گنجور

 
ایرج میرزا

قبض آقای کمال السلطنه است

بایدش امضا کنی بسیار زود

پس فرصتی با همین مَشدی سُهَیل

تا نمایم من دُعا بر آن وجود

گر رسوم از ما طمع داری بگو

ما خداوندانِ احسانیم و جود

 
 
 
رودکی

نان آن مدخل ز بس زشتم نمود

از پی خوردن گوارشتم نبود

وطواط

آمدم سوی سرای شمس دین

بازگشتم چون جمال او نبود

من چه خواهم کرد بی او آن سرای؟

تشنه را از ساغر فارغ چه سود؟

حکیم نزاری

از قضا دیوانه ای در بند بود

قصۀ من هرچه گفتم می‌شنود

مشاهدهٔ ۱۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه