو از جان شیرین خوشتری
گوییا بر آب حیوان برگ نیلوفر دمید
آن تن نازک به زیر فوطه نیلوفری
خواستم جورت بگویم، خوف دل بربست لب
لیک رخ را چون کنم، دارد زبان زرگری
کافرا، تا چند تو خون مسلمانان خوری
بار دیگر گر مسلمانی، بدین سو بنگری
دل ز من دزدیدی و کردی نهان در زیر چشم
پس همی خواهی به خنده جان من بیرون بری
چون بدیدم چشم غلتانت، گزیدم پشت دست
کعبتین آنجا دو چشم، اینجا عجب بازیگری
چشمهای من چو دریا گشت و لبها خشک ماند
چون تو سلطان را چنین بد ملک خشکی و تری
سوز عاشق لطف معشوق است، بر پروانه نیست
منت شمع آنکه دادش دولت خاکستری
می کنی شوخی که، خسرو، جامه ها چندین مدر
خویشتن را گو که چندین پرده دل می دری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عمیق عاشقانه و رنج و زجر عاشق پرداخته است. شاعر معشوق را با لطافت و زیبایی چون پری میبیند و به تناقضات عشق و دلباختگی اشاره میکند. او از زیباییهای چشمان معشوق سخن میگوید که تأثیری عمیق بر روح او میگذارد و در عین حال، دلتنگی و حسرت را نیز بیان میکند. شاعر به انتقاد از ظلم و خونریزی هم اشاره میکند و به کمال عشق و لذتی که از آن حاصل میشود، میپردازد. در نهایت، او به بازیگری چشمان معشوق و تأثیر آنها بر خود اشاره میکند و از پیچیدگیهای عشق و دلبستگی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ای جان عزیز من، تو همچون پریای از لطافت و زیبایی. اگر پری جان باشد، تو از جان شیرین نیز دلپذیرتری.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که روی سطح آب، حیوانی شبیه به فرفرههای نیلوفر آبی در حال حرکت است و آن موجود لطیف زیر لایهای از نیلوفر پنهان شده است.
هوش مصنوعی: خواستم با تو به طور صادقانه صحبت کنم، ولی ترس دلم مانع شد. حالا چطور میتوانم به تو بگویم که چهرهات چه زیبایی دارد، زیرا زبان من تنها به تمجید از زیبایی تو میرسد.
هوش مصنوعی: ای کافر، تا کی میخواهی خون مسلمانان را بریزی؟ اگر راست میگویی مسلمان هستی، یک بار دیگر به این سو نگاه کن.
هوش مصنوعی: تو دل مرا از من دزدیدی و آن را در پرتو نگاهت پنهان کردی، پس چطور میخواهی با خندهات جان مرا به بیرون بیاوری؟
هوش مصنوعی: وقتی چشمهای تو را دیدم که در حال لغزیدن بودند، دستی بر پشت کعبه زدم. دو چشمت در آنجا وجود دارد، اما اینجا چه نمایش عجیبی راه انداختهای!
هوش مصنوعی: چشمان من به وسعت دریا شده است و لبهایم خشک ماندهاند. وقتی که تو، ای سلطان، چنین وضعیت بدی برای سرزمینت به وجود آوردهای، که نه خشکی و نه تری در آن وجود دارد.
هوش مصنوعی: عشق و شوق عاشق به خاطر محبت معشوق است و پروانهای که با شمع برافروخته میشود، نیازی به قدردانی از معشوق ندارد، زیرا این عشق و محبت خود نعمت بزرگی برای اوست.
هوش مصنوعی: خودت را به شوخی مگیر، ای خسرو، چندین لباس و پرده برتن داری، بگو چه مقدار از دل خود را میکَنی و میزاری بیرون؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای جهان را دیدن تو فال مشتری
کیست آن کو نیست فال مشتری را مشتری
گر ز عنبر بر سمن عمدا تو افکندی زره
آن زره که کاشته است از غالیه بر ششتری
آهوی بزمی تو با کبر پلنگانت چکار
[...]
ای شکسته تیره شب بر روی ، روشن مشتری
تیره شب بر روی روشن مشتری در ششتری
از شکر بر نقره داری دانۀ یاقوت سرخ
وز شبه بر عاج داری حلقۀ انگشتری
زلف مشکین تو پنداری که آزر بر نگاشت
[...]
ای شکنج زلف جانان بر پرند ششتری
سایبان آفتابی یا نقاب مشتری
توده توده مشک داری ریخته بر پرنیان
حلقه حلقه زلف داری بافته بر ششتری
گاه بر گلنار تازه شاخهای سنبلی
[...]
ای به رخسار و به عارض آفتاب و مشتری
آفتاب و مشتری را من به جانم مشتری
داری از سنبل نهاده سلسله بر آفتاب
داری از عنبر کشیده دایره بر مشتری
از سر زلف سیه با حلقههای سنبلی
[...]
ای پدیدار آمده همچون پری با دلبری
هر که دید او مر ترا با طبع شد از دل بری
آفتاب معنی از سایت بر آید در جهان
زان که از هر معنیی چون آفتاب خاوری
زهره مزهر بر تو سازد کز عطارد حاصلی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.