از دم جانبخش نی دل را صفایی میرسد
روح را از نالهٔ او مرحبایی میرسد
گوییا دارد ز انعامش مسیحا بهرهای
کز دم او دردمندان را دوایی میرسد
یا مگر داود مهمان میکند ارواح را
کز زبان او به هر گوشی صلایی میرسد
آتشی در سینه دارد نی چو بادش میدمد
شعلهٔ او بر در هر آشنایی میرسد
بیدلان بر نغمهٔ او های و هویی میزنند
بینوایان را ز ساز او نوایی میرسد
نعرهای گر میزند شوریدهای در بیخودی
از پیش حالی به گوش ما صدایی میرسد
نالهٔ مسکین عبید است آن که ضایع میشود
ور نه آن نالیدن نی هم به جایی میرسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر دلم هردم جفای بیوفایی میرسد
وه که بر جان من از هر سو بلایی میرسد
روزگاری شد که در وادی حیرت ماندهام
نه رهی پیدا شد و نه رهنمایی میرسد
قصد جان دارد فراق و وعده دیدار او
[...]
هردم از غیبم به گوش دل ندایی میرسد
کز پیِ هر درد تشریف دوایی میرسد
پر منال ای دل چو نی از بینوایی هر نفس
چون به قدر حال هرکس را نوایی میرسد
هرکس از دیوان قسمت چون نصیبی میبرند
[...]
عاشق از حیرت درین وادی به جایی میرسد
تا نگردد راه گم کی رهنمایی میرسد
خون خود بر گلرخان شهر قسمت میکنم
هرکه میآید به دست او حنایی میرسد
رشک بر سنگ فلاخن برده سرگردانیم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.