تو نور مطلقی و دیگران مجالی نور
تجلی تو درآنها به اختیار و شعور
شئون ذات تو کز حد و حصر بیرون است
ز غیب ذات چو بر علم و عین کرد عبور
شد از تجلی اول حقایق اعیان
که در مطاوی علمند جاودان مستور
شد از تجلی ثانی مظاهر اکوان
کز آنست ساحت ویرانه عدم معمور
مرائیند مظاهر که کرده در هر یک
جمال اقدم اقدس به وجه خاص ظهور
جمال وحدت جمع وجوه ازان مرآت
کند ظهور که باشد ز زنگ تفرقه دور
فروغ وحدت او ظلمت دویی نگذاشت
میان شاهد و مشهود و ناظر و منظور
بکش جامی و رطل گران بنوش سبک
ازان زلال مصفا وز آن شراب طهور
که یک دو جام ازان شوید از حقیقت مرد
ظلام عجب ورعونت غبار وهم و غرور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به دور عدل تو در زیر چرخ مینایی
چنان گریخت ز دهر دو رنگ، رنگ فتور
که باز شانه کند همچو باد سنبل را
به نیش چنگل خون ریز تارک عصفور
دلم همی نشود بر فراق یار صبور
همی بخواهد پرسیدن و سلام از دور
اگر فراق بخواهد دل من از پس وصل
ملامتش نکنم بلکه دارمش معذور
ز کام و آرزوی خویش گم شدهست دلم
[...]
گل شکفته نماند مگر بصورت حور
خروش رعد نماند مگر بنفخه صور
رسید عید و من از روی حور دلبر دور
چگونه باشم بی روی آن بهشتی حور
مرا که گوید کای دوست عید فرخ باد
نگار من به لهاورد و من به نیشابور
ره دراز و غریبی و فرقت جانان
[...]
جهان سرای غرورست، نی سرای سرور
طمع مدار سرور اندرین سرای غرور
بعاقبت بحسام هوان شود مجروح
دلی که او بحطام جهان شود مسرور
فساد دین همه از جمع خواسته است و ترا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.