گنجور

 
ناصرخسرو

(چرا چو تن زغذا پر شود نگنجد نیز

الم رسدش گر فزون کنی تو از مقدار؟

و گوهری دگر اینجا که پر نگردد هیچ

نه از نبی و نه از بینش و نه از ا شعار.

چه چیز آن (و) چه چیز این واز پی چه چنین؟

چه چیز آن که بدین هر دو بر بود سالار؟

نشان آنکه بغایت بود زشاهد چیز

دلیل گیرد و دارد بعا‌قبت دیدار.)

و انکار و نکال و عقوبت بی‌واسطه از درخت بجوید تا بدانند که ظنش خطاست. و اگر ملک ما بر شرح این اقاویل بصیر نبودی، جوا ب ما مرین سوالات را که‌اندرین بیت هاست آن بودی که گفتیمی: جسد ما از غذا از آن پر شود که طعام بیش از آن باشد که ما توانیم خوردن، همچنانکه اگر کمتر از آن باشد که ما را باید، سیر نشویم. و آن جوهر که او از علم پر نشود نفس است، و آنک برین هر دو سالار است وز شاهد بر غایب دلیل گیرد، عقل است.

این سوالها را که ‌اندرین بیتهاست این جوابها مقتضی است (و جای) بیشی نیست. بنگر ای خردمند!‌ اندرین دو جواب تا فصل بیاید که مر خرما بر خارست، و هذه جمله کافیه، و زین بیتها گذشتیم.