ترک من، ای من غلام روی تو
جمله ترکان جهان هندوی تو
لعل تو شیرینتر از آب حیات
زان بگو خوشتر چه باشد؟ روی تو
خرم آن عاشق، که بیند آشکار
بامدادان طلعت نیکوی تو
فرخ آن بیدل، که یابد هر سحر
از گل گلزار عالم بوی تو
حیف نبود ما چنین تشنه جگر؟
و آب حیوان رایگان در جوی تو
دل گرفتار کمند زلف تو
جان شکار غمزهٔ جادوی تو
غمزهٔ خونخوار تو کرد آنچه کرد
تا چه خواهد کرد با ما خوی تو؟
من چو سر در پای تو انداختم
بر سر آیم عاقبت چون موی تو
چون دل من در سر زلف تو شد
هم شود گه گاه همزانوی تو
هم ببیند جان جمال تو عیان
چون نهان شد در خم گیسوی تو
هم زمان جایی دگر سازی مقام
تا نیابد کس نشان و بوی تو
هر نفس جایی دگر پی گم کنی
تا عراقی ره نیابد سوی تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر عشق و شوق خود به معشوق را بیان میکند. او به زیباییهای معشوق، همچون چهره و زلفش، اشاره میکند و میگوید که عشق واقعی او را به شدت تشنه کرده است. شاعر احساس میکند که دلش در دام زلف معشوق گرفتار شده و با هر نگاه و لبخند او، جانش به تلاطم میافتد. او در نهایت به این نتیجه میرسد که حتی اگر جسمش از معشوق دور باشد، دل و جانش به او رسیده و در او غرق شده است. شاعر در قالب مجازی از صدای معشوق و بوی گلهای معشوق سخن میگوید و تأکید میکند که بدون معشوق، سرگردان و گمگشته است.
هوش مصنوعی: ای ترک، من بنده زیبایی تو هستم و همه ترکان دنیا هم چون تو را میپرستند.
هوش مصنوعی: لعل تو به قدری شیرین و ارزشمند است که حتی از آب حیات هم بهتر به نظر میرسد. پس بگو، چه چیز دیگری میتواند از چهرهی تو زیباتر باشد؟
هوش مصنوعی: خوشحال و شاد باد آن عاشق که هر صبح، چهره زیبای تو را به وضوح ببیند.
هوش مصنوعی: کسی که دلش شاد است و هر صبح بوی تو را از گلهای باغ جهان استشمام میکند، بسیار خوشبخت است.
هوش مصنوعی: آیا جای افسوس نیست که ما اینقدر تشنه و بینوا هستیم؟ در حالی که آب حیات رایگان در کنار ما وجود دارد.
هوش مصنوعی: دل من در دام زلف تو گرفتار شده و جانم در چنگال نگاه فریبنده تو است.
هوش مصنوعی: چشمهای فریبنده و خطرناک تو باعث شد تا این اتفاقات بیفتد، حالا باید ببینیم که با ما چه کار خواهد کرد!
هوش مصنوعی: من تا زمانی که به پای تو افتادهام، در نهایت مانند موی تو به سر میآیم.
هوش مصنوعی: وقتی دل من در دنیای زلف تو غرق میشود، گاهی اوقات هم صدای تو را میشنوم.
هوش مصنوعی: جان در زیبایی تو آشکارا و واضح است، اما وقتی در خم گیسوان تو پنهان میشود، دیگر قابل مشاهده نیست.
هوش مصنوعی: در همان لحظه، در جایی دیگر، جایگاهی بساز تا هیچکس نتواند نشانه یا بویی از تو بگیرد.
هوش مصنوعی: هر لحظه در جایی جدید گم میشوی تا کسی نتواند به سمت تو بیاید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ببرده آب آتش روی تو
عالمی در آتشند از خوی تو
مشک و می را رنگ و مقداری نماند
ای نه مشک و می چو روی و موی تو
چشمکانت جاودانند ای صنم
[...]
ترک من ای من سگ هندوی تو
دورم از روی تو دور از روی تو
بر لب و چشمت نهادم دین و دل
هر دو بر طاق خم ابروی تو
من به گردت کی رسم چون باد را
[...]
ای شب تاری غلام موی تو
روز روشن پیشکار روی تو
چاکر روز و شبم تا روز و شب
نایبند از روی تو وز موی تو
بنده موی تو دلهای جهان
[...]
پشت پایی زد خرد را روی تو
رنگ هستی داد جان را بوی تو
گشته چون من کشتهای زنار دار
جان عیسی در صلیب موی تو
از پی خونریز جان خاکیان
[...]
ای جهانی پشت گرم از روی تو
میل جان از هر دو عالم سوی تو
صد هزاران آدمی را ره بزد
مردم آن نرگس جادوی تو
لاابالیوار خوش بر خاک ریخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.