ز حجاب عشق خون شد جگرم کنم چه چاره
که تو در کنارم و من ز تو مانده بر کناره
گر از الفت دل تو شکند دلم چه حیرت
که دل من آبگینه دل تست سنگ خاره
نگری باشک گرمم چو بچشم کم نظرکن
که بخرمن که آتش نگرفت از این شراره
شمرد چسان برت کس غم بیشتر ز پیشم
که فزون ز هر حسابست و برون ز هر شماره
مه من توراست یارب چه قدر صفای طلعت
که نماید از بناگوش تو عکس گوشواره
بگدا چگونه طفلی چو تو سر فرود آرد
که قدم به تخت شاهی زدهای ز گاهواره
چه تفاوت ارنمائی رخ اگر نه کز تو دارم
نه شکیب بستن چشم و نه طاقت نظاره
نگرم چگونه سیرت که تو را چو بینم از خود
روم و بخود نیایم که به بینمت دوباره
چه شد اینکه بدر شد مه که اگر خطی و خالی
بودش درست ماند برخ تو ماه پاره
چو غبار من فتاده ز پی سمندت اما
چه غم پیاده داری تو که میروی سواره
ز طرب چگونه مشتاق فسرده جان زند دم
که بملک شادکامی دل اوست هیچ کاره
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و دردهای ناشی از دوری میپردازد. شاعر از حجاب عشق و غم جدایی میگوید، در حالی که معشوق در کنار اوست و او نتوانسته به او نزدیک شود. او به زیبایی معشوق اشاره میکند و از احساسات خود دربارهٔ او میگوید، اینکه دلش نسبت به او آسیبپذیر است و محبت او همواره در ذهنش وجود دارد. در انتها، شاعر به تضاد بین عشق و درد، جدایی و نزدیکی اشاره میکند و به نوعی حسرت و انتظار را در دلش احساس میکند.
هوش مصنوعی: عشق باعث شده که دلم بسیار درد بکشد. چه کنم که تو در کنارم هستی و من از دوری تو در غم و حسرت به سر میبرم.
هوش مصنوعی: اگر دل تو از محبت دور شود، دلم چه جای تعجب دارد؟ دل من مانند شیشهای است که بر دل تو تکیه دارد و تو سنگی سفت و سختی.
هوش مصنوعی: نگاه کن که چقدر به من گرمی میبخشی. اگر کمی به من توجه کنی، میبینی که آتش وجودم از این جرقهی عشق روشن نمیشود.
هوش مصنوعی: نگران کسی نباش که بیشتر از من غم دارد، چرا که غم او خیلی بیشتر از آن چیزی است که بتوان شمارش کرد یا به حساب آورد.
هوش مصنوعی: ای خدا، ماه من تو هستی. چه اندازه زیبایی چهرهات که از گوشهایت تصویر گوشوارههایت را نمایش میدهد.
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است کودکی مانند تو، که هنوز در گهواره است، سر به زیر آورد و خضوع کند، در حالی که به مقام پادشاهی دست یافته است؟
هوش مصنوعی: اگر زیباییات را نبینم، چه فرقی میکند؟ نه میتوانم بر چشمهایم چشمی ببندم و نه قادر به تحمل نظاره تو هستم.
هوش مصنوعی: وقتی تو را میبینم، چهرهات به حدی جذاب است که میخواهم از خودم دور شوم و فقط به دیدن تو فکر کنم، انگار که نمیخواهم دوباره به خودم برگردم.
هوش مصنوعی: چرا که ماه زیبایی از آسمان پایین آمده، اگرچه ممکن است نقصی در او باشد، اما همچنان درخشانیاش به یادگار مانده و به قشنگی وصفناپذیری ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: به خاطر تو، من مانند غباری هستم که از دنبالت افتاده، اما تو که با شتاب و سوار بر اسبت میروی، چه غمی داری از من که پیادهام؟
هوش مصنوعی: آدمی که در شوری و شادمانی است، نمیتواند به کسی که دلی غمگین و پژمرده دارد، حسادت کند. زیرا آن شخص دلش به شادی و خوشبختی دیگری خوش نیست و در واقع خودش هیچ نقشی در این خوشحالی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظاره
نظری ز تو عفاالله چه می است مستکاره
به چسانت سیر بینم که هم از نخست دیدن
شوم از خود و نیارم که ببینمت دوباره
هوسم بود که دیده ز همه ستانم و پس
[...]
نه خیال غنچه بندم نه به گل کنم نظاره
که مرا دلی فگار و جگریست پاره پاره
من و آفتاب رویت که به خلوت سعادت
شرفیست عالمی را ز طلوع آن ستاره
بخدا که در دل من رقم دویی نگنجد
[...]
بکجا روم ز دردت؟ چه دوا کنم؟ چه چاره؟
که هزار باره خون شد جگر هزار پاره
منم و ز عشق دردی، که اگر بکوه گویم
بخدا! که نرم گردد دل سخت سنگ خاره
بدو دیده کی توانم که رخ تو سیر بینم؟
[...]
دل و دیده را نباشد، چه نهان چه آشکاره
نه تحمل صبوری، نه تهوّر نظاره
ز تو بس که ناامیدم، به گمان خود نیفتم
اگرم به جانب خود طلبی به صد اشاره
بروید چارهجویان، پی کار خود، که دیگر
[...]
دگرم زدست ماهی شده دل هزار پاره
که گشاده باده بر من زقضا در نظاره
نزنی گرم به ناوک ز قضا چنان بنالم
که شود ز آه من خون به دل فلک ستاره
ز غمت چنان بربزم ز دو دیده بحر خونی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.