این جهان پیش راد مردِ حکیم
هست محنت فزایِ غم آباد
زن و مرد و شَه و گدا دارند
همه از دستِ این جهان فریاد
چَشمِ عِبرت گُشا ببین که چه سان
مَسنَدِ جَم بداد بر کَفِ باد
پیر زالی است نو عروس نُمای
کرده در زیرِ خاک بس داماد
همه ناکام از زمانه روند
هیچ کس نیست از جهان دل شاد
جامۀ مرگش آسمان دوزد
هر که اندر زمین ز مادر زاد
دخترِ خاک گت دخترِ شه
آن قمر طلعت فرشته نهاد
لقبش هم عزیز عُلیا بود
چون به عزت قدم به خُلد نهاد
بهر تاریخ فوتش ایرج گفت
جایش اندر بهشت ایزد داد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف شرایط سخت زندگی در این دنیای پر از غم و محنت میپردازد. شاعر اشاره میکند که همه افراد، اعم از زن و مرد، ثروتمند و فقیر، از مشکلات و دردهای زندگی به تنگ آمدهاند. او چشم عبرت گشوده و به زوال و فناپذیری دنیا مینگرد، جایی که حتی پادشاهان نیز از دنیا رفته و به یادگار چیزی ندارند. در ادامه شاعر به توصیف دختر خاک و مقام او در بهشت میپردازد و از لقب "عزیز علیا" برای او یاد میکند، که نشاندهندهی جایگاه والای اوست. در نهایت، با اشاره به فوت او، ابراز امیدواری میکند که جای او در بهشت باشد.
هوش مصنوعی: این دنیا برای مردان دانا و باخرد، مکانی است پر از درد و غم و مشکلات.
هوش مصنوعی: زن و مرد، شاه و گدا، همگی از درد و مشکلات این دنیا ناله و فریاد میزنند.
هوش مصنوعی: ببین با چشم عبرت، که چگونه مسند و throne(پادشاهی) جم (یکی از پادشاهان افسانهای) به دست باد سپرده شده است.
هوش مصنوعی: یک پیرمردی وجود دارد که مانند یک عروس زیبا در زیر خاک جا دارد و به هر حال، دامادها زیادی را به خود جلب کرده است.
هوش مصنوعی: همه از زندگی ناامید و ناکام هستند، اما هیچکس در این دنیا نمیتواند دلش را شاد نگهدارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در زمین به دنیا آمده، سرنوشتش به گونهای است که در نهایت به آسمان خواهد پیوست.
هوش مصنوعی: دختر خاک تو، دختر پادشاه است، آن ماهرو که همچون فرشتهای درخشان است.
هوش مصنوعی: لقب او عزیز و محترم بود، زیرا با قدمهایی پر از شرافت و احترام وارد بهشت شد.
هوش مصنوعی: ایرج به خاطر مرگش مورد ستایش قرار گرفت و باور بر این است که خداوند به او در بهشت جایگاه داده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاد زی با سیاهچشمان، شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد
ز آمده شادمان بباید بود
وز گذشته نکرد باید یاد
من و آن جعدموی غالیهبوی
[...]
هر که بود از یمین دولت شاد
دل بمهر جمال ملت داد
هر که او حق نعمتش بشناخت
میر مارا نوید خدمت داد
طاعت آن ملک بجا آورد
[...]
پادشاهی برفت پاک سرشت
پادشاهی نشست حورنژاد
از برفته همه جهان غمگین
وز نشسته همه جهان دلشاد
گر چراغی ز پیشِ ما برداشت
[...]
آن شنیدی که حیدر کرار
کافران کشت و قلعه ها بگشاد
تا نداد او دو قرص نان جوین
هفده آیت خداش نفرستاد
روزگاریست سخت بی فریاد
کس گرفتار روزگار مباد
شیر بینم شده متابع رنگ
باز بینم شده مسخر خاد
نه به جز سوسن ایچ آزادست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.