جانا، نظری که ناتوانم
بخشا، که به لب رسید جانم
دریاب، که نیک دردمندم
بشتاب، که سخت ناتوانم
من خسته که روی تو نبینم
آخر به چه روی زنده مانم؟
گفتی که: بمردی از غم ما
تعجیل مکن که اندر آنم
اینک به در تو آمدم باز
تا بر سر کوت جانفشانم
افسوس بود که بهر جانی
از خاک در تو بازمانم
مردن به از آن که زیست باید
بیدوست به کام دشمنانم
چه سود مرا ز زندگانی
چون از پی سود در زیانم؟
از راحت این جهان ندارم
جز درد دلی کزو بجانم
بنهادم پای بر سر جان
زان دستخوش غم جهانم
کاریم فتاده است مشکل
بیرون شد کار میندانم
درمانده شدم، که از عراقی
خود را به چه حیله وارهانم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بازتابی از درد و ناتوانی عاشقانه است. شاعر از ضعف و بیبرگی خود سخن میگوید و ابراز میکند که زندگی بدون محبوبش برایش بیمعناست. او به یاری و محبت معشوقش نیاز دارد و از غم و رنجی که در absence او متحمل میشود گلایه میکند. همچنین، شاعر به این فکر میکند که مردن در چنین شرایطی بهتر از زندگی بدون عشق است و به شدت از مشکلات زندگی و احساس درماندگی خود مینالد. او تلاش دارد تا راهی برای رهایی از این وضعیت پیدا کند، اما در نهایت به بنبست میرسد.
هوش مصنوعی: عزیزم، نگاهت را به من بیفکن، که به پایان راهی رسیدهام و به شدت احساس ضعف میکنم.
هوش مصنوعی: مراقب باش، که من به شدت در رنج و درد هستم، زود بیا، چون حال من بسیار بد است.
هوش مصنوعی: من وقتی که چهره تو را نمیبینم خستهام، پس به چه دلیلی باید به زندگی ادامه دهم؟
هوش مصنوعی: گفتی که: از غم ما عجله نکن در رفتن، چون من هنوز در این حال به سر میبرم.
هوش مصنوعی: اکنون دوباره به در تو آمدهام تا جانم را در این راه نثار کنم.
هوش مصنوعی: متأسفانه باید بگویم که برای یک زندگی بر روی این خاک هیچ راهی برای باقی ماندن از من نیست.
هوش مصنوعی: مردن بهتر از زندگیست در حالی که دوستی ندارم و به خواستههای دشمنانم پاسخ دهم.
هوش مصنوعی: چه بهرهای برای من از زندگی باقیاست در حالی که در پی سود، ناکامی را تجربه میکنم؟
هوش مصنوعی: از آسایش و خوشیهای این دنیا جز درد و غمی ندارم که به جانم رسیده است.
هوش مصنوعی: من پایم را بر سر جان گذاشتهام، زیرا به خاطر غم و اندوه این جهان به شدت آزردم.
هوش مصنوعی: مشکلی برای ما پیش آمده است که نمیدانم چگونه باید آن را حل کنم.
هوش مصنوعی: من گیج و درماندهام و نمیدانم چطور میتوانم از این وضعیت سخت و خطرناک نجات پیدا کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون با خودم از عدم کم ام کم
چون با تو بوم همه جهانم
بپذیر مرا و رایگان دار
هر چند که رایگان گرانم
ای ناگزران عقل و جانم
وی غارت کرده این و آنم
ای نقش خیال تو یقینم
وی خال جمال تو گمانم
تا با خودم از عدم کمم کم
[...]
ای مهر تو در میان جانم
و ای نام تو بر سر زبانم
تو خوب چو باغ ارغوانی
من زشت چو کشت زعفرانم
از بردن نام و زلف و خالت
[...]
چون با خودم از عدم کم ام کم
چون با تو بوم همه جهانم
بپذیر مرا و رایگان دار
هر چند که رایگان گرانم.
از تف دل آتشین دهانم
زان نام تو بر زبان نرانم
ترسم که چو صبر از غم تو
نام تو بسوزد از زبانم
فریاد کز آتش دل من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.