نشسته بود فقیهی به صدر مجلس درس
بجای لفظ عَن اندر کتاب خود من دید
قلم تراش و قلم برگرفت و مَن عَن کرد
سپس که داشت درآن باب اندکی تردید
یکی ز طُلاب این دید و گفت با دگران
جناب آقا عن کرد، جمله عن بکنید!
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
نشسته بود فقیهی به صدر مجلس درس
بجای لفظ عَن اندر کتاب خود من دید
قلم تراش و قلم برگرفت و مَن عَن کرد
سپس که داشت درآن باب اندکی تردید
یکی ز طُلاب این دید و گفت با دگران
جناب آقا عن کرد، جمله عن بکنید!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، فقیهی در جلسه درس نشسته و به جای کلمه "عن" که در کتابش آمده، قلم و کاغذ را برداشت و سعی کرد که تصحیح کند. یکی از طلاب متوجه این امر شده و به دیگران میگوید که آقا به جای "عن" کلمه دیگری را به کار برده و از آنها میخواهد که این تغییر را لحاظ کنند.
هوش مصنوعی: فقیهی در بالای مجلس نشسته بود و در حال تدریس بود، اما به جای آنکه در کتابش از واژه «عَن» استفاده کند، متوجه شدم که از واژه دیگری بهره میبرد.
هوش مصنوعی: قلم را برداشت و شروع به نوشتن کرد، اما دچار تردید شد و مدتی در فکر ماند.
هوش مصنوعی: یکی از طلبهها این را دید و به بقیه گفت: آقا ملاحظهای کرده، همه باید از آن بهرهمند شویم!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغ! مدحت چون درو آبدار غزل
که چابکیش نیاید همی به لفظ پدید
اساس طبع ثنایست، بل قویتر ازان
ز آلت سخن آمد همی همه مانیذ
دو دیدهٔ من و از دیده اشکِ دیدهٔ من
میانِ دیده و مژگان ستارهوار پدید
به جَزع ماند یک بر دگر سپید و سیاه
به رشته کرده همه گرد جَزع مروارید
نگار من چو ز من صلح دید و جنگ ندید
حدیث جنگ به یک سو نهاد و صلح گزید
عتابها ز پس افکند و صلح پیش آورد
حدیث حاسد نشنید و زان من بشنید
چو من فراز کشیدم بخویشتن لب او
[...]
هزار خرمی اندر زمانه گشت پدید
هزار مژده ز سعد فلک به ملک رسید
که شاه شرق ملک ارسلان بن مسعود
عزیز خود را اندر هزار ناز بدید
سپهر قدری شاهی که وهم آدمیان
[...]
درین مقام طرب بی تعب نخواهی دید
که جای نیک و بدست و سرای پاک و پلید
مدار امید ز دهر دو رنگ یک رنگی
که خار جفت گلست و خمار جفت نبید
به عیش ناخوش او در زمانه تن در ده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.