گنجور

 
عراقی

با درد خستگانت درمان چه کار دارد؟

با وصل کشتگانت هجران چه کار دارد؟

از سوز بی‌دلانت مالک خبر ندارد

با عیش عاشقانت رضوان چه کار دارد؟

در لعل توست پنهان صدگونه آب حیوان

از بی‌دلی لب من با آن چه کار دارد؟

هم دیدهٔ تو باید تا چهرهٔ تو بیند

کانجا که آن جمال است انسان چه کار دارد؟

وهم از دهان تنگت هرگز نشان نیاید

با خاتم سلیمان شیطان چه کار دارد؟

جان من از لب تو مانا که یافت ذوقی

ورنه خیال جاوید با جان چه کار دارد؟

دل می‌تپد که بیند در دیده روی خوبت

ورنه برید زلفت پنهان چه کار دارد؟

عاشق گر از در تو نشنید مرحبایی

چون حلقه بر در تو چندان چه کار دارد؟

گر بر درت نیایم، شاید که باز پرسند:

پوسیده استخوانی با خوان چه کار دارد؟

در دل که عشق نبود معشوق کی توان یافت

جایی که جان نباشد جانان چه کار دارد؟

در دل غم عراقی و آنگاه عشق باقی

در خانهٔ طفیلی مهمان چه کار دارد؟

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
خاقانی

با کفر زلفت ای جان ایمان چه کار دارد

آنجا که دردت آید درمان چه کار دارد

سحرا که کرده‌ای تو با زلف و عارض ارنه

در گلشن ملایک شیطان چه کار دارد

دل بی‌نسیم وصلت تنها چه خاک بیزد

[...]

عراقی

با پرتو جمالت برهان چه کار دارد؟

با عشق زلف و خالت ایمان چه کار دارد؟

با عشق دلگشایت عاشق کجا برآید؟

با وصل جانفزایت هجران چه کار دارد؟

در بارگاه دردت درمان چه راه یابد؟

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
خواجوی کرمانی

با درد دُرد نوشان درمان چه کار دارد

با ناله ی خموشان الحان چه کار دارد

در شهر بی نشانان سلطان چه حکم داند

در ملک بی زبانان فرمان چه کار دارد

دریا کشان غم را از موج خون مترسان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خواجوی کرمانی
اسیری لاهیجی

با درد عشق جانان درمان چه کار دارد

با بی سران سودا سامان چه کار دارد

گر آشنای عشقی بیگانه از خرد شو

در بزم اهل دانش نادان چه کار دارد

تا از خودی نگردی فانی خدا نه بینی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه