الهی آن گروه را بر سر کوی بلا آوردی و بلاها و مصیبتها را بایشان نمودی، این یک گروه هزار قسم شدند همه روی از بلا بگردانیدند مگر یک گروه اندک که روی گردان نشدند و عاشق وار سر به کوی بلا در نهادند و از بلا نیندیشیدند و گفتند ما را همان دولت بس که متحمل اندوه تو گشتیم و غم بلای تو خوردیم و یک یک بزبان حال می گفتند:
من که باشم که به تن رخت وفای تو کنم
دیده حمال کنم بار جفای تو کشم
گر تو بر من به تن و جان و دلی حکم کنی
هر سه را رقص کنان پیش هوای تو کشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.