افتاده بازم در سر هوائی
دل باز دارد میلی به جایی
او شهریاری من خاکساری
او پادشاهی من بینوائی
بالا بلندی گیسو کمندی
سلطان حسنی فرمانروائی
ابروکمانی نازک میانی
نامهربانی شنگی دغائی
زین دلنوازی زین سرفرازی
زین جو فروشی گندم نمائی
بی او نبخشد خورشید نوری
بی او ندارد عالم صفائی
هرجا که لعلش در خنده آید
شکر ندارد آنجا بهائی
هر لحظه دارد دل با خیالش
خوش گفتگوئی خوش ماجرائی
گوئی بیابم جائی طبیبی
باشد که سازم دل را دوائی
دارد شکایت هرکس ز دشمن
ما را شکایت از آشنائی
چشم عبید ار سیرش ببیند
دیگر نبیند چشمش بلائی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساسات عمیق عاشقانه و وابستگی به معشوق سخن میگوید. او خود را در مقابل معشوق، که نماد قدرت و زیبایی است، در جایگاه خاکساری و بینوایی میبیند. معشوق به عنوان سلطان و فرمانروای دل شاعر، باعث روشنایی زندگی و صفای عالم اوست. هر جا که معشوق لبخند بزند، آن مکان از ارزش و بهای ویژهای برخوردار میشود. شاعر به دنبال آرامش و درمان دلش است و از آشنایان خود شکایت دارد، در حالی که دیگران از دشمنان خود گلایه میکنند. در نهایت، شاعر با اشاره به چشم عبید، به این نتیجه میرسد که عشق و زیبایی، انسان را از مشکلات و دردهای زندگی دور میکند.
هوش مصنوعی: دوباره در دل من حس و حال عجیبی به وجود آمده است و دلم میخواهد به جایی برود.
هوش مصنوعی: او که فرمانروای من است، در عین حال humble و خاکی است، و من در برابر او خود را بیچیز و فقیر میبینم.
هوش مصنوعی: موهای بلند و مجعد مانند کمندی است که بر گردن سلطان حسنی به زیبایی آویزان شده است.
هوش مصنوعی: ابروهای کمپشتی که به نازکی میرسند، نشاندهنده بیمهری و بیتفاوتی هستند و حالتی شگرف و دلانگیز به چهره میبخشند.
هوش مصنوعی: از این لذتهای دلانگیز و از این افتخار و سربلندی، تو هم باید در این عرصه خودت را نشان بدهی و از خودت نمایشی داشته باشی.
هوش مصنوعی: بدون او، خورشید نوری نمیبخشد و دنیا بدون او زیبایی ندارد.
هوش مصنوعی: هر جا که لبخند زیبای او نمایان باشد، آنجا ارزش و قیمتی برای دیگر چیزها وجود ندارد.
هوش مصنوعی: دل در هر لحظه مشغول حرف زدن با خیال آن محبوبش است و این گفتگو برایش بسیار دلنشین و پرماجراست.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در جایی پیدا کنم پزشکی وجود داشته باشد که بتواند دردم را درمان کند و دلم را آرام کند.
هوش مصنوعی: هر کسی از دشمنان ما گله میکند، اما در واقع شکایت او از دوستیهای ماست.
هوش مصنوعی: اگر چشم عبید، زیبایی را خوب ببیند، دیگر نمیتواند چشمش را از آن بردارد و دچار مشکل خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خوشتر از جان، آخر کجایی؟
کی روی خوبت با ما نمایی؟
بیتو چنانم کز جان به جانم
هر سو دوانم، آخر کجایی؟
بیمار خود را میپرس گه گه
[...]
حدی نداری در خوش لقایی
مثلی نداری در جان فزایی
بر وعده تو بر نجده تو
که م دوش گفتی هی تو کجایی
کردم کرانه ز اهل زمانه
[...]
افتاده بازم در سر هوائی
دل باز دارد میلی بجائی
دل بازکردست فکر قبائی
باصوف دارد روی صفائی
ارمک امیری صوفک نقیری
[...]
از سبزه بر گل خط می فزایی
دل می فریبی جان می ربایی
هر دم چه آیی از دیده در دل
خود را به مردم تا کی نمایی
شد عمرم آخر در جست و جویت
[...]
بنواخت نی را، لبهای نایی
ما بی نواییم، آه از جدایی
در کعبهٔ دل، مانده ست داغم
چون فلس ماهی، از ناروایی
در شام هجرت، چون شمع کشته
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.