گرم عنایت او در بهروی بگشاید
هزار دولتم از غیب روی بنماید
نظر به گلشن روحانیون نیندازم
سرم به پایهٔ کروبیان فرو ناید
وگر به حال پریشان ما کند نظری
ز روی لطف بر احوال ما ببخشاید
به پیش خاطرم ار کاینات عرضه کنند
ز کبر دامن همت بدان نیالاید
توان در آینهٔ آن جمال جان دیدن
گرش به صیقل توفیق زنگ بزداید
ورم ز پیش براند به جور حکم اوراست
پسند دوست بود هرچه دوست فرماید
عبید را کرمش تا نوازشی نکند
دلش ز غم نرهد خاطرش نیاساید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و محبت الهی است و به اهمیت توجه و رحمت خداوند اشاره میکند. شاعر بیان میکند که اگر خداوند به بندگان خود نگاه کند، برکات و نعمتهای فراوانی از غیب به آنها خواهد رسید. او به زیباییهای روحانی و جایگاه شریفان اشاره کرده و میگوید که سرش را نباید به پایین بیاورد بلکه باید به عظمت الهی توجه کند. اگر خداوند به حال پریشان او نظری کند، وضعیتش را بهتر خواهد ساخت. همچنین، شاعر به این نکته تأکید میکند که در برابر کائنات، تواضع و فروتنی را حفظ کند. در نهایت، محبت و نوازش خداوند را ضروری میداند و میگوید که بدون آن، دلش آرامش نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: اگر محبت و توجه او بر من گشوده شود، هزار نعمت از غیب برایم ظاهر خواهد شد.
هوش مصنوعی: به گلزار روحانیون نگاه نمیکنم، زیرا سرم به پایهٔ فرشتگان پائین میآید.
هوش مصنوعی: اگر به حال آشفتهی ما نگاهی از روی محبت بیندازد، میتواند بر وضعیت ما ببخشد و ما را مورد لطف قرار دهد.
هوش مصنوعی: اگر تمام جهان را به خاطر من بیاورند، از غرورم دامن همت به آنها نمیزنم.
هوش مصنوعی: اگر بتوانی در آینهی چهرهی آن معشوق جاننواز، زیباییاش را ببینی، حتی اگر زنگارها و کدورتها با درایت و تلاش تو پاک شوند.
هوش مصنوعی: اگر کسی به ظلم و ستم تصمیم بگیرد که مرا از جلو براند، برای من این موضوع مهم نیست، زیرا هر چیزی که دوست بپسندد، مورد پسند من هم هست.
هوش مصنوعی: عبید به مهربانیاش نیاز دارد، تا وقتی او را نوازش نکند، دلش از اندوه آرام نگیرد و خاطرش آسوده نشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش آید او را چون من بناخوشی باشم
مرا که خوشی او بود ناخوشی شاید
مرا چو گریان بیند بخندد از شادی
مرا چو کاسته بیند کرشمه بفزاید
دلم ز اندوه بی حد همی نیاساید
تنم ز رنج فراوان همی بفرساید
بخار حسرت چون بر شود ز دل به سرم
ز دیدگانم باران غم فرود آید
ز بس غمان که بدیدم چنان شدم که مرا
[...]
زهی سزای محامد محمد بن خطیب
که خطبهها همی از نام تو بیاراید
چنان ثنای تو در طبعها سرشت که مرغ
ز شاخسار همی بیثبات نسراید
ز دور نه فلک و چار طبع و هفت اختر
[...]
بهار باز جهان را همی بیاراید
جمال چهرهٔ بستان همی بیفزاید
بسان جلوه گران گوش و گردن گیتی
بگونه گونه جواهر همی بیاراید
سحاب روی شکوفه همی بیفروزد
[...]
خدای کار چو بر بندهای فرو بندد
به هرچه دست زند رنج دل بیفزاید
وگر به طبع شود زود نزد همچو خودی
ز بهر چیزی خوار و نژند باز آید
چو اعتقاد کند کز کسش نباید چیز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.