آن کز می خواجگی است سرمست
بر وی نزنند عاقلان دست
بیآنکه کسی فکند او را
از پایهٔ خود فروفتد پست
مرغی که تواش همای خوانی
جغدی است کز آشیان ما جست
از پنجرهٔ صلاح برخاست
بر کنگرهٔ فساد بنشست
قلب سخن شکستهنامان
بر ما نتوان بدین بپیوست
گیرم که دلی درستمان نیست
باری نامی درستمان هست
تو طعنه زنی و ما همه کوه
تو سنگ زنی و ما همه طست
خاقانی را اگر سفیهی
هنگام جدل سخن فروبست
این هم ز عجایب خواص است
کالماس به زخم سرب بشکست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به نقد وضعیت اجتماعی و اخلاقی جامعه میپردازد. او به فردی که در شرایط خوشخیالی زندگی میکند اشاره میکند و این وضعیت را ناپایدار میداند. همچنین، به تضاد بین عقل و احساسی که در جامعه جریان دارد، پرداخته و بیان میکند که برخی تنها به طعنهزنی مشغولند در حالی که دیگران در حال تحمل آسیبها هستند. در نهایت، شاعر به عجیب بودن وضعیت واقعیتها و تضادها در روابط انسانی اشاره میکند و با استعارههایی عمیق به بیان مشکلات موجود میپردازد.
هوش مصنوعی: کسی که تحت تأثیر شراب و لذت زندگی است، عقلای امور به او نزدیک نمیشوند و به او دست نمیزنند.
هوش مصنوعی: بدون اینکه کسی او را سرنگون کند، خود به خود افت میکند و به جایگاه پایینتری میرسد.
هوش مصنوعی: پرندهای که تو آن را میشناسی، از خانواده جغد است و از لانهمان پرواز کرده است.
هوش مصنوعی: از پنجرهٔ درستکاری بیرون آمد و بر دژ نادرستی جا گرفت.
هوش مصنوعی: قلب کسانی که نامشان شکسته شده، نمیتواند به این شکل با ما ارتباط برقرار کند.
هوش مصنوعی: بگذار بگویم که اگر دلهای ما به درستی عملکرد ندارند، حداقل یک نام و اعتبار درست و شایسته برای ما وجود دارد.
هوش مصنوعی: تو به ما انتقاد میکنی و ما همچنان استوار و محکم هستیم؛ تو به ما آسیب میزنی و ما همیشه با صلابت و قوی باقی میمانیم.
هوش مصنوعی: اگر فردی نادان در هنگام بحث و جدال، سخنان خاقانی را قطع کند،
هوش مصنوعی: این بیان به ویژگیهای خاص و جالب چیزها اشاره دارد، مانند اینکه در برابر ضربه یا آسیب، گاهی اوقات چیزهایی که انتظارش را نداریم، مقاومت بیشتری نشان میدهند. به نوعی میگوید که برخی چیزها در شرایط دشوار، غیرمنتظره عمل میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرمابه سه داشتم به لوهور
وین نزد همه کسی عیان است
امروز سه سال شد که مویم
ماننده موی کافرانست
بر تارک و گوش و گردن من
[...]
زان چشم پر از خمار سرمست
پر خون دارم دو دیده پیوست
اندر عجبم که چشم آن ماه
ناخورده شراب چون شود مست
یا بر دل خسته چون زند تیر
[...]
نه همت من به پایه راضی است
نه پایه سزای همتم هست
یارب چو ز همت و ز پایه
نگشاید کار و نگذرد دست
یا پایه چو همتم برافراز
[...]
تا در نفسم عنایتی هست
فتراک تو کی گذارم از دست
ذاتی که چو بخت نور جان است
جانی که چو بخت خود جوان است
از لطف بهار در بهار است
وز فضل جهان در جهان است
در ناصح دین مگر یقین است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.