در این بخش شعرهایی را فهرست کردهایم که در آنها عراقی مصرع یا بیتی از خاقانی را عیناً نقل قول کرده است:
-
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰ :: خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - در شکایت از زندان
عراقی (بیت ۱۰): بود بر پای من، عراقی، بند - بند بر پای چون توان برخاست؟
خاقانی (بیت ۱۳): پای من زیر کوه آهن بود - کوه بر پای چون توان برخاست
در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
-
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:هر سحر صد ناله و زاری کنم پیش صبا - تا ز من پیغامی آرد بر سر کوی شما
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:ای مرا یک بارگی از خویشتن کرده جدا - گر بدآن شادی که دور از تو بمیرم مرحبا
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در یکتاپرستی و ستایش حضرت خاتم الانبیاء:جوشن صورت برون کن در صف مردان درآ - دل طلب کز دار ملک دل توان شد پادشا
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - مطلع دوم:کار من بالا نمیگیرد در این شیب بلا - در مضیق حادثاتم بستهٔ بند عنا
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مباهات و نکوهش حسودان:نیست اقلیم سخن را بهتر از من پادشا - در جهان، ملک سخنراندن مسلّم شد مرا
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - این قصیدهٔ را ارتجالا در مدح شروان شاه منوچهر و صفت شکارگاه او و بنای بند باقلانی سروده است:از سر زلف تو بوئی سر به مهر آمد به ما - جان به استقبال شد کای مهد جانها تا کجا
-
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:ای ز فروغ رخت تافته صد آفتاب - تافتهام از غمت، روی ز من بر متاب
عراقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - در مدح شیخ بهاء الدین زکریا ملتانی:لاح صباح الوصال در شموس القراب - صاح قماری الطرب دار کئوس الشراب
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - این قصیدهٔ را منطق الطیر گویند مطلع اول در وصف صبح و مدح کعبه و مطلع ثانی در وصف بهار و مدح پیامبر بزرگوار:زد نفس سر به مهر صبح ملمع نقاب - خیمهٔ روحانیان کرد معنبر طناب
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - مطلع دوم (منطق الطیر):رخش به هرا بتاخت بر سر صبح آفتاب - رفت به چرب آخوری گنج روان در رکاب
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - در مدح خاقان اکبر شروان شاه منوچهربن فریدون و بستن سد باقلانی و التزام صبح در هر بیت:جبههٔ زرین نمود طرهٔ صبح از نقاب - خندهٔ شب گشت صبح خندهٔ صبح آفتاب
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - مطلع دوم:شاهد سرمست من صبح درآمد ز خواب - کرد صراحی طلب، دید صبوحی صواب
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - مطلع سوم:صبح دمان دوش خضر بر درم آمد به تاب - کرد به آواز نرم صبحک الله خطاب
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - مطلع چهارم:دوش برون شد ز دلو یوسف زرین نقاب - کرد بر آهنگ صبح جای به جای انقلاب
-
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:ساقی قدحی شراب در دست - آمد ز شراب خانه سرمست
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹:آن کز می خواجگی است سرمست - بر وی نزنند عاقلان دست
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۳:نه همت من به پایه راضی است - نه پایه سزای همتم هست
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۵:گیرم که دل درست ما نیست - آخر نام درست ما هست
-
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:ناگه از میکده فغان برخاست - ناله از جان عاشقان برخاست
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - در شکایت از زندان:راحت از راه دل چنان برخاست - که دل اکنون ز بند جان برخاست
-
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:ساقی، ار جام می، دمادم نیست - جان فدای تو، دردیی کم نیست
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:در جهان هیچ سینه بیغم نیست - غمگساری ز کیمیا کم نیست
-
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸:بر من، ای دل، بند جان نتوان نهاد - شور در دیوانگان نتوان نهاد
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹:بیرخت جان در میان نتوان نهاد - بییقین پا بر گمان نتوان نهاد
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰:مهر تو بر دیگران نتوان نهاد - گوهر اندر خاکدان نتوان نهاد
-
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:با پرتو جمالت برهان چه کار دارد؟ - با عشق زلف و خالت ایمان چه کار دارد؟
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱:با درد خستگانت درمان چه کار دارد؟ - با وصل کشتگانت هجران چه کار دارد؟
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲:با درد خستگانت درمان چه کار دارد؟ - با وصل کشتگانت هجران چه کار دارد؟
عراقی » لمعات » لمعۀ نهم:در تنگنای صورت معنی چگونه گنجد؟ - در کلبه گدایان سلطان چه کاردارد؟
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶:با کفر زلفت ای جان ایمان چه کار دارد - آنجا که دردت آید درمان چه کار دارد
-
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰:بکشم به ناز روزی سر زلف مشک رنگش - ندهم ز دست این بار، اگر آورم به چنگش
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱:نرسد به هر زبانی سخن دهان تنگش - نه به هر کسی نماید رخ خوب لاله رنگش
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۸:چو به خنده بازیابم اثر دهان تنگش - صدف گهر نماید شکر عقیق رنگش
-
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸:جانا، نظری که ناتوانم - بخشا، که به لب رسید جانم
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹:از تف دل آتشین دهانم - زان نام تو بر زبان نرانم
-
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹:ای همه میل دل من سوی تو - قبلهٔ جان چشم تو و ابروی تو
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰:ترک من، ای من غلام روی تو - جمله ترکان جهان هندوی تو
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۹:پشت پایی زد خرد را روی تو - رنگ هستی داد جان را بوی تو
-
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳:مانا دمید بوی گلستان صبح گاه - کاواز داد مرغ خوشالحان صبحگاه
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۵ - در عزلت و حکمت و موعظه و ریاضت و انتباه و ارشاد:ما را دلی است زله خور خوان صبحگاه - جانی است خاک جرعهٔ مستان صبحگاه
-
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷:ای به تو زنده جسم و جان، مونس جان کیستی؟ - شیفتهٔ تو انس و جان، انس روان کیستی؟
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۰:لالهرخا، سمنبرا، سروِ روان کیستی؟ - سنگدلا، ستمگرا، آفتِ جانِ کیستی؟
-
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰:ای عشق، کجا به من فتادی؟ - وی درد، به من چه رو نهادی؟
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۲۰:گفتی که سپاس کس مبر بیش - کز دهر به بخت نیک زادی
-
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵:آمد به درت امیدواری - کو را به جز از تو نیست یاری
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶:ای دل، بنشین چو سوکواری - کان رفت که آید از تو کاری
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۳:تا بیش دلم خراب داری - دل بیش کند ز جانسپاری
-
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸:نگارا، کی بود کامیدواری - بیابد بر در وصل تو باری؟
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴:تو را افتد که با ما سر برآری - کنی افتادگان را خواستاری
-
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰:ترسا بچهای، شنگی، شوخی، شکرستانی - در هر خم زلف او گمراه مسلمانی
عراقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹ - مثلث:ای رند قلندر کیش، می نوش ز کس مندیش - انگار همه کم بیش، زیرا که دل درویش
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۴:ما انصف ندمانی لو انکر ادمانی - فالقهوة من شرطی لاالتوبة من شانی
-
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱:چنانم از هوس لعل شکرستانی - که میبرآیدم از غصه هر نفس جانی
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۴۷ - در هجو رشید الدین وطواط:رشیدکا ز تهی مغزی و سبک خردی - پری به پوست همی دان که بس گران جانی
-
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۴:ز اشتیاق تو جانم به لب رسید، کجایی؟ - چه باشد ار رخ خوبت بدین شکسته نمایی؟
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۸:چو عمر رفته تو کس را به هیچ کار نیایی - چو عمر نامده هم اعتماد را به نشایی
-
عراقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - در مدح بهاء الدین زکریای ملتانی:روشنان آینهٔ دل چو مصفا بینند - روی دلدار در آن آینه پیدا بینند
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۱ - این قصیدهٔ را حرز الحجاز خوانند در کعبهٔ علیا انشاء کرده و بر بالین مقدس پیغمبر اکرم صلوات الله علیه در یثرب به پایان آورده:شب روان چو رخ صبح آینه سیما بینند - کعبه را چهره در آن آینه پیدا بینند
-
عراقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱ - ایضاله:طاب روح النسیم بالاسحار - این دورالندیم بالادوار؟
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۲ - در پند و اندرز و ستایش رکن الدین مفتی خوی و رکن الدین عالم ری و تاج الدین رازی ابن امین الدین:الصبوح الصبوح کامد کار - النثار النثار کامد یار
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۳ - مطلع دوم:دیده بانان این کبود حصار - روز کورند یا اولیالابصار
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۴ - مطلع سوم:بخ بخ ای بخت و خه خه ای دل دار - هم وفادار و هم جفا بردار
-
عراقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - ایضاله:دلا در بزم عشق یار، هان، تا جان برافشانی - که با خود در چنان خلوت نگنجی، گر همه جانی
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۱ - در موعظه و حکمت و مرثیهٔ امام ناصر الدین ابراهیم:نثار اشک من هر شب شکر ریزی است پنهانی - که همت را زناشوئی است از زانو و پیشانی
-
عراقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - ایضاله:ای باد برو، اگر توانی - برخیز سبک، مکن گرانی
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵:در عشق، فتوح چیست؟ دانی - از دوست کرشمهٔ نهانی
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۶:گویم همه دل منی و جانی - مانم به تو و به من نمانی
-
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:با آنکه خوش آید از تو، ای یار، جفا - لیکن هرگز جفا نباشد چو وفا
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲:عیشی نبود چو عیش لولی و گدا - افکنده کله از سر و نعلین ز پا
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸:ای تیر هنر صهیل و برجیس لقا - شعری فش و فرقدفر و ناهید صفا
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰:ای دوست اگر صاحب فقری و فنا - باید که شعورت نبود جز به خدا
-
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳:ای جملهٔ خلق را ز بالا و ز پست - آورده ز لطف خویش از نیست به هست
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴:پیری ز خرابات برون آمد مست - دل رفته ز دست و جام می بر کف دست
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:بیمار توام، روی توام درمان است - جان داروی عاشقان رخ جانان است
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷:دستی که گرفتی سر آن زلف چو شست - پائی که ره وصل نوشتی پیوست
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸:خاقانی را شکسته دیدی به درست - گفتی که ز چاره دست میباید شست
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۷:چون سوی تو نامهای نویسم ز نخست - یا از پی قاصدی کمر بندم چست
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۸:نور رخ تو طلسم خورشید شکست - خورشید ز شرم سایه از خلق گسست
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۹:شب چون حلی ستاره درهم پیوست - ما هم چو ستارگان حلیها بربست
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۴:خاقانی از آن شاه بتان طمع گسست - در کار شکستهای چو خود دل دربست
-
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳:شوقی، که چو گل دل شکفاند، عشق است - ذهنی، که رموز عشق داند، عشق است
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۶:مرغی که نوای درد راند عشق است - پیکی که زبان غیب داند عشق است
-
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲:هر چند که دل را غم عشق آیین است - چشم است که آفت دل مسکین است
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۳:تندی کنی و خیره کشیت آئین است - تو دیلمی و عادت دیلم این است
-
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳:ایزد، که جهان در کنف قدرت اوست - دو چیز به تو بداد، کان سخت نکوست
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۶:بینی کله شاه که مه قوقهٔ اوست - گیتیش بگنجدی نگنجد در پوست
-
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴:افسوس! که ایام جوانی بگذشت - سرمایهٔ عیش جاودانی بگذشت
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴:در غصه مرا جمله جوانی بگذشت - ایام به غم چنان که دانی بگذشت
-
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۱:از بخت به فریادم و از چرخ به درد - وز گردش روزگار رخ چون گل زرد
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۲:گر من روزی ز خدمتت گشتم فرد - صد بار دلم از آن پشیمانی خورد
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱:در باغچهٔ عمر من غم پرورد - نه سرو نه سبزه ماند، نه لاله، نه ورد
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲:چون درد تو بر دلم شبیخون آورد - دندانت موافق دلم گشت به درد
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳:گردی لبت از لبم به بوسی آزرد - تب دوش تن مرا بیازرد به درد
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۶:تا زخم مصیبت دل خاقانی آزرد - از نالهٔ او جهان بنالید به درد
-
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۵:هر کتب خرد، که هست، اگر برخوانند - در پردهٔ اسرار شدن نتوانند
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹:این رافضیان که امت شیطانند - بیدینانند و سخت بیایمانند
-
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۵:ای از کرمت مصلح و مفسد به امید - وز رحمت تو به بندگان داده نوید
عراقی » لمعات » لمعۀ چهارم:خود گفت حقیقتی و خود شنید - زآن روی که خود نمود خود را خود دید
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۱:دیدی که نسیم نوبهاری بوزید - ما را ز بهار ما نسیمی نرسید
-
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۶:یاری که نکو بخشد و بد بخشاید - گر ناز کند و گر نوازد شاید
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۸:خاقانی را که آسمان بستاید - ای فاحشه زن تو فحش گوئی شاید
-
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۸:این عمر، که بردهای تو بییار بسر - ناکرده دمی بر در دلدار گذر
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۴:چرخ استر توسن جل سبز اندر بر - خاقانی ازین توسن بد دست حذر
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۵:خاقانی را آنکه بود سلطان هنر - چون شمع بسی نشست بر کرسی زر
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۳:گفتم به دل ار چو نی ببرندم سر - ننشینم تا نخایم آن شکر تر
-
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۹:افتاد مرا با سر زلفین تو کار - دیوانه شدم، به حال خویشم بگذار
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۳:خاقانی ازین خانه و خوان غدار - برخیز و به خانیان کلیدش بسپار
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۶:خاقانی اگر یار نماید رخسار - رخسار چو زر به ناخنان خسته مدار
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۸:خاقانی ازین مختصران دست بدار - در کار شگرف همتی دست برآر
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۰:دانی ز چه یک نام حق آمد غفار - یعنی که به مجرمان عاصی رحم آر
-
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۲:ای در طلب تو عالمی در شر و شور - نزدیک تو درویش و توانگر همه عور
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۵:ای نام تو در شهر به خوبی مشهور - وصل تو تمنای هزاران مهجور
-
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۳:اندر همه عمر خود شبی وقت نماز - آمد بر من خیال معشوق فراز
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۹:ای نیش به دل زین فلک سفله نواز - وی شیشهٔ عشرت شکن شعبده باز
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۰:ای زلف بتم به شب سیاهی ده باز - وی شب شب وصل است دژم باش و دراز
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۱:ای ماه شب است پردهٔ وصل بساز - وی چرخ مدر پردهٔ خاقانی باز
-
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱:حاشا! که کند دل به دگر جا منزل - او را ز رخ که گردد از عشق خجل
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۱:ای درد چو بیدرد ز حالم غافل - بر گردن او بستهٔ مهری از دل
-
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲:خاک سر کوی آن بت مشکین خال - میبوسیدم شبی به امید وصال
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۶:ای بدر همال قدر خورشید جمال - کیوان دل مشتری رخ زهره مثال
-
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۸:بی روی تو، ای دوست، به جان در خطرم - در من نظری کن، که ز هر بد بترم
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۹:دل نزد تو است، اگر چه دوری ز برم - جویای توام، اگر نپرسی خبرم
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۳:آن ماه به کشتی در و من در خطرم - چون کشتی از آب دیده آسیمه سرم
-
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸:چون قصهٔ هجران و فراق آغازم - از آتش دل چو شمع خوش بگدازم
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۹:چون سایه اگر باز به کنجی تازم - همسایهٔ من سایه نبیند بازم
-
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۷:چون درد نداری، ای دل سرگردان - رفتن ببر طبیب بیفایده دان
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸:هر دم شب هجران تو، ای جان و جهان - تاریکتر است و مینگیرد نقصان
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۹:هر شب به سر کوی تو آیم به فغان - باشد که کنی درد دلم را درمان
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۸:گاهی که کنی عهد و وفا با یاران - زنهار وفای عهد خود واجب دان
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۱:پیداست که سودای تو دارم ز نهان - صفرا مکن این آتش سودا بنشان
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۵:خاقانی اگرچه دارد از درد نهان - جان خسته و دیده غرقه و دل بریان
-
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۶:ای لطف تو دستگیر هر بیسر و پای - احسان تو پایمرد هر شاه و گدای
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۸:عشقی نبود چو عشق لولی و گدای - افگنده کلاه از سر و نعلین از پای
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۹:عیشی نبود چو عیش لولی و گدای - او را نه خرد، نه ننگ و نه خانه، نه جای
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۰:نی بر سر کوی تو دلم یافته جای - نی در حرم وصل نهاده جان پای
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۰:خاقانی اگر به آرزو داری رای - نه دین به نوا داری و نه عقل به جای
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۱:تا بود جوانی آتش جان افزای - جان باز چو پروانه بدم شیفته رای
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۵:گر کشتنیم چنان کش از بهر خدای - کز بنده شنوده باشی از روح افزای
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۸:سیمرغ وصالی ای بت عالی رای - دادی لقبم همای گیتی آرای
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۲:از شهر تو رفت خواهم ای شهرآرای - جان را به وداع کوتهی رو بنمای
-
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۵:چون در دلت آن بود که گیری یاری - برگردی ازین دلشده بیآزاری
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۴:یک نیمه ز عمر شد به هر تیماری - تا داد فلک به آخرم دلداری
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۳:ترسا صنمی کز پی هر غمخواری - بر هر در دیری زده دارد داری
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۴:عمرم همه ناکام شد از بیکاری - کارم همه ناساز شد از بییاری
-
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۲:ای کرده به من غم تو بیداد بسی - دریاب، که نیست جز تو فریاد رسی
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۸:از کبر مدار در دل خود هوسی - کز کبر به جائی نرسیده است کسی
-
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۰:گفتم که: اگر چه آفت جان منی - جان پیش کشم تو را، که جانان منی
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۱:امروز به خشک جان تو مهمان منی - جان پیش کشم چرا که جانان منی
-
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۱:ای کرده غمت با دل من روی به روی - زلف تو کند حال دلم موی به موی
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۲:بر سر کنم از عشق تو خاک همه کوی - ای برده مرا آتش تو آب از روی
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۳:خاقانی اگر در کف همت گروی - هان تا ز پی جاه، چو دونان ندوی
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۵:نفسم جنب غرامت است ای دلجوی - کو تیغ که غسلها توان کرد بدوی
-
عراقی » عشاقنامه » فصل پنجم » بخش ۳ - غزل:در هوای تو جان و تن بارست - جان فدا کرد عاشق و وارست
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۴ - در هجو خواجه اسعد:خواجه اسعد چو می خورد پیوست - طرفه شکلی شود چو گردد مست
-
عراقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳:به طعنه گفت مرا دوستی که: ای زراق - چرا همیشه شکایت کنی ز دست فراق؟
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۷ - در ستایش فخر الدین شروان شاه منوچهر:ز عدل شاه که زد پنج نوبه در آفاق - چهار طبع مخالف شدند جفت وفاق
-
عراقی » لمعات » لمعۀ اول:و ما الوجه الاواحد غیر انه - اذا انت اعددت المرایا تعددا
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۹۹:آبم ببرد بخت، بس ای خفته بخت بخ - نانم نداد چرخ، زهی سفله چرخ زه
-
عراقی » لمعات » لمعۀ دوم:چتر برداشت و برکشید علم - تا بهم بر زند وجودو عدم
عراقی » لمعات » لمعۀ چهاردهم:مینماید که هست، نیست جهان - جز خطی در میان نور و ظلم
عراقی » لمعات » لعمۀ بیست و دوم:دامنش چون بدست بگرفتم - دست او را درآستین دیدم
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۳۰ - در هجو:ای شده ... چپ سلطان - ... راستی عالم هم
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۳۱ - در مدح تاج الدین:دو گهر دان پیمبری و کرم - زاده از کان کاینات بهم
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۳۴:بیش بیش است فضل خاقانی - دولتش کم کم آمد از عالم
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۳۵:در چنین علت ای طبیب مرا - مسهلی تازه ساختی هردم
-
عراقی » لمعات » لمعۀ سوم:هر نقش که برتختۀ هستی پیداست - آن صورت آن کس است کان نقش آراست
عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و ششم:آزادی و عشق چون نمیآید راست - بنده شدم ونهادم ازیک سو خواست
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳:آب جگرم به آتش غم برخاست - سوز جگرم فزود تا صبر بکاست
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:خاقانی اگر نقش دلت داغ یکی است - نانش ز جهان یا ز فلک بینمکی است
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸:خاقانی از آن ریزش همت که توراست - جستن ز فلک ریزهٔ روزی نه رواست
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۲:ملاح که بهر ماه من مهد آراست - گفتی کشتی مرا چو کشتی شد راست
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۶:در بخشش حسن آن رخ و زلفی که توراست - یک قسم فتادند چنان کهایزد خواست
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۲:تا یار عنان به باد و کشتی داده است - چشمم ز غمش هزار دریا زاده است
-
عراقی » لمعات » لمعۀ چهارم:تا ظن نبریک ه هست این رشته دو تو - یک توست ز اصل و فرع، بنگر تو نکو
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۸:خاقانی اگر کسی جفا دارد خو - پاداشن او وفا کن و باز مگو
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۰:هر روز بود تو را جفایی نو نو - تا جامهٔ صبر من بدرد جو جو
-
عراقی » لمعات » لمعۀ چهارم:خود میگوید و باز خود میشنود - وز ما و شما بهانه بر ساختهاند
عراقی » لمعات » لمعۀ هفدهم:شربت الحب کاساً بعد کأس - فما نفد الشراب و ما رویت
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۹:ای کشته مرا لعل تو مانند بسد - وی کشته به دندان بسد عاشق صد
-
عراقی » لمعات » لمعۀ پنجم:نظارگیان روی خوبت - چو در نگرند از کرانها
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۷:نظاره کنان به روی خوبت - چون درنگرند از کرانها
-
عراقی » لمعات » لمعۀ ششم:هر دم که در صفای رخ یار بنگرد - گردد همه جهان بحقیقت مصورش
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۷ - این قصیدهٔ را مذکورة الاسحار خوانند و در کعبهٔ معظمه انشاد کرده و در وصف مناسک حج و تخلص به مدح ملک الوزرا جمال الدین اصفهانی نموده که تعمیر حرم کرده بود و خواص مکه این قصیدهٔ را به زر نوشتند:صبح حمایل فلکت آهیخت خنجرش - کآمیخت کوه ادیم شد از خنجر زرش
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۸ - مطلع دوم:سر حد بادیه است روان پاش بر سرش - جان را حنوط کن ز سموم معطرش
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۹ - مطلع سوم:اینک مواقف عرفات است بنگرش - طولش چو عرض جنت و صد عرض اکبرش
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۰ - مطلع چهارم:من صید آنکه کعبهٔ جانهاست منظرش - با من به پای پیل کند جنگ عبهرش
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۱ - در ستایش فخر الدین منوچهر شروان شاه به التزام لفظ «عید» در هر بیت:رخسار صبح را نگر از برقع زرش - کز دست شاه جامهٔ عیدی است در برش
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۲ - مطلع دوم:آمد دواسبه عید و خزان شد علم برش - زرین عذار شد چمن از گر لشکرش
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۳ - مطلع سوم:عیدی است فتنهزا ز هلال معنبرش - دل کان هلال دید نشیند برابرش
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۴ - مطلع چهارم:صبح هزار عید وجود است جوهرش - خضر است رایتش، ملک الموت خنجرش
-
عراقی » لمعات » لمعۀ هشتم:در شهر بگوی یا تو باشی یا من - کاشفته بود کار ولایت بدو تن
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۵:بس کور دل است این فلک بیسر و بن - زان کم نگرد به صورت آرای سخن
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۷:خاقانی را غم نو و درد کهن - آورد بدین یک نفس و نیم سخن
-
عراقی » لمعات » لمعۀ دهم:اینجا که منم نه بامداد است و نه شام - نی بیم نی امید، نه حال و نه مقام
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۹:احکام شریعت است چون شارع عام - بیرون مرو از راه شریعت یک گام
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۴:ای پیش تو مهر و ماه و تیر و بهرام - بر جیس و زحل، زهره حمل ثور غلام
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۸:سروی است سیاه چرده آن ماه تمام - بر آب دو عارضش خطی آتش فام
خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۷:گردون قفسی است سبز پرچشمه چو دام - مرغان همه زین قفس پریدند مدام
-
عراقی » لمعات » لمعۀ چهاردهم:خیال کژ مبر اینجا و بشناس - هر آن کو در خدا گم شد خدا نیست
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۸:خطی مجهول دیدم در مدینه - بدانستم که آن خط آشنا نیست
-
عراقی » لمعات » لمعۀ هفدهم:گر ز خورشید بوم بی نور است - از پی ضعف خود، نه از پی اوست
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲ - در هجو شهر زوری:سیزده جنس نهاده است نبی - که همه مسخ شدند و همه هست
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۶:حوری از کوفه به کوری ز عجم - دم همی داد و حریفی میجست
-
عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و پنجم:در این ره گر بترک خود بگوئی - یقین گردد ترا کو تو، تو اوئی
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۵۹:بس کن خاقانیا ز مدحت دونان - تا ز سگان خلق شیر شرزه نجویی
-
عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و هفتم:زان قبل بود شاهد و مشهود - که بنزدیک خویش هیچ نبود
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۶۵:تارمویم به من نمود سپید - ز آن نمودن غمان من بفزود
-
عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و هشتم:من کل معنی لطیف احتسی قدحاً - و کل ناطقة فیالکون تطربنی
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۳۲ - این قطعه را در جواب قصیدهٔ رشید وطواط گفته است:ز گفتهٔ تو بجوشید طبع خاقانی - جواب داد به انصاف اگرچه دید ستم