گنجور

 
خواجه عبدالله انصاری

الهی بر عجز خود آگاهم و بر بیچارگی خود گواهم، خواست خواست تواست من چه خواهم

گر درد دهد بما و گر راحت دوست

از دوست هر آنچیز که آید نیکوست

ما را نبود نظر بخوبی و بدی

مقصود رضای او و خشنودی اوست