صد خارم از فراق تو در پای دل شکست
وز گلشن وصال تو نامد گلی به دست
پرواز گاه مرغ دلم شاخ سدره بود
از شوق دانه تو درین دامگه نشست
هر کس که هست جرعه کش جام لعل توست
گر شیخ پارساست و گر رند می پرست
ز اوراق فضل و دفتر دانش دلم گرفت
خواهم نهاد رهن می ناب هر چه هست
وارست می پرست به یک جرعه می ز خود
بیچاره خودپرست که هرگز ز خود نرست
ما ز آستان میکده گشتیم سربلند
یا رب ز موج فتنه مبادش اساس پست
جامی به پای خم چو سبو سر بنه که چرخ
خواهد به سنگ حادثه این کاسه را شکست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق درد و جدایی عاشق از معشوق است. شاعر از شکستن دلش به خاطر فراق و عدم رسیدن به وصال سخن میگوید و به شوق پرواز دلش اشاره میکند. او اشاره دارد که همه در پی نوشیدن جام عشق معشوق هستند، چه پارسا و چه رند. شاعر به دنبال نجات از دانش و فضیلتهای دنیوی است و میخواهد همه چیز را در عوض می ناب به رهن دهد. در نهایت، شاعر از میکده و عشق به عنوان پناهگاه و آزادگی یاد میکند و نگران فتنهها و حوادثی است که ممکن است او را به زمین بیفتند.
هوش مصنوعی: من از دوری تو به اندازهای زخم و درد دارم که دلام را شکسته است، و از باغ وصال تو هیچ گلی به دست نیامده است.
هوش مصنوعی: مرغ دل من با شادی و اشتیاق به سوی شاخ سدره پرواز کرد و در این مکان به خاطر دانهای از تو فرود آمد.
هوش مصنوعی: هر کسی که باشد، نوشیدنکنندهی شراب سرخ توست، چه فردی پارسا و دیندار باشد و چه کسی که به میگریزد و اهل خوشگذرانی است.
هوش مصنوعی: از کتابهای دانش و علوم که پر از فضیلت هستند، دلم گرفته است. میخواهم به جای آنها هر آنچه که هست، می ناب را به رهن بگذارم.
هوش مصنوعی: آزادگی و رهایی را با یک جرعه شراب به دست میآورد، اما فرد خودپسند هرگز از خود خارج نمیشود و در دام خودبینی گرفتار است.
هوش مصنوعی: ما از درگاه میکده با سر بلندی بیرون آمدیم، الهی ای کاش که این موج فتنه، بنیانی نداشته باشد و از بین برود.
هوش مصنوعی: بهتر است با احتیاط زندگی کنیم و از زیادهروی و افراط بپرهیزیم، زیرا وقایع و اتفاقات ناگوار ممکن است بهسرعت به سراغ ما بیایند و آرامشمان را برهم بزنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای از ستیهش تو همه مردمان به مست
دعویت صعب منکر و معنیت سخت سست
ایام وَرد و موسم عید پیمبرست
گیتی ز بوی هر دو سراسر معطرست
گلزارها به آمدن آن مزین است
محرابها به آمدن این منوّر ست
آن مونس و حریف می و نَقل مجلس است
[...]
ای آن که هر چه بایدت از بخت نیک هست
هرگز مباد در جاه تو شکست
تا از قضا پدید شد آثار هست و نیست
پیدا نشد ذات تو از نیست هیچ هست
معلوم شد مگر که تو از نسل آدمی
[...]
کور و کر و دراز و سطبر است و سرنگون
سرگرد و بن قوی و سیه پوش و احمر است
طناز و پر هراس و چو پستانست در لباس
کناس و دیر آس و میانش رگ آور است
نامش قضیب و خوره و کالم بدان و ایر
[...]
هربنده ای که ایزد بی یار یار اوست
بی شک و شبهه در دو جهان کار کار اوست
آن بی نیاز بنده نواز لطیفه ساز
کز هر سوئی که در نگری کار و بار اوست
ازچرخ بی قرار و زمین قرار گیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.