گنجور

 
خاقانی

شاهد سرمست من صبح درآمد ز خواب

کرد صراحی طلب، دید صبوحی صواب

در برم آمد چو چنگ گیسو در پاکشان

من شده از دست صبح دست بسر چون رباب

داد لبش از نمک بوی بنفشه به صبح

بر نمکش ساختم مردم دیده کباب

روی چو صبحش مرا از الم دل رهاند

عیسی و آنگه الم جنت و آنگه عذاب

صبح دم آب حیات خوردم از آن چاه سیم

عقل بر آن چاه و آب صرف کنان جاه و آب

یوسف من گرگ مست باده به کف صبح فام

وز دو لب باده رنگ سرکه فشان از عتاب

یافت درستی که من توبه نخواهم شکست

کرد چو صبح نخست روی نهان در نقاب

گفت چرا در صبوح باده نخواهی کنونک

حجله برانداخت صبح حجره بپرداخت خواب

گفتمش ای صبح دل سکهٔ کارم مبر

زر و سر اینک ز من سکه رخ برمتاب

من نکنم کار آب کو ببرد آب کار

صبح خرد چون دمید آب شود کار آب

من به تو ای زود سیر تشنهٔ دیرینه‌ام

دشنه مکش هم چو صبح تشنه مکش چون سراب

نقب زدم در لبت روی تو رسوام کرد

کفت نقاب هست صب حدم و ماه تاب

مرغ تو خاقانی است داعی صبح وصال

منطق مرغ شناس شاه سلیمان رکاب

شاه مجسطی گشای، خسرو هیت شناس

رهرو صبح یقین رهبر علم الکتاب

 
 
 
منوچهری

بر کف من نه نبید، پیشتر از آفتاب

نیز مسوزم بخور، نیز مریزم گلاب

میزدگان را گلاب باشد قطرهٔ شراب

باشد بوی بخور، بوی بخار کباب

امیر معزی

تا که ز حُوت آمدست سوی حَمَل آفتاب

گوهر سفته است خاک صندل سوده است آب

بر سر گل بلبل است بر لب طوطی شراب

در گلوی فاخته است ساخته چنگ و رباب

مجیرالدین بیلقانی

یا سید المکرمات بابک خیرالمآب

کفی مغیث الوری کفک فی کل باب

ای به صفا برده گوی سایه تو ز آفتاب

زهره زهره شد ز آتش تیغ تو آب

جودک یوم العطا بأسک یوم العذاب

[...]

خاقانی

زد نفس سر به مهر صبح ملمع نقاب

خیمهٔ روحانیان کرد معنبر طناب

شد گهر اندر گهر صفحهٔ تیغ سحر

شد گره اندر گره حلقهٔ درع سحاب

صبح فنک پوش را ابر زره در قبا

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
اثیر اخسیکتی

در تتق ابر شد، باز رخ آفتاب

همچو بناگوش یار در خم زلف بتاب

مهر سیه پیرهن ابر سپید پریش

هندوی کافور موی ترک معنبر نقاب

خانقه صوفیان بر گه ز بس اقحوان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اثیر اخسیکتی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه