الهی بقدر تو نادانم و سزای تو را ناتوانم، در بیچارگی خود سرگردانم، روز بروز بر زیانم، چون منی چون بود چنانم و از نگریستن در تاریکی بفغانم که بر هیچ چیز هست ماندانند چشم بر روزی دارم که تو بمانی و من نمانم، چون من کیست که آنروز به ببینم ور به بینم فدائی آنم، الهی چون یتیم بی پدر گریانم، درمانده در دست خصمانم، خسته گناهم و از خویشتن برتاوانم خراب عمر و مفلس روزگار، من آنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.