گنجور

 
خاقانی

چو به خنده بازیابم اثر دهان تنگش

صدف گهر نماید شکر عقیق رنگش

بکنند رخ به ناخن بگزند لب به دندان

همه ساحران بابل ز دو چشم شوخ و شنگش

اگر از قیاس جان را جگر آهنین نبودی

نتواندی کشیدن ستم دل چو سنگش

به گه صبوح زهره ز فلک همی سراید

ز صدای صوت زارش ز نوای زیر چنگش

چو گشاد تیر غمزه ز خم کمان ابرو

گذرد ز سنگ خارا سر ناوک خدنگش

لب اوست لعل و شکر من اگر نه شور بختم

شکرین چراست بر من سخنان چون شرنگش

لب اوست آب حیوان دلم از طلب سکندر

خضر دگر شوم من اگر آرمی به چنگش

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
عراقی

بکشم به ناز روزی سر زلف مشک رنگش

ندهم ز دست این بار، اگر آورم به چنگش

سر زلف او بگیرم، لب لعل او ببوسم

به مراد، اگر نترسم ز دو چشم شوخ شنگش

سخن دهان تنگش بود ار چه خوش، ولیکن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
همام تبریزی

نبود خلاص ما را ز دو چشم شوخ شنگش

که چو در کرشمه آید گذرد ز جان خدنگش

هوس شکار دارد منم از جهان و جانی

وگرم هزار باشد نبرم یکی ز چنگش

همه را خیال بودی که مگر دهن ندارد

[...]

نظیری نیشابوری

بر کس نمانده سنگم زد و چشم شوخ و شنگش

سخنم گران به طبعش خردم سبک به سنگش

نظرم درو معطل خبرم درو مأول

نه تصورش به شکلش نه حکایتش به رنگش

به کرشمه های ابرو خبرم دهد وگرنه

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه