از تف دل آتشین دهانم
زان نام تو بر زبان نرانم
ترسم که چو صبر از غم تو
نام تو بسوزد از زبانم
فریاد کز آتش دل من
فریاد بسوخت در دهانم
بالای سر ایستاد روزم
در پستی غم فتاد جانم
مشتی خاکم سبکتر از باد
هم کشتی آهن گرانم
گر آهن نیستی تف آه
با خود بردی بر آسمانم
چون ریمهن ز بند آهن
پالودهٔ سوخته روانم
لبتشنهترم ز سگ گزیده
از دست کس آب چون ستانم
وز کوی کس آب چون توان خواست
کآتش ندهند رایگانم
دور از تو ز بیتنی که هستم
چون وصل تو هست بینشانم
مجهول کسی نیم، شناسند
من شاعر صاحب القرانم
از من اثری نماند ماناک
خاقانی دیگرم، نه آنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این بیتها از شاعر حاکی از درد و عشق عمیق او به کسی است که در دلش شعلهور است. او به نام محبوبش میاندیشد و میترسد که صبرش به سر آید و نتواند نامش را بر زبان آورد. او احساس میکند که غم و درد درونش به فریادی تبدیل شده که در دهانش میسوزد. روزها را در غم میگذراند و خود را چون خاکی سبک و بیارزش میداند. شاعر بیان میکند که بدون محبوبش هیچگونه وجود و هویتی ندارد و به نظر میرسد که از دنیا و مردم دور است. او همچنین به شاعر بودن خود افتخار میکند و حقیقتاً احساس میکند که دیگر نمیتواند مانند گذشته بنویسد. در نهایت، او از کمبود عشق و اتصال به محبوبش ابراز ناتوانی میکند.
هوش مصنوعی: از دل آتشین خود، به خاطر نام تو، هرگز بر زبان نمیآورم.
هوش مصنوعی: میترسم که با صبری که برای غم تو دارم، به خاطر یاد تو زبانم بسوزد و دیگر نتوانم از تو بگویم.
هوش مصنوعی: فریادی که از آتش دل من برمیآید، در گلوی من میسوزد.
هوش مصنوعی: روزگار بر من سخت گذشته و غم و اندوه زیادی بر زندگیام سایه افکنده است.
هوش مصنوعی: من فقط یک مشت خاک هستم که حتی از باد هم سبکترم، در حالی که کشتی آهنی سنگینی دارم.
هوش مصنوعی: اگر آهنی نیستی، پس با نفس سردت فقط غم و اندوه را به آسمانم بردی.
هوش مصنوعی: خود را از زنجیرهای آهنین رها کردهام و مانند گدازهای که از دل آتش بیرون میآید، به سمت آزادی میروم.
هوش مصنوعی: تشنگی من از گزیدگی سگ بیشتر است، اکنون نمیدانم چگونه از دست کسی آب بگیرم.
هوش مصنوعی: به کجا میتوانم بروم و آب بخواهم، در حالی که برای گرفتن آن باید جانم را در آتش بگذارم؟
هوش مصنوعی: وقتی دور از تو هستم و از خودم بیخبرم، این احساس را دارم که فقط با وجود تو معنا پیدا میکنم و بدون تو هیچ هویتی ندارم.
هوش مصنوعی: من ناشناخته نیستم، همه مرا میشناسند؛ من شاعری هستم که صاحب قرآن هستم.
هوش مصنوعی: دیگر از من هیچ نشانی باقی نمانده است، من دیگر آن کسی نیستم که بودم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون با خودم از عدم کم ام کم
چون با تو بوم همه جهانم
بپذیر مرا و رایگان دار
هر چند که رایگان گرانم
ای ناگزران عقل و جانم
وی غارت کرده این و آنم
ای نقش خیال تو یقینم
وی خال جمال تو گمانم
تا با خودم از عدم کمم کم
[...]
ای مهر تو در میان جانم
و ای نام تو بر سر زبانم
تو خوب چو باغ ارغوانی
من زشت چو کشت زعفرانم
از بردن نام و زلف و خالت
[...]
چون با خودم از عدم کم ام کم
چون با تو بوم همه جهانم
بپذیر مرا و رایگان دار
هر چند که رایگان گرانم.
ای یاد تو مونس روانم
جز نام تو نیست بر زبانم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.