گنجور

 
خواجه عبدالله انصاری

شماره ۱: یارب دل پاک و جان آگاهم ده

شماره ۲: الهی یکتای بیهمتائی، قیوم توانائی، بر همه چیز ...

شماره ۳: الهی نام تو ما را جواز، مهر تو ما را جهاز شناخت ...

شماره ۴: الهی ای خالق بی مدد و ای واحد بیعدد، ای اول بی ...

شماره ۵: الهی، ای کامکاری که دل دوستان در کنف توحید تواست ...

شماره ۶: الهی در جلال رحمانی، در کمال سبحانی، نه محتاج ...

شماره ۷: الهی کجا باز یابم آنروز که تو ما را بودی و من ...

شماره ۸: الهی از آنچه نخواستی چه آید، وآنرا که نخواندی کی ...

شماره ۹: الهی هر که ترا شناخت و علم مهر تو افراخت هر چه غیر از تو بود بینداخت

شماره ۱۰: الهی بر من آراستی خریدم و از هر دو جهان دوستی حضرت تو گزیدم

شماره ۱۱: الهی اگر طاعت بسی ندارم در هر جهان جز تو کسی ندارم

شماره ۱۲: الهی تا بتو آشنا شدم از خلق جدا شدم و در هر جهان شیدا شدم نهان بودم و پیدا شدم

شماره ۱۳: الهی از بنده با حکم ازل چه برآید و برآنچه ندارد چه باید

شماره ۱۴: الهی ای سزای کرم و ای نوازنده عالم، نه بآخر شادیست نه بایاد تو غم خصمی و شفیعی و گواهی و حکم

شماره ۱۵: الهی از پیش خطر و از پس راهم نیست، دستم گیر که جز تو پناهم نیست

شماره ۱۶: الهی ای دور نظر وای نیکو حضر و ای نیکوکار نیک ...

شماره ۱۷: الهی کار آن دارد که با تو کاری دارد، یار آن دارد ...

شماره ۱۸: الهی در سر گریستنی دارم و راز ندانم از حسرت گریم ...

شماره ۱۹: الهی یک چند بیاد تو نازیدم، اینم بس که صحبت تو ارزیدم

شماره ۲۰: الهی شاد بدانیم که اول تو بودی و ما نبودیم، کار ...

شماره ۲۱: الهی هر چه بی طلب بما دادی بسزاواری ما تباه مکن، ...

شماره ۲۲: الهی آنچه ما خود کشتیم به بر میار و آنچه تو ما را کشتی آفت ما از آن بازدار

شماره ۲۳: الهی از نزدیک نشانت می دهند و برتر از آنی و دورت ...

شماره ۲۴: الهی در این درگاه همه ما نیازمند روزی باشیم که ...

شماره ۲۵: الهی روزگاری ترا می جستم خود را میافتم، اکنون خود را میجویم و ترا میابم

شماره ۲۶: الهی تا از مهر تو اثر آمد دیگر مهر ما بسر آمد

شماره ۲۷: الهی ای مهربان فریادرس، عزیز آن کس که او با تو یک نفس، نفسی که آنرا حجاب ناید ازپس

شماره ۲۸: الهی گهی بخود نگرم گویم از من زارتر کیست، گهی بتو نگرم گویم از من بزرگوارتر کیست

شماره ۲۹: الهی ای سزای کرم، ای نوازنده عالم، نه با وصل تو اندوه است و نه با یاد تو غم

شماره ۳۰: الهی ادای شکر ترا هیچ زبان نیست و دریای فضل ترا ...

شماره ۳۱: الهی ما از غافلانیم نه از کافرانیم، نگاهدار تا پریشان نشویم و در راه آر تا سرگردان نشویم

شماره ۳۲: الهی پسندیدگان ترا بتو جستند و به پیوستند ...

شماره ۳۳: الهی خود کردم و خود خریدم، آتش بر خود خود ...

شماره ۳۴: الهی چه یاد کنم که خود همه یادم، من خرمن نشان خود ...

شماره ۳۵: الهی چندی به کسب تو یاد تو ورزیدم، باز یک چندی ...

شماره ۳۶: الهی کار آن کس کند که تواند، عطا آن کس بخشد که ...

شماره ۳۷: الهی چو تو توانائی کرا توان است، در ثناء تو کرا زبان است و بی مهر تو کرا سرو جان است

شماره ۳۸: الهی بشناخت تو زندگانیم، به نصرت تو شادانیم، بکرامت تو نازانیم و بعزت تو عزیزانیم

شماره ۳۹: الهی ما بتو زنده ایم هرگز کی میریم، ما که به بتو ...

شماره ۴۰: الهی چه غم دارد که تو را دارد و کرا شاید که تو را ...

شماره ۴۱: الهی هر که تو را جوید اینقدر رستخیزی باید یا به ...

شماره ۴۲: الهی همگان در فراق می سوزند و دوستدار در دیدار، ...

شماره ۴۳: الهی گل بهشت در چشم عارفان خار است و جوینده تو را با بهشت چکار است؟

شماره ۴۴: الهی تو ما را جاهل خواندی از جاهل جز خطا چه آید؟ ...

شماره ۴۵: الهی دانی چه شادم، نه آنکه بخویشتن بتو افتادم، تو ...

شماره ۴۶: الهی چون من کیست که اینکار را سزیدم، اینم بس که محبت ترا ارزیدم

شماره ۴۷: الهی از آن خوان که بهر پاکان نهادی نصیب من بینوا ...

شماره ۴۸: الهی هر کس را آتش در دل است و این بیچاره آتش بر ...

شماره ۴۹: الهی موجود نفسهای جوانمردانی، حاضر ذاکرانی، از ...

شماره ۵۰: الهی دلی ده که شوق طاعت افزون کند و توفیق طاعتی ده که ببهشت رهنمون کند

شماره ۵۱: الهی در آتش حسرت آویختم چون پروانه در چراغ، نه جان رنج دیده نه دل الم داغ

شماره ۵۲: الهی در سرآب دارم، در دل آتش، در باطن ناز دارم، ...

شماره ۵۳: الهی ای کریمی که بخشنده عطائی و ای حکیمی که ...

شماره ۵۴: الهی ای بیننده نمازها، ای پذیرنده نیازها، ای ...

شماره ۵۵: الهی بحق آنکه ترا هیچ حاجت نیست رحمت کن بر آنکه او را هیچ حجت نیست

شماره ۵۶: الهی در دل ما جز تخم محبت مکار و بر این جانها جز ...

شماره ۵۷: الهی تو بر رحمت خود و من بر حاجت خویش، تو توانگری و من درویش

شماره ۵۸: یارب ز کرم بحال من رحمت کن

شماره ۵۹: الهی بر هر که داغ محبت خود نهادی، خرمن وجودش را بباد نیستی در دادی

شماره ۶۰: الهی مخصلان بمحبت تو مینازند و عاشقان بسوی تو ...

شماره ۶۱: الهی محبت تو گلی است محنت و بلاخار آن، آن کدام دل است که نیست گرفتار آن

شماره ۶۲: الهی از هر دو جهان محبت تو گزیدم و جامه بلا بریدم و پرده عافیت دریدم

شماره ۶۳: یارب ز شراب عشق سرمستم کن

شماره ۶۴: الهی چون در تو نگرم از جمله تاجدارانم و تاج بر سر و چون در خود نگرم از جمله خاکسارانم و خاک بر سر

شماره ۶۵: الهی مرا دل از بهر تو در کار است و گرنه مرا با دل چکار است، آخر چراغ مرده را چه مقدار است

شماره ۶۶: الهی اگر مستم و اگر دیوانه ام از مقیمان این آستانه ام، آشنائی با خود ده که از کائنات بیگانه ام

شماره ۶۷: الهی تا بتو آشنا شدم، از خلق جدا شدم، در دو جهان شیدا شدم، نهان بودم و پیدا شدم

شماره ۶۸: نی از تو حیات جاودان می خواهم

شماره ۶۹: الهی در سر خمار تو داریم، در دل اسرار تو داریم و ...

شماره ۷۰: الهی بر عجز خود آگاهم و بر بیچارگی خود گواهم، خواست خواست تواست من چه خواهم

شماره ۷۱: الهی بروزگار آمدم بنده و ار با لب پرتو به و زبان ...

شماره ۷۲: الهی اگر خامم پخته ام کن و اگر پخته ام سوخته ام کن

شماره ۷۳: الهی از کشته تو خون نیاید و از سوخته تو دود، کشته تو بکشتن شاد است و سوخته تو بسوختن خشنود

شماره ۷۴: پیوسته دلم دم از رضای تو زند

شماره ۷۵: الهی بحرمت ذاتی که تو آنی، بحرمت صفاتی که چنانی و بحرمت نامی که تو دانی بفریاد رس که می توانی

شماره ۷۶: الهی مکش این چراغ افروخته را و مسوز این دل سوخته ...

شماره ۷۷: الهی اگر تن مجرم است دل مطیع است و اگر بنده بد کار است کرم تو شفیع است

شماره ۷۸: الهی قبله عارفان خورشید روی تو است و محراب جانها ...

شماره ۷۹: الهی روی بنما تا در روی کسی ننگریم و دری بگشای تا بر در کس نگذریم

شماره ۸۰: الهی بنام آن خدائی که نام او راحت روح است و پیغام ...

شماره ۸۱: الهی اقرار کردم بمفلسی و هیچ کسی، ای یگانه که از ...

شماره ۸۲: الهی از هیچ همه چیز توانی و از همه چیز بهیچ نمائی که گویم چنین یا چنانی تو آفریننده این و آنی

شماره ۸۳: ما را سر و سودای کس دیگر نیست

شماره ۸۴: الهی ای آنکه گردون رام تقدیر تو است و رقبه ...

شماره ۸۵: ای واقف اسرار ضمیر همه کس

شماره ۸۶: الهی بفضل خود قائمی و بشکر خود شکور، بعلم عارف نزدیکی و از وهمها همه دور

شماره ۸۷: الهی عبدالله را از سه آفت نگاه دار از وساوس شیطانی و خواهشهای نفسانی و غرور نادانی

شماره ۸۸: در بارگهت سگان ره را بار است

شماره ۸۹: الهی گوهر اصطفا در دامن آدم تو ریختی و گرد عصیان ...

شماره ۹۰: الهی ضعیفم خواندی و چنین است هرچه از من در وجود آید اینست

شماره ۹۱: الهی تو دوختی در پوشیدم و آنچه در جام ریختی نوشیدیم هیچ نیامد از آنچه میکوشیدم

شماره ۹۲: الهی من غلام آن معصیتم که مرا بعذر آرد و از آن طاعت بیزارم که مرا بعجب آرد

شماره ۹۳: الهی گدای تو بکار خودشادان است، هر که گدای تو شد در دو عالم سلطان است

شماره ۹۴: الهی غیر از المهای تو جای شادی نیست و جز از بندگیت روی آزادی نیست

شماره ۹۵: الهی کار اگر بگفتار است بر سر همه گویندگان تاجم و اگر بکردار است چون سلیمان بموری محتاجم

شماره ۹۶: الهی کدام درد بود از این بیش که معشوق توانگر و عاشق درویش

شماره ۹۷: الهی من کیستم که ترا خواهم چون از قیمت خود آگاهم، ...

شماره ۹۸: الهی بر سر از خجالت گرد داریم و در دل از حسرت درد داریم و رخ از شرم گناه زرد داریم

شماره ۹۹: من بنده عاصیم رضای تو کجاست

شماره ۱۰۰: الهی از مدت آرزومندی روزی ماند و از درد فراق بد سوزی ماند

شماره ۱۰۱: الهی از یادگار فردی ماند و از عمر گذشته دردی ماند و از جسم پوسیده گردی و از حسرت بسینه آه سردی

شماره ۱۰۲: الهی اگر توبه به بیگناهی است پس در این جهان تائب ...

شماره ۱۰۳: الهی تو منزلی و دوستان تو راه پس نه دل عذرخواه است و نه زبان کوتاه

شماره ۱۰۴: آفریدی ما را رایگان و روزی دادی ما را رایگان ...

شماره ۱۰۵: الهی گردن گردون رام تقدیر تو است و رقبه عالمیان ...

شماره ۱۰۶: دل درد تو را بجان مداوانکند

شماره ۱۰۷: الهی شراب شوق در جان منصور حلاج افزون شد، آن شراب ...

شماره ۱۰۸: الهی فراق کوه را هامون کند، هامون را جیحون کند، ...

شماره ۱۰۹: الهی همه از حیرت بفریادند و من از حیرت شادم، به ...

شماره ۱۱۰: خداوندا در آتش حیرت آویختم چون پروانه در چراغ، نه ...

شماره ۱۱۱: الهی مرکب وا ایستاد و قدم بفرسود، همراهان برفتند و این بیچاره را جز حیرت نیفزود

شماره ۱۱۲: الهی اگر کسی تو را به جستن یافت من تو را بگریختن ...

شماره ۱۱۳: خدایا وسیلت به تو هم توئی، اول تو بودی و آخر هم توئی

شماره ۱۱۴: تا در ره عشق او مجرد نشوی

شماره ۱۱۵: الهی ای مهیمن اکرم، ای محتجب معظم، ای متجلی به ...

شماره ۱۱۶: الهی ای نزدیکتر به ما ازما، مهربانتر از ما به ما، ...

شماره ۱۱۷: الهی ای حجت را یاد و انس را یادگار، خود حاضری ما را جستن چه کار؟

شماره ۱۱۸: الهی هر کسی را امیدی و امید رهی دیدار، رهی رابی دیدار نه به مزد نیاز است نه با بهشت کار

شماره ۱۱۹: الهی ای مهربان فریاد رس، عزیز آن کس که با تو یک ...

شماره ۱۲۰: الهی یافته می جویم، با دیده ور میگویم چه جویم که ...

شماره ۱۲۱: الهی تو موجود عارفانی، آرزوی دل مشتاقانی، یاد آور ...

شماره ۱۲۲: یارب ز شراب عشق سرمستم کن

شماره ۱۲۳: الهی تابنده را خواندی بنده در میان مردم تنهاست و ...

شماره ۱۲۴: ای دوست بجملگی تو را گشتم من

شماره ۱۲۵: الهی اگر کسی ترا بطلب یافت من خود طلب از تو یافتم، اگر کسی ترا به جستن یافت من بگریختن یافتم

شماره ۱۲۶: خداوندا چون وجود تو پیش از طلب و طالب است طالب از ...

شماره ۱۲۷: الهی چه شود که دلم را بگشائی و از خود مرهمی ...

شماره ۱۲۸: الهی نسیمی از باغ دوستی دمید دل را فدا کردیم، ...

شماره ۱۲۹: الها هر شادی که بی تو است اندوه است، هر منزلی که ...

شماره ۱۳۰: یک نفس با تو بدو گیتی ارزان است یک دیدار از تو بهزار جهان رایگان است

شماره ۱۳۱: الهی چه زیباست ایام دوستان تو با تو و چه نیکو است ...

شماره ۱۳۲: الهی آب عنایت تو بسنگ رسید، سنگ بار گرفت، از سنگ میوه رست میوه طعم و مزه گرفت

شماره ۱۳۳: پرودگارا یاد تو دل را زنده کرد و تخم مهر افکند، ...

شماره ۱۳۴: الهی مشرب می شناسم اما وا خوردن نمی یارم، دل تشنه ...

شماره ۱۳۵: الهی غریب تو را غربت وطن است کی هرگز بخانه رسد ...

شماره ۱۳۶: الهی چه خوش روزگاری است روزگار دوستان تو با تو، ...

شماره ۱۳۷: با صنع تو هر مورچه رازی دارد

شماره ۱۳۸: الهی ار سزاوار ثنای خویش، ای شکر کننده عطای خویش، ...

شماره ۱۳۹: الهی گرفتار آن دردم که تو داروی آنی، بنده آن ...

شماره ۱۴۰: الهی چه یاد کنم که خود همه یادم، من خرمن نشان خود ...

شماره ۱۴۱: الهی جز از شناخت تو شادی نیست و جز از یافت تو ...

شماره ۱۴۲: الهی مران کسی را که خود خواندی، ظاهر مکن جرمی را ...

شماره ۱۴۳: الهی اگر این آه از ما دعوی است تو سزای آنی، اگر لاف است بجای آنی، اگر صدقست وفای آنی

شماره ۱۴۴: خدایا اگر دعوی است سخن راست است اگر صدق است کار راست است، اگر دعوی است نه بیداد است

شماره ۱۴۵: الهی از سه چیز که دارم در یکی نگاه کن: اول بیخودی ...

شماره ۱۴۶: الهی از دو دعوی به زینهارم و از هر دو به فضل تو ...

شماره ۱۴۷: خداوندا از آنجا که بودیم برخاستیم لکن به آنجا نرسیدیم که خواستیم

شماره ۱۴۸: خدایا هرکه نه کشته خودی مردار است و مغبون کسی که ...

شماره ۱۴۹: الهی نزدیک نفسهای دوستانی، حاضر دل ذاکرانی، از ...

شماره ۱۵۰: الهی کشیدیم آنچه کشیدیم همه نوش گشت چون آوای قبول ...

شماره ۱۵۱: الهی آتش یافت با نور شناخت آمیختی، و ا زباغ وصال ...

شماره ۱۵۲: الهی عنایت تو کوه است و فضل تو دریا، کوه کی فرسود ...

شماره ۱۵۳: الهی از کرم تو همین چشم داریم و از لطف تو همین ...

شماره ۱۵۴: دل کیست که گوهری فشاند بی تو

شماره ۱۵۵: الهی تا آموختن را آموختم، آموخته را جمله بسوختم، ...

شماره ۱۵۶: الهی تایگانگی بشناختم، در آرزوی شادی بگداختم، کی ...

شماره ۱۵۷: الهی گاه می گوئی فرود آی، گاه می گوئی بگریز، گاه فرمائی بیا، گاه گوئی پرهیز

شماره ۱۵۸: خدایا این نشان قربت است؟ یا محض رستاخیز؟ هرگز ...

شماره ۱۵۹: الهی این دل من کان حسرت است و تن من مایه درد و غم ...

شماره ۱۶۰: الهی نامت نور دیده آشنایان یادت آئین منزل مشتاقان، یافتت چراغ دل مریدان، مهرت انس جان دوستان

شماره ۱۶۱: الهی چه خوش روزی که خورشید جلال تو به ما نظر می ...

شماره ۱۶۲: الهی نصیب این بیچاره از این کار همه درد است، ...

شماره ۱۶۳: هر درد که زین دلم قدم برگیرد

شماره ۱۶۴: الهی شاد بدانم که اول من نبودم تو بودی، آتش ...

شماره ۱۶۵: الهی جلال عزت تو جای اشارت نگذاشت و محو و اثبات تو راه اضافت برداشت تا گم گشت آنچه بنده در دست داشت

شماره ۱۶۶: خداوندا از آن تو می فزود و از آن بنده میکاست تا آخر همان ماند که اول بود راست

شماره ۱۶۷: الهی آن روز کجا بازیابم که تو مرا بودی و من نبودم ...

شماره ۱۶۸: خدایا من کجا بودم که تو مرا خواندی من نه منم که تو مرا ماندی

شماره ۱۶۹: الهی مران کسی را که تو خود خواندی، آشکار مکن ...

شماره ۱۷۰: الهی بنام تو زبانها گویا شده، بنام تو جانها شیدا ...

شماره ۱۷۱: الهی بنام تو جانها اسیر پیغام تو، عارف افتاده ...

شماره ۱۷۲: در عشق تو من کیم که در منزل من

شماره ۱۷۳: الهی از وجود تو هر مفلسی را نصیبی و از کرم تو هر ...

شماره ۱۷۴: الهی این چه بدتر روزی است، ترسم که مرا از تو جز حسرت نه روزی است

شماره ۱۷۵: خداوندا از بخت خود چون پرهیزم و از بودنی کجا گریزم؟ و ناچاره را چه آمیزم، و در هامون کجا گریزم

شماره ۱۷۶: کریما دل من کان حسرت است و تن من مایه درد و غم ...

شماره ۱۷۷: الهی ای گشاینده زبان مناجات گویان و انس افزای خلوتهای ذاکران و حاضر نفسهای رازداران

شماره ۱۷۸: خداوندا در حاجت کسی نظر کن که او تو را یک حاجت بیش نیست

شماره ۱۷۹: الهی معنی دعوی صادقانی، فروزنده نفسهای دوستانی، ...

شماره ۱۸۰: الهی بهر صفت که هستم بر خواست تو موقوفم، به هر ...

شماره ۱۸۱: خداوندا گفتار تو راحت دل است و دیدار تو زندگی ...

شماره ۱۸۲: الهی چند نهان باشی و چند پیدا؟ که دلم حیران گشت و ...

شماره ۱۸۳: خداوندا چند خوانی و رانی، بگداختم در آرزوی روزی ...

شماره ۱۸۴: الهی این بوده و هست و بودنی، من بقدر شأن تونادانم ...

شماره ۱۸۵: الهی روزگاری تو را می جستم خود را مییافتم، اکنون ...

شماره ۱۸۶: الهی یافته میجویم، با دیده ور می گویم که دارم چه ...

شماره ۱۸۷: الهی به عنایت ازلی تخم هدایت کاشتی، به رسالت ...

شماره ۱۸۸: خداوندا سزد که اکنون سموم قهر از آن بازداری و ...

شماره ۱۸۹: خدایا گاه از تو می گفتم، و گاه از تو می نیوشیدم، ...

شماره ۱۹۰: الهی تو در ازل ما را برگرفتی و کسی نگفت که بردار، ...

شماره ۱۹۱: الهی آنچه ناخواسته یافتنی است، خواهنده آن کیست؟ ...

شماره ۱۹۲: الهی مرا دردی است که بهی مباد، این درد مرا صواب است با خرسندی دردمندی به درد خود کسی را چه حساب است

شماره ۱۹۳: الهی گاهی بخود نگرم گویم که از من زارتر کیست، ...

شماره ۱۹۴: الهی آمدم با دو دست تهی، سوختم به امید روزبهی، چه باشد اگر بر این دل خسته ام مرهم بنهی

شماره ۱۹۵: الهی آی آرنده غم پشیمانی در دلهای آشنایان و ای ...

شماره ۱۹۶: الهی تو دوستان خود را به لطف پیدا گشتی تا قومی را ...

شماره ۱۹۷: الهی کار تو بی ما به نیکوئی در گرفتی، چراغ خود را ...

شماره ۱۹۸: الهی تو آنی که نور تجلی بر دلهای دوستان تابان ...

شماره ۱۹۹: الهی هرچه نشان میشمردم پرده بود و هرچه مایه میدانستم بیهده بود

شماره ۲۰۰: خداوندا یکبار این پرده من از من بردار و عیب هستی ...

شماره ۲۰۱: ای کردگار نیکوکار آنچه بی ما ساختی بی ما راست دار و آنچه تو برتاوی به ما مسپار

شماره ۲۰۲: از بسکه دو دیده در خیالت دارم

شماره ۲۰۳: الهی راهم نما بخود و باز رهان مرا از بند خود، ای ...

شماره ۲۰۴: الهی نه جز از شناخت تو شادی است نه جز از یافت تو ...

شماره ۲۰۵: الهی ای یافته و یافتنی از مست چه نشان دهند جز بی ...

شماره ۲۰۶: الهی ای داننده هر چیز و سازنده هر کار و دارنده هر ...

شماره ۲۰۷: بارخدایا بنده را نه چون و چرا در کار تو دانشی، و ...

شماره ۲۰۸: الهی به عنایت هدایت دادی و به معونت ها بد ز خدمت ...

شماره ۲۰۹: خدایا تو ضعیفانرا پناهی، قاصدان را بر سر راهی و وجدان را گواهی چه باشد که افزائی و نکاهی

شماره ۲۱۰: روضه روح من رضای تو باد

شماره ۲۱۱: الهی تو آنی که از احاطت اوهام بیرونی واز ادراک ...

شماره ۲۱۲: الهی نصیب این بیچاره از این کار همه درد است، ...

شماره ۲۱۳: الهی در دل دوستان تو نور عنایت پیداست و جانها در ...

شماره ۲۱۴: الهی هر چه دادی نشان است و آئین فرد است و آنچه ...

شماره ۲۱۵: ای خداوندی که فلک و ملک را نگهدارنده توئی، ای ...

شماره ۲۱۶: الهی در ذات بی نظیر، در صفات بی مانندی و ...

شماره ۲۱۷: الهی نالیدن من در درد از بیم زوال آنست، او که از ...

شماره ۲۱۸: الهی آن گروه را بر سر کوی بلا آوردی و بلاها و ...

شماره ۲۱۹: الهی ای یادگار جانها و یاد رشته دلها، به فضل خود ما را یاد کن و بیاد لطفی ما را شاد کن

شماره ۲۲۰: الهی تو به یاد خودی و من بیاد تو، تو برخواست خودی و من بر نهاد تو

شماره ۲۲۱: سر سروران بسته دام تو

شماره ۲۲۲: الهی ذکر تو بهره مشتاق است و روشنائی دیده و دولت ...

شماره ۲۲۳: الهی بقدر تو نادانم و سزای تو را ناتوانم، در ...

شماره ۲۲۴: خداوندا فریاد رس که از ناکسی خود بفریادم

شماره ۲۲۵: الهی دریغا که روزگار بر باد دادیم و شکر نعمت ولی ...

شماره ۲۲۶: الهی ای نادر یافته و نادیده عیان، ای در نهانی ...

شماره ۲۲۷: الهی زندگی همه با یاد تو، شادی همه با یافت تو و جان آنست که در او شناخت تو است

شماره ۲۲۸: خدایا موجود نفسهای جوانمردانی، حاضر دلهای ذکر ...

شماره ۲۲۹: الهی عظیم شأنی و همیشه مهربانی، قدیم احسان وروشن ...

شماره ۲۳۰: الهی او که حق بدلیل جوید به بیم و طمع پرستد، او ...

شماره ۲۳۱: الهی عارف تو را به نور تو میداند و از شعاع وجود ...

شماره ۲۳۲: الهی تو آنی که از بنده ناسزا بینی و به عقوبت ...

شماره ۲۳۳: الهی در یافتن خود یاری و یادگاری، معنی دعوی ...

شماره ۲۳۴: الهی به عنایت ازلی تخم هدایت کاشتی، به رسالت ...

شماره ۲۳۵: الهی وقت را به درد مینازم و زیادتی را میسازم، ...

شماره ۲۳۶: الهی دوستان تو سران و سرهنگانند و بی گنج و خواسته ...

شماره ۲۳۷: الهی هر چند از بدسزای خویش بدردم لیکن از مفلس نوازی تو شادم

شماره ۲۳۸: خداوندا من قدر و شأن تو را ندانم و سزای تو را ناتوانم و در بیچارگی خود سرگردانم و روز بروز بر زیانم

شماره ۲۳۹: خدایا من کیستم که بر درگاه تو زارم یا قصه درد خود بتو پردازم

شماره ۲۴۰: الهی ای راهنما به کرم، فروماندم در حیرت یکدم، آن ...

شماره ۲۴۱: الهی از خود تو هر مفلسی را نصیبی و از کرم تو هر ...

شماره ۲۴۲: ای یار بارم ده تا داستان درد خود به تو پردازم، ...

شماره ۲۴۳: مهر تو به مهر خاتم ندهم

شماره ۲۴۴: الهی هر چند ما گنه کاریم تو غفاری هر چند ما زشت ...

شماره ۲۴۵: الهی به نشانت بینندگانیم، به نامت زندگانیم، بفضلت ...

شماره ۲۴۶: زنجیر معنبر تو دام دل ماست

شماره ۲۴۷: الهی دانی که من به خود به این ورزم، و نه بکفایت ...

شماره ۲۴۸: الهی کدام زبان به ستایش تو رسد؟ کدام خرد صفت تو ...

شماره ۲۴۹: خدایا از ما هر که بینی معیوب بینی، هر کردار بینی ...

شماره ۲۵۰: الهی این سوز امروز ما دردآمیز است نه طاقت بسر ...

شماره ۲۵۱: الهی هر کس بر چیزی است و من ندانم بر چه ام، بیمم آنست که کی دانسته شود که من کیم؟

شماره ۲۵۲: الهی این تن کان حسرت است و دل من مایه درد و محنت، ...

شماره ۲۵۳: الهی بقدر تو نادانم، سزای تو را ناتوانم به ...

شماره ۲۵۴: الهی در دل دوستانت نور عنایت پیداست و جانها در آرزوی وصالت حیران و شیداست

شماره ۲۵۵: چون تو مولی کراست؟ چون تو دوست کجاست؟ هر چه دادی ...

شماره ۲۵۶: الهی بود من بر من تاوان است، تو یک بار بود خود بر ...

شماره ۲۵۷: الهی دوستدار از زبان خاموش است ولی حالش همه زبان ...

شماره ۲۵۸: الهی چون با خود نگرم و کردار ز خود بینم گویم از ...

شماره ۲۵۹: الهی، گاهی که بخود می نگرم همه سوز و نیاز شوم و ...

شماره ۲۶۰: الهی تو آنی که خود گفتی و چنانکه خود گفتی چنانی ...

شماره ۲۶۱: الهی آنچه بر سر ما آید بر سر کسی نیاید، دیده که ...

شماره ۲۶۲: الهی نظر خود بر ما مدام کن و ما را برداشته خود نام کن و بوقت رفتن بر جان ما سلام کن

شماره ۲۶۳: الهی زبانم در سر ذکر شد و ذکر در سر مذکور، دل در ...

شماره ۲۶۴: الهی نه نیستم نه هستم نه بریدم نه پیوستم، نه به ...

شماره ۲۶۵: الهی فرمائی که بجوی و میترسانی که بگریز، مینمائی که بخواه و میگوئی پرهیز

شماره ۲۶۶: الهی گریخته بودم تو خواندی، ترسیده بودم برخوان ...

شماره ۲۶۷: الهی چون بدانستم که توانگری درویشی است دوست درویشم، چون وعده دیدار دوست کردی غلام دیده خویشم

شماره ۲۶۸: الهی شادی نمی شناختم می پنداشتم که شادم اکنون مرا چه شادی که شادی شناسی را بباد دادم

شماره ۲۶۹: الهی چون عزیزان بناز پرورده ما را فراموش کنند تو بر ما رحمت کن

شماره ۲۷۰: الهی چون ما را در حجره بی شمع و چراغ مبتلا کنند ...

شماره ۲۷۱: الهی غافلانیم نه کافرانیم، صمدا ببرکت نواختگان ...

شماره ۲۷۲: الهی حاجت بسیار دارم و بر همه چیز توانائی، آنچه ...

شماره ۲۷۳: الهی دانی که بی تو هیچکسم، دستم گیر که در تو رسم، ...

شماره ۲۷۴: الهی ببرکت صدیقان درگاه تو، الهی ببرکت پاکان ...