گنجور

 
ایرج میرزا

هر که آمد در این جهان ناچار

رود از این جهان چه شَه چه گدا

یک جَهانِ دگر خدای آراست

که بُوَد نامِ آن جهانِ بقا

سویِ دارِ بَقا رَوَد هر کس

که بیامد در این سرایِ فنا

پورِ ایرج نَوادۀ خاقان

آن مَلِک زادۀ فرشته لَقا

من به او صِهر و او به من عَمّ بود

نه من او را نه او پدید مرا

زیست پنجاه و اَندر سال به دَهر

چون در این خاکدان ندید وفا

سویِ جَنَّت برفت با دلِ شاد

تا بماناد جاوادان آن جا

بهرِ تاریخِ فوتش ایرج گفت

رفت جعفرقُلی از این دنیا

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode