گنجور

 
عبید زاکانی

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «باز فکند در چمن، بلبل مست غلغله» مصرع اول یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «ه» است.

حرف آخر قافیه

الف
ب
ت
د
ر
ز
ش
گ
ل
م
ن
ه
ی

غزل شماره ۱: بکشت غمزه آن شوخ، بی‌گناه مرا

غزل شماره ۲: ز حد گذشت جدائی ز حد گذشت جفا

غزل شماره ۳: شوریده کرد شیوه آن نازنین مرا

غزل شماره ۴: در ما به ناز می‌نگرد دلربای ما

غزل شماره ۵: ای خط و خال خوشت مایه سودای ما

غزل شماره ۶: می‌کند سلسله زلف تو دیوانه مرا

غزل شماره ۷: میزند غمزه مرد افکن او تیر مرا

غزل شماره ۸: کرد فارغ گل رویت ز گلستان ما را

غزل شماره ۹: دلا با مغان آشنائی طلب

غزل شماره ۱۰: دارم بتی به چهره صد ماه و آفتاب

غزل شماره ۱۱: لطف تو از حد برون حسن تو بی منتهاست

غزل شماره ۱۲: خوشا کسی که ز عشقش دمی رهایی نیست

غزل شماره ۱۳: جفا مکن که جفا رسم دلربایی نیست

غزل شماره ۱۴: دلداده را ز تیر ملامت گزند نیست

غزل شماره ۱۵: ما را ز شوق یار به غیر التفات نیست

غزل شماره ۱۶: ترک سرمستم که ساغر می‌گرفت

غزل شماره ۱۷: رمید صبر و دل از من چو دلنواز برفت

غزل شماره ۱۸: سیاه چرده بتم را نمک ز حد بگذشت

غزل شماره ۱۹: ز سنبلی که عذارت بر ارغوان انداخت

غزل شماره ۲۰: مرا ز وصل تو حاصل به جز تمنا نیست

غزل شماره ۲۱: دگر برون شدنم زین دیار ممکن نیست

غزل شماره ۲۲: جانا بیا که بی تو دلم را قرار نیست

غزل شماره ۲۳: حاصل ز زندگانی ما جز وبال نیست

غزل شماره ۲۴: هرگز دلم ز کوی تو جائی دگر نرفت

غزل شماره ۲۵: در خانه تا قرابه ما پر شراب نیست

غزل شماره ۲۶: دلی که بسته زنجیر زلف یاری نیست

غزل شماره ۲۷: بیش از این برگ فراق رخ جانانم نیست

غزل شماره ۲۸: سر نخوانیم که سودا زده موئی نیست

غزل شماره ۲۹: نه به ز شیوه مستان طریق ورائی هست

غزل شماره ۳۰: دوشم غم تو ملک سویدا گرفته بود

غزل شماره ۳۱: ز من مپرس که بر من چه حال می‌گذرد

غزل شماره ۳۲: دردا که درد ما به دوایی نمی‌رسد

غزل شماره ۳۳: نسیم خاک مصلی و آب رکن آباد

غزل شماره ۳۴: دلم ز عشق تبرا نمی‌تواند کرد

غزل شماره ۳۵: ساقیا باز خرابیم بده جامی چند

غزل شماره ۳۶: تو را که گفت که با ما وفا نشاید کرد

غزل شماره ۳۷: نقش روی توام از پیش نظر می‌نرود

غزل شماره ۳۸: گرم عنایت او در به‌روی بگشاید

غزل شماره ۳۹: دوش اشکم سر به جیحون می‌کشید

غزل شماره ۴۰: هرگز کسی به خوبی چون یار ما نباشد

غزل شماره ۴۱: دوش لعلت نفسی خاطر ما خوش می‌کرد

غزل شماره ۴۲: مردیم و یار هیچ عنایت نمی‌کند

غزل شماره ۴۳: ز کوی یار زمانی کرانه نتوان کرد

غزل شماره ۴۴: بی روی یار صبر میسر نمی‌شود

غزل شماره ۴۵: سعادت روی با دین تو دارد

غزل شماره ۴۶: لعل نوشینش چو خندان می‌شود

غزل شماره ۴۷: باد صبا جیب سمن برگشاد

غزل شماره ۴۸: کجا کسیکه مرا مژده چمانه دهد

غزل شماره ۴۹: سپیده‌دم به صبوحی شراب خوش باشد

غزل شماره ۵۰: جوقی قلندرانیم بر ما قلم نباشد

غزل شماره ۵۱: شرم دار ایدل از این دهر رهائی تا چند

غزل شماره ۵۲: دلم زین بیش غوغا بر نتابد

غزل شماره ۵۳: ز سوز عشق من جانت بسوزد

غزل شماره ۵۴: وداع کعبه جان چون توان کرد

غزل شماره ۵۵: عاشق شوریده ترک یار نتوانست کرد

غزل شماره ۵۶: علی‌الصباح که نرگس پیاله بردارد

غزل شماره ۵۷: خرم آن کس که غم عشق تو در دل دارد

غزل شماره ۵۸: ناگاه هوش و صبر من آن دلربا ببرد

غزل شماره ۵۹: پیوسته چشم شوخت ما را فکار دارد

غزل شماره ۶۰: یار پیمان شکنم با سر پیمان آمد

غزل شماره ۶۱: باز ترک عهد و پیمان کرده بود

غزل شماره ۶۲: از دم جان‌بخش نی دل را صفایی می‌رسد

غزل شماره ۶۳: دل همان به که گرفتار هوائی باشد

غزل شماره ۶۴: دوش عقلم هوس وصل تو شیدا می‌کرد

غزل شماره ۶۵: دوش سلطان خیالش باز غوغا کرده بود

غزل شماره ۶۶: جوق قلندرانیم در ما ریا نباشد

غزل شماره ۶۷: میپزد باز سرم بیهده سودای دگر

غزل شماره ۶۸: مرا دلیست گرفتار خطه شیراز

غزل شماره ۶۹: چمن دل بردن آیین میکند باز

غزل شماره ۷۰: با ما نکرد آن بت سرکش وفا هنوز

غزل شماره ۷۱: قصه درد دل و غصه شب‌های دراز

غزل شماره ۷۲: بی‌یار دل شکسته و دور از دیار خویش

غزل شماره ۷۳: در این چنین سره فصلی و نوبهاری خوش

غزل شماره ۷۴: وصل جانان باشدم جان گو مباش

غزل شماره ۷۵: نه بر هر خان و خاقان می‌برم رشک

غزل شماره ۷۶: ای ترک چشم مستت بیمار خانه دل

غزل شماره ۷۷: گوئی آن یار که هر دو ز غمش خسته‌تریم

غزل شماره ۷۸: حال خود بس تباه می‌بینم

غزل شماره ۷۹: ما سریر سلطنت در بینوائی یافتیم

غزل شماره ۸۰: یارب از کرده به لطف تو پناه آوردیم

غزل شماره ۸۱: منم اسیر و پریشان ز یار خود محروم

غزل شماره ۸۲: باز در میکده سر حلقه رندان شده‌ام

غزل شماره ۸۳: قصد آن زلفین سرکش کرده‌ام

غزل شماره ۸۴: هرگه که شبی خود را در میکده اندازیم

غزل شماره ۸۵: از حد گذشت درد و به درمان نمی‌رسیم

غزل شماره ۸۶: ما که رندان کیسه پردازیم

غزل شماره ۸۷: ما گدایان بعد از این از کار و بار آسوده‌ایم

غزل شماره ۸۸: رفتم از خطه شیراز و به جان در خطرم

غزل شماره ۸۹: بیش از این بد عهد و پیمانی مکن

غزل شماره ۹۰: دلا باز آشفته کاری مکن

غزل شماره ۹۱: در خود نمی‌بینم که من بی او توانم ساختن

غزل شماره ۹۲: منگر به حدیث خرقه‌پوشان

غزل شماره ۹۳: خدایا تو ما را صفائی بده

غزل شماره ۹۴: ای عاشقان رویت بر مهر دل نهاده

غزل شماره ۹۵: باز فکند در چمن، بلبل مست غلغله

غزل شماره ۹۶: مرا دلیست ره عافیت رها کرده

غزل شماره ۹۷: مبارکست نظر بر تو بامداد پگاه

غزل شماره ۹۸: بدین صفت سر و چشمی و قد و بالائی

غزل شماره ۹۹: خوش بود گر تو یار ما باشی

غزل شماره ۱۰۰: افتاده بازم در سر هوائی

غزل شماره ۱۰۱: زهی لعل لبت درج لئالی

غزل شماره ۱۰۲: دارد به سوی یاری مسکین دلم هوائی

غزل شماره ۱۰۳: زلفت به پریشانی دل برد به پیشانی

غزل شماره ۱۰۴: عزم کجا کرده‌ای باز که برخاستی

غزل شماره ۱۰۵: گر آن مه را وفا بودی چه بودی

غزل شماره ۱۰۶: خم ابروی او در جانفزائی