چنانم از هوس لعل شکرستانی
که میبرآیدم از غصه هر نفس جانی
امید بر سر زلفش به خیره میبندم
چگونه جمع کند خاطر پریشانی؟
در آن دلی، که ندارم، همیشه مییابم
ز تیر غمزهٔ تو لحظه لحظه پیکانی
بیا، که بیتو دل من خراب آباد است
جهان نمیشود آباد جز به سلطانی
چه جای توست دل تنگ من؟ ولی یوسف
گهی به چه فتد و گه به بند و زندانی
چنان که چشم خمارین توست مست و خراب
بسوی ما نکند التفات چندانی
چو نیست در دل تو ذرهای مسلمانی
چگونه رحم کند بر دل مسلمانی؟
زمان زمان که دلم یاد چهر تو بکند
شود ز عکس جمالت دلم گلستانی
اگر چه چشم عراقی به هر بتی نگرد
به جان تو، که ندارد به جز تو جانانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟
برای پرورش جسم جان چه رنجه کنم؟
که: حیف باشد روح القدس به سگبانی
به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی
برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم
که حیف باشد روح القدس بسگبانی
بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مخوان فسانهٔ افراسیابِ تورانی
مگوی قصهٔ اسفندیارِ ایرانی
سخن ز خسرو و سلطانِ هفت کشور گوی
که خَتْم گشت بدو خسروی و سلطانی
معزِّ دینِ خدای و خدایگانِ جهان
[...]
در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی
بکار من چو سر زلف تو پریشانی
کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان
که تو عزیزتر از دیده و دل و جانی
بنفشه زلفی و گل خدی و چه می گویم؟
[...]
به هرزه بر سر دنیا مشو به نادانی
که چون توئی بچنین کار نیست ارزانی
چو عمر ضایع کردی بر آن پشیمان باش
اگرچه سود ندارد کنون پشیمانی
غم جهانی بر جان خویشتن چه نهی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.