در این بخش شعرهایی را فهرست کردهایم که در آنها ایرج میرزا مصرع یا بیتی از جامی را عیناً نقل قول کرده است:
-
ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۴ :: جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۱۱ - در بیان آنکه هر یک از جمال و عشق مرغیست از آشیان وحدت پریده و بر شاخسار مظاهر کثرت آرمیده اگر نوای عزت معشوقیست از آنجاست و اگر ناله محنت عاشقیست هم از آنجاست
ایرج میرزا (بیت ۳۰): «پری رو تابِ مستوری ندارد - در ار بندی سر از روزن درآرد»
جامی (بیت ۱۱): نکو رو تاب مستوری ندارد - ببندی در ز روزن سر برآرد
در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
-
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۲ - دیدار:دیدم اندر گردش بازار عبداللّه را - این عجب نبود که در بازار بینم ماه را
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۵:گوشه برقع فتاد از طرف رخ آن ماه را - کشف شد نور تجلی عارف آگاه را
-
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۴ - در مدح امیرنظام گروسی در زمان حیات پدر گفته:حَسَبِ مرد هنرمند به فضلست و ادب - شکر ایزد که مرا فضل و ادب گشته حَسَب
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » اشعار پراکنده » شمارهٔ ۱۱:شد نهان زابروی تو مه چو هلال اول شب - به دعا طالب مه گو بگشا گوشه لب
-
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۷ - در مدح اعتضادالسَّلطنه:مقبول باد طاعتِ شَهزاده اعتضاد - عیدِ سعیدِ فطر بر او فرخجسته باد
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۷:شب ماه عید را ز شفق چرخ جلوه داد - بر کف حریف لعل قبا جام زر نهاد
-
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۱۰ - انتقاد از حجاب:نقاب دارد و دل را به جلوه آب کند - نعوذباللّه اگر جلوه بی نقاب کند
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۳۸ - بهشت و دوزخ:رسول دید که جمعی گسسته افسارند - به چاره خواست کِشان رِبقَه در رِقاب کند
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۳۹ - اشک شیخ:نَعوذُ بِاللَّه از آن قطرههای دیدهٔ شیخ - چه خانهها که از این آبِ کم خراب کند
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۷:چو ترک سرکش من پای در رکاب کند - کرشمه بر مه و جولان بر آفتاب کند
-
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۱۳ - در مدیحه و تبریک عروسی:برآمد بامدادان مِهرِ انور - جهان را کسوتِ نو کرد در بر
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۵۶ - وفا:وفا در گل رخان عطر است در گل - من این را خوانده ام وقتی به دفتر
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۳:ز رشک قدت ای سرو سمنبر - به صد پاره دلی دارد صنوبر
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۴:به خونم گر کشی تیغ ای ستمگر - نخواهد شد تمنای تو از سر
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۶:کند گل چون رخت خود را تصور - ازان دارد ز گل غنچه دلی پر
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قطعات » شمارهٔ ۲۳:دلا منشین درین ویرانه چون چغد - سوی مرغان قدسی آشیان پر
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷:زهی نور تو از هر ذره ظاهر - کمال وحدت ذات تو قاهر
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸:قدت سرویست جانا سایه پرور - به صد دل در هوای او صنوبر
-
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۱۴ - در تهینتِ فرزند یافتنِ نصرة الدّوله:ساقیِ سیم بر بده ساغر - که جهان یافت رونقِ دیگر
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۵۴ - مهر مادر:باز چون جوجه ماکیان بیند - از پی صید برگشاید پر
جامی » بهارستان » روضهٔ سوم (در ذکر پادشاهان) » بخش ۱۰:چون شود با تو یار جنگ اندیش - جز جدایی مگیر با او پیش
-
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۱۶ - در ورود مظفّرالدین میرزا ولّی عهد به تبریز و مدح امیر نظام:چو شاه بنند دل در جهان به رَشفِ ثُغُور - چگونه یارد بستن کمر به حفظِ ثُغور
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۲:خطی ست بر گل رویت ز مشک تر مسطور - که باد آفت چشم بد از جمال تو دور
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۸:تو نور مطلقی و دیگران مجالی نور - تجلی تو درآنها به اختیار و شعور
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قصاید » شمارهٔ ۴ - القصائد:سحر چو بر دل من تافت نور صبح نشور - صدای صیحه قوموا شنیدم از دم صور
-
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۱۷ - خوشامد به شاه در مهمانیِ وزیر:تا شهنشاهِ جهان گردید مهمانِ وزیر - متّفق دید آسمان بختِ جوان با رایِ پیر
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۲۵:زین مروح خانه بادی می وزد بس دلپذیر - برمشام جانت ای دل قوت جان زین بادگیر
-
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۱۹ - مطایبه:پدرش گفته که با من ننشیند پسرش - مُردَم از غصّه خدا مرگ دهد بر پدرش
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۱:آن سفر کرده که جان رفت مرا بر اثرش - هست ماهی که نیاورد به من کس خبرش
-
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۲۰ - در مدح امیر نظام:هر که را با سرِ زلفِ سیه افتد کارش - چون سیه کاران آشفته بود بازارش
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۲:گردش جام که زد صنع ازل پرگارش - سرنپیچد ز خط این دایره زنگارش
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قطعات » شمارهٔ ۲۵:هیچ سودی نکند تربیت ناقابل - گرچه برتر نهی از خلق جهان مقدارش
-
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۲۵ - وسوسه:دیدم و گفتم نادیدهاش انگار کنم - دل سودا زده نگذاشت که این کار کنم
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۸:نه نگاری که دل و جان به غمش یارکنم - عشق او هرچه کند حکم به آن کار کنم
-
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۲۶ - امتحان خطّ و سخن:امیر کرد مرا امتحان به خطّ و سخن - به روزِ غُرّۀ شَوّال عیدِ روزه شکن
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قصاید » شمارهٔ ۳ - فی نعت النبی صلی الله علیه و سلم:نگار من شتر انگیخت رو به حجره من - پذیره شترش رفت جان ز حجره تن
-
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۲۷ - شکوه از چرخ و شکایت از مرگ پدر:شکوه بر چرخ برند از دشمن - عجبا چرخ بُوَد دشمن من
جامی » بهارستان » روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) » بخش ۱۲:ای که در شرع خداوندان حال - می کنی از سنت و فرضم سؤال
-
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۳۰ - در مدحِ حضرتِ مولای متقیان:گفتم رهینِ مهرِ تو شد این دلِ حزین - گفتا حزین دلی که به مهری بود رهین
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۷۸ - دو هدیه:آمد مرا دو هدیه چو دو قرص مهر و ماه - با نامهای دو چون دو طبق گوهر ثمین
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » سایر اشعار » شمارهٔ ۴ - فی منقبت سیدالشهداء سلام الله علیه:کردم ز دیده پای، سوی مشهد حسین - هست این سفر به مذهب عشاق فرضِ عین
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۴:خوانی کشیده عشق سزاوار آفرین - بسم الله ای حریف گدا خوی ده نشین
-
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۳۱ - سیهچشمِ نامهربان:ای سیهچشم چه دیدی تو از این دیده گناه - که نگاهت چو کنم خیره کنی چشم سیاه
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۰:آن دو رخ را که نبینیم مگر ماه به ماه - به جمال تو که هستیم به جان نیکو خواه
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۱:همچو شمعم به زبان شعله زند آتش آه - گر نه بگشایدم از سینه بر او تیغ تو راه
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۸:من که از سوز دل غمزده گشتم همه آه - بین چو آهم به سر از دود دل این چتر سیاه
جامی » بهارستان » روضهٔ سوم (در ذکر پادشاهان) » بخش ۸:از گناه تو چو آگاه شود شاه کریم - معترف باش به آن وز کرمش عذر بخواه
-
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۳۲ - شکایت از دوری امیر نظام و مدح قائم مقام:به حکمِ آن که ز دل ها بُوَد به دل ها راه - دلِ امیر ز سوزِ دلِ من است آگاه
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۷:ز هر طرف که درآمد گشاده رخ آن ماه - مرا مشاهده شد سر ثم وجه الله
-
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۳۳ - در مدح مولایِ متّقیان:خوش آن که او را در دل بود وِلایِ علی - که هست باعث رحمت به دنیی و عقبی
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۲:ز شیخ چله نشین دور باش و چله وی - که هست چله وی سردتر ز چله دی
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۴:نشان نبود ز عهد الست و قول بلی - که می رسید به گوش دلم ز عشق ندی
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۸:بیا بیا که صدای درای و بانگ حدی - همی دهد خبر از قرب هودج لیلی
-
ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۳۶ - در مدح امیرنظام:جانا چه شود گر تو درِ مِهر گشایی - وز در به در آیی و چو جانم به بر آیی
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۶:دل برد ز من فتنه گری عشوه نمایی - زرین کمری کج کلهی تنگ قبایی
-
ایرج میرزا » غزلها » شمارهٔ ۳:خرِ عیسی است که از هر هنری باخبر است - هر خری را نتوان گفت که صاحب هنر است
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸:دودم از سینه که گرد آمده بالای سر است - قدسیان را شده از ناوک آهم سپر است
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قصاید » شمارهٔ ۵ - قصیده اخری:این نه قصر است همانا که بهشت دگر است - که گشاده به رخ اهل صفا هشت دراست
-
ایرج میرزا » غزلها » شمارهٔ ۵:طرب افسرده کند دل، چو ز حدّ در گذرد - آبِ حیوان بکُشَد نیز، چو از سر گذرد
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۴:هر که خواهد سوی آن شوخ ستمگر گذرد - واجب آنست که اول قدم از سر گذرد
-
ایرج میرزا » غزلها » شمارهٔ ۱۴:ما خریدیم به جان عشق تو نی با زر و سیم - به زر و سیم خَرَد عشقِ بتان مردِ لئیم
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۸:خبر مقدم عیسی نفسی داد نسیم - که توان کرد به خاک قدمش جان تسلیم
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲:ای تنت سیم و بر و ساعد و بازو همه سیم - چون زر از مفلسی از سیم توام دل به دو نیم
جامی » بهارستان » روضهٔ سوم (در ذکر پادشاهان) » بخش ۱۰:عذرخواهی بکن و عفو طلب شو چو فتد - رخنه در قاعده یاری یاران قدیم
-
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۳ - مکاتبۀ منظوم:من که خوردم شام و رفتم توی جا - گر نمی خواهی بیایی هم میا
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۴:عاشقم اما نمی گویم کجا - بیخودم لیکن نمی دانم چرا
-
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۳۴ - دزدانِ نادان:دو نفر دزد خری دزدیدند - سرِ تقسیم به هم جنگیدند
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱:انماالله اله واحد - و هو الغایب و هو الشاهد
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » اشعار پراکنده » شمارهٔ ۱:نیست در راه صداقت چپ و راست - نیست در دین صداقت کم و کاست
-
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۳۷ - سَجعِ مُهرِ شُتُر:گاه بارَم خار باشد گاه دُر - یار حاجی عَبدُهُ الرّاجی شتر!
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۵:روزه چون می داری ای شیرین پسر - کز دو لب بینم دهانت پرشکر
-
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۱ - مادّه تاریخ وفات جعفرقلی میرزا عَمِّ شاعر ۱۳۰۷ هق:هر که آمد در این جهان ناچار - رود از این جهان چه شَه چه گدا
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۷:زد به رفتار خوش قدت ره ما - رفع الله قدره ابدا
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۳۷:دی فرستاد قطعه ای سوی من - نکته دانی ز زمره فضلا
جامی » بهارستان » روضهٔ هفتم (در شعر و بیان شاعران) » بخش ۱۷ - سوزنی:دی فرستاد قطعه ای سوی من - نکته دانی ز زمره فضلا
-
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۹ - مرثیه:سرگشته بانوان وَسَطِ آتشِ خِیام - چون در میانِ آبْ نُقُوش ستارهها
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۰:چرخ کبود هرشب و رخشان ستارهها - دودیست زآتش من و در وی شرارهها
-
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۱۱ - جاه و جلال علی (ع):اندر خبر بُوَد که نبی شاهِ حق پرست - چون سویِ عرش در شبِ معراج رخت بست
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۹:صد خارم از فراق تو در پای دل شکست - وز گلشن وصال تو نامد گلی به دست
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۵۶:ما رند و عاشقیم و نظرباز و می پرست - بر ما حرام جز می و معشوق هر چه هست
جامی » بهارستان » روضهٔ هشتم (در حکایات حیوانات) » بخش ۱۲:در هر دلی که عز قناعت نهاد پای - از هر چه بود حرص و طمع را ببست دست
-
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۱۴ - احمد لایَنصَرِف:فکرِ شاهِ فَطِنی باید کرد - شاهِ ما گُنده و گول و خِرِف است
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۶۵:گوهر عشق تو را دل صدف است - ناوک درد تو را جان صدف است
-
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۲۱ - تاریخ فوت:این جهان پیش راد مردِ حکیم - هست محنت فزایِ غم آباد
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۲۲ - ماده تاریخ مهمانی شاه در باغ امیرنظام (۱۳۰۷ هق):خسرو تاج بخش ناصر دین - آن سرشته به عقل و دانش داد
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۳:جامی آمد درین سرای نبرد - دولت مرد عقل مادرزاد
-
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۳۴ - مهر مادر:رنج کشد مادر از جفای پسر لیک - آنچه کشیدست هیچ رنج نداند
جامی » بهارستان » روضهٔ دوم (در ذکر حکمت حکما) » بخش ۱:هرچه آمد به دست مرد کریم - همه در پای دوستان افشاند
-
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۴۳ - کار و بار:ندانم از چه به هر جا که لفظ کار آید - ردیف آن را فی الفور لفظ بار کنند
ایرج میرزا » اشعار دیگر » شمارهٔ ۳ - کار و بار:ندانم از چه به هرجا که لفظ کار آید - ردیف آن رافی الفور لفظ بار کنند
جامی » بهارستان » روضهٔ سوم (در ذکر پادشاهان) » بخش ۱۳:نه طور منصب شاهان بود که بیع و شری - به قصد کسب معاش خود اختیار کنند
-
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۴۷ - تاریخ وفات عزیز علیا (۱۳۰۶ هق):سود و زیان جهان دیده و سنجیده ایم - کسی که خورد و خوراند از این جهان برد سود
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷:ترانه های تحیت سرودهای درود - نثار مجلس سلطان عاقبت محمود
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۸۶:زهی جمال تو خورشید آسمان شهود - تویی بدیع ترین نقش کارگاه وجود
-
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۴۸ - قطعه:قبض آقای کمال السلطنه است - بایدش امضا کنی بسیار زود
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۸:چیست می دانی صدای چنگ و عود - انت حسبی انت کافی یا ودود
-
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۵۰ - جواب تبریک شوریده:گفت شوریده به من تهینت عید ز فارس - گشت از تهنیت او به من این عید سعید
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۰:حلقه گوش تو را هر که بدین لطف بدید - حلقه بندگی عشق تو در گوش کشید
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۲:باز صبح طرب از مطلع امید دمید - نفحات ظفر از گلشن اقبال وزید
جامی » بهارستان » روضهٔ دوم (در ذکر حکمت حکما) » بخش ۶:ابلهی کو می کند موی سفید خود سیاه - از پی پیری جوانی را همه دارد امید
-
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۵۱ - فقیه:نشسته بود فقیهی به صدر مجلس درس - بجای لفظ عَن اندر کتاب خود من دید
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۳:ز سبزه گرد لب جوی خط تازه دمید - به تازگی خط آیندگان باغ رسید
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴:به طرف باغ عجب دلکش است سایه بید - که لمعه لمعه درخشد ازان میان خورشید
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۹:به گرد عارض تو گر دمیده یک دو سه موی - مکن ز عشق من و حسن خویش قطع امید
-
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۶۲ - درویش:کیست آن بی شعور درویشی - که همیشه به لب بُوَد خاموش
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۷:هرچه خواهی بگویی ای خواجه - بکن اندیشه اول از سر هوش
-
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۷۳ - حکایت خلعت:مستوفی کل قصۀ چل طوطی شد - امسال چرا حکایت خلعتِ من
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » رباعیات » شمارهٔ ۱۲:بی سود یقین دم زیانی می زن - بر گرد یقین تار گمانی می تن
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » رباعیات » شمارهٔ ۳۸:ای رشک شکر لب تو از لطف سخن - هر دم به تو نو امید یاران کهن
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » اشعار پراکنده » شمارهٔ ۹:هرگه که رسد به فارسی سوق سخن - رکنی دو ز شرع را به آن ترجمه کن
-
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۷۵ - مزاح با مقبل دیوان:قنبل الدوله مقبل دیوان - آن که نبْوَد مثال او شیطان
ایرج میرزا » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۴:شب عید عُمَر به قول زنان - من در این خانه بودهام مهمان
جامی » بهارستان » روضهٔ پنجم (در عشق و ذکر حال عاشقان) » بخش ۷:در سطبری نمونه افعی - در درازی قرینه ثعبان
-
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۷۹ - سفر اصفهان:ای مهین خواجه در وزارت تو - خلق یک سر خوشند و من غمگین
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۲۳:حبذا منزلی که چرخ برین - به تماشای اوست رو به زمین
-
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۸۵ - مزاح با وثوق الدوله:ای وثوق الدوله آمد فصل دی - فصل دی آمد وثوق الدوله ای
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸:گاه در دل ساز و گه در دیده جا - هر دو جای توست ای بدرالدجی
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۳:چند گردم بهر لیلی گرد حی - نی ز لیلی پای میبینم نه پی
-
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۸۸ - تقاضا گله از مُعز الملک:ای معزالملک ای اندر سخا ضرب المثل - از چه رو شعر و خط ما را گرفتی سرسری؟
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۳۱:در لباس نیلگون تا جلوه کردی ای پری - مه دگر ننمود رخ زین پرده نیلوفری
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۹:یاد دارم از کهن پیری که در حمام گفت - کین سخن پرسید روزی کهتری از مهتری
جامی » بهارستان » روضهٔ ششم (در مطایبه) » بخش ۴۹:گر نیاری خواند و نتوانی نوشتن یا ز وزن - زاده طبعت برون باشد گه نظم آوری
-
ایرج میرزا » رباعیها » شمارۀ ۴:هر وقت که دیدی غَضَبت رو آورد - از یک تا صد شماره کن ای سره مرد
جامی » بهارستان » روضهٔ هشتم (در حکایات حیوانات) » بخش ۱۸:زآن روز که از سروی خود ماندم فرد - شد معرکه دلاوری بر من سرد
-
ایرج میرزا » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱:اَمرَدی رفت تا نماز کند - کرد کون سفید خود بالا
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۷:عشق جانان نهاد خوان بلا - ای جگرخوارگان صلاست صلا