شکرلله گشت از عون حق و امداد بخت
ایروان مفتوح از تیغ شه صاحب قران
سایه برج الهی مهر برج خسروی
وارث ملک سلیمان صاحب تخت کیان
کلب درگاه امیرالمؤمنین طهماسب شاه
آنکه از بیمش فتد تب لرزه برشیر ژیان
آن شجاعت پیشهکز شمشیر او هنگام رزم
هر طرف روی آورد صد جون خون گردد روان
معدلت کیشی که در اقضای عالم گشته است
کم ز صیت شهرتش آوازه نوشیروان
چون ز صدق و نیت پاک و خلوص اعتقاد
داد این فتح نمایانش خدای انس و جان
کلک معنی سنج مشتاق ازپی تاریخ سال
زد رقم از لطف ایزد فتح گردید ایروان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به پیروزی سپاه ایران تحت فرماندهی طهماسب شاه در فتح ایروان اشاره دارد. شاعر به تأثیر عون الهی و کمکهای خداوند در این پیروزی اشاره کرده و از شجاعت طهماسب، که رعب و وحشت در دل دشمنان میانداخت، یاد میکند. او همچنین به ویژگیهای نیک و خلوص نیت طهماسب و تأثیر آن بر موفقیتهایش اشاره میکند. در نهایت، این فتح را نتیجه لطف و اراده الهی میداند.
هوش مصنوعی: با کمک و یاری الهی و حمایت روزگار، ایروان فتح شد به دست پادشاهی که دارای قرآن است.
هوش مصنوعی: سایهای از برج الهی عشق، بر تن بلند و باشکوهی قرار گرفته که وارث ملک سلیمان و صاحب تخت کیان است.
هوش مصنوعی: سگ دروازهی امیرالمؤمنین طهماسب شاه، آن کسی که از ترس او، شیر قوی و نیرومند هم دچار لرزش و تردید میشود.
هوش مصنوعی: شجاعتی که در دل اوست، در میدان نبرد قدرتی دارد که هر طرف که به او حمله کند، جانها را به خون تبدیل میکند.
هوش مصنوعی: عدل تو به اندازهای است که در دنیا کم از آوازه و شهرت نوشیروان نیست.
هوش مصنوعی: به خاطر صداقت و نیت پاک و ایمان خالص، خداوند این پیروزی را به او عطا کرد.
هوش مصنوعی: قلمی که معانی را میسنجد و مشتاق است، به یاد تاریخ، سال را رقم زد. به لطف خداوند، ایروان فتح شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواسته تاراج گشته، سر نهاده بر زیان
لشکرت همواره یافه، چون رمهٔ رفته شبان
چیست آن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان
بیروان تن پیکری پاکیزه چون بیتنْ روان
گر بجنبانیش آب است، ار بلرزانی درخش
ور بیندازیش تیر است، ار بدو یازی کمان
از خرد آگاه نه در مغز باشد چون خرد
[...]
بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان
تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان
تا که میجستم ندیدم تا بدیدم گم شدم
گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان
در خیال من نیامد در یقینم هم نبود
[...]
سرو دیدستم که باشد رسته اندر بوستان
بوستان هرگز ندیدیم رسته بر سرو روان
بوستانی ساختی تو برسر سرو سهی
پر گل و پر لاله و پر نرگس و پر ارغوان
ای بهار خوبرویان چند حیلت کرده ای
[...]
خسروا جائی بهمت ساختی، جائی بلند
پر ز خوان خواهی کنونش کرد و خواهی پر سخوان
تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعه ها
تیر تو مومول شد در دیده های دیده بان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.