گنجور

 
ایرج میرزا

رسول دید که جمعی گسسته افسارند

به چاره خواست کِشان رِبقَه در رِقاب کند

بهشت و دوزخی آراست بهر بیم و اُمید

که دعوتِ همه بر مِنهَج صواب کند

من از جحیم نترسم از آن که بار خدای

نه مطبخی است که در آتشم کباب کند

ز مار و عقرب و آتش گزنده تر دارد

خدای خواهد اگر بنده را عذاب کند

جحیم قهر الهی است کاندر این عالم

ترا به خوی بد و فعل بد عقاب کند

به قدر وسعت فکر تو آن یگانه حکیم

سخن ز دوزخ و فردوس در کتاب کند

برای ذوق تو شهوت پرست عبدالبطن

حدیث میوه و حوریّه و شراب کند

از آن نماز که خود هیچ از آن نمی فهمی

خدا چه فایده و بهره اکتساب کند

تفاخُری نبود مر خدایِ عالَم را

که چون تو ابلهی او را خدا حساب کند

 
 
 
حافظ

دلا بسوز که سوزِ تو کارها بِکُنَد

نیازِ نیمْ‌شبی دفعِ صد بلا بِکُنَد

عِتابِ یارِ پری‌چهره عاشقانه بکَش

که یک کرشمه تلافیِّ صد جفا بکُند

ز مُلک تا ملکوتش حجاب بردارند

[...]

جامی

چو ترک سرکش من پای در رکاب کند

کرشمه بر مه و جولان بر آفتاب کند

فراز خانه زین جا نکرده گرم هنوز

هزار خانه صبر و خرد خراب کند

چگونه لذت تیغش چشم که در دم قتل

[...]

امیرعلیشیر نوایی

گلی که شرح غمم پیش او صبا بکند

خوشست یک بیکش گر چو من ادا بکند

ز غمزه تو نیاید طریق دلجویی

جز اینکه قصد دل زار مبتلا بکند

به تندخویی آن مست بین که زاید تیغ

[...]

اهلی شیرازی

سفیده دم که صبا بوی مشگ ناب کند

شمیم گل دل ریش مرا خراب کند

چگونه دل نکشد سوی گلستان امروز

که غنچه خمیه زند سنبلش طناب کند

بباغ فاخته کوکو زند همی یعنی

[...]

هلالی جغتایی

چو ترک من هوس مجلس شراب کند

هزار عاشق دل خسته را کباب کند

خراب چون نشوم از کرشمهای کسی

که در کرشمه اول جهان خراب کند؟

شدم ز حسرت او در نقاب خاک و هنوز

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه