مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظاره
نظری ز تو عفاالله چه می است مستکاره
به چسانت سیر بینم که هم از نخست دیدن
شوم از خود و نیارم که ببینمت دوباره
هوسم بود که دیده ز همه ستانم و پس
به هزار دیده شبها به رخت کنم نظاره
چو روی به گشت میدان دل عاشقان بود گو
که ز لعل بادپایت جهد آتشین شراره
تو به ره روان و خلقی به هلاک مانده هر سو
چه غم آب تندرو را ز خرابی کناره
سر آن دو چشم گردم که چو هندوان رهزن
همه را ز نوک مژگان زده بر جگر کناره
چو زنم دم عیاری ته آن بلند ایوان
که به کنگر جلالش نرسد کمند چاره
مشمر، حکیم، طالع چو ز روز بد بگریم
که من آب خوش نخوردم به شمار این ستاره
چو ز دست رفت خسرو رگ جان مکش ز دستش
که به رشته دوخت نتوان جگری که گشت پاره
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل در مورد احساس عشق و شیفتگی شاعر نسبت به معشوقهاش است. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق میگوید که به یک نگاه او دچار حیرت و پریشانی شده است. او احساس میکند که در هر بار دیدن معشوق، خود را گم میکند و نمیتواند دوباره او را ببیند. او آرزو دارد که با هزار چشم به تماشای معشوق بپردازد و از زیباییاش سیر نشود. شاعر به شور و حال عاشقانهاش اشاره میکند و این که عشقش باعث به وجود آمدن مشکلاتی برای او و دیگران شده است. همچنین او به دشواریهای عشق و غمهایی که از دست دادن معشوق به بار میآورد، اشاره دارد و در نهایت نمیتواند دوری او را تحمل کند.
هوش مصنوعی: من به دلیل یک نگاه از چهرهات به شدت دچار احساسات و هیجان شدم، به طوری که انگار مست شدهام و از خود بیخود گشتهام.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم تو را ببینم در حالی که از اولین دیدن تو، خودم را فراموش میکنم و نمیتوانم دوباره تو را ببینم؟
هوش مصنوعی: نمیتوانم تمایلاتم را پنهان کنم که میخواهم از همه چیز چشم بپوشم و شبها به طور مداوم به چهرهات نگاه کنم.
هوش مصنوعی: وقتی که تو برگردی و به میدان عشق نگاهی بیندازی، دل عاشقان به سمت تو خواهد آمد. گویی که تلألو زیبای تو مانند شعلهای آتشین است که همه را به سوی خود میکشد.
هوش مصنوعی: تو در مسیر خود در حرکت هستی و مردم دیگر در هر طرف در حال نابودیاند، پس چه نیازی به نگرانی از طغیان آب و ویرانی کنارهاش داری؟
هوش مصنوعی: من به دقت و با احترام به آن دو چشم زیبا مینگرم که مانند دزدان هندی، با ناز و کرشمهی پلکهایشان همه را تحت تاثیر قرار میدهند و به دل هرکس نفوذ میکنند.
هوش مصنوعی: وقتی که به عرش عظمتش دست مییابم، مانند حلقهای در برابر بلندای آن ایوان به نظر میآید که هیچ کمندی نمیتواند به آن برسد.
هوش مصنوعی: ای حکیم، نگران نباش، چون روزگار بدی بر من گذشته است و من تا به حال نتوانستهام از شیرینی زندگی بهرهمند شوم، به همین خاطر به تعداد این ستارهها در آسمان نمیتوانم حساب کنم و غم و اندوه را کنار بگذارم.
هوش مصنوعی: هرگاه که خسرو از دست برود، هرگز رگ جان او را نکاوش کن، زیرا نمیتوان با رشتهای، دل پارهپارهای را دوباره به هم دوخت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه خیال غنچه بندم نه به گل کنم نظاره
که مرا دلی فگار و جگریست پاره پاره
من و آفتاب رویت که به خلوت سعادت
شرفیست عالمی را ز طلوع آن ستاره
بخدا که در دل من رقم دویی نگنجد
[...]
بکجا روم ز دردت؟ چه دوا کنم؟ چه چاره؟
که هزار باره خون شد جگر هزار پاره
منم و ز عشق دردی، که اگر بکوه گویم
بخدا! که نرم گردد دل سخت سنگ خاره
بدو دیده کی توانم که رخ تو سیر بینم؟
[...]
دل و دیده را نباشد، چه نهان چه آشکاره
نه تحمل صبوری، نه تهوّر نظاره
ز تو بس که ناامیدم، به گمان خود نیفتم
اگرم به جانب خود طلبی به صد اشاره
بروید چارهجویان، پی کار خود، که دیگر
[...]
دگرم زدست ماهی شده دل هزار پاره
که گشاده باده بر من زقضا در نظاره
نزنی گرم به ناوک ز قضا چنان بنالم
که شود ز آه من خون به دل فلک ستاره
ز غمت چنان بربزم ز دو دیده بحر خونی
[...]
ز حجاب عشق خون شد جگرم کنم چه چاره
که تو در کنارم و من ز تو مانده بر کناره
گر از الفت دل تو شکند دلم چه حیرت
که دل من آبگینه دل تست سنگ خاره
نگری باشک گرمم چو بچشم کم نظرکن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.