ای افسر کوه و چرخ را جوشن
خود تیره به روی و فعل تو روشن
چون باد سحر تو را برانگیزد
دیوی سیهی به لولو آبستن
وانگه که تهی شدی ز فرزندان
چون پنبه شوی به کوه بر خرمن
امروز به آب چشم تو حورا
در باغ بشست سبزه پیراهن
وز گوهر و زر، مخنقه و یاره
در کرد به دست و بست بر گردن
حورا که شنود ای مسلمانان
پرورده به آب چشم آهرمن؟
دشت از تو کشید مفرش وشی
چرخ از تو خزید در خز ادکن
با باد چو بیدلان همی گردی
نه خواب و قرار و نه خور و مسکن
گه همچو یکی پر آتش اژدرها
گه همچو یکی پر آب پرویزن
یک چند کنون لباس بد مهری
از دلت همی بباید آهختن
زیرا که ز دشت باد نوروزی
بربود سپید خلعت بهمن
وامیخته شد به فر فروردین
با چندن سوده آب چون سوزن
اکنون نچرد گوزن بر صحرا
جز سنبل و کرویا و آویشن
بازی نکند مگر به جماشی
با زلف بنفشه عارض سوسن
چون روی منیژه شد گل سوری
سوسن به مثل چو خنجر بیژن
باد سحری به سحر ماهر شد
بربود ز خلق دل به مکر و فن
مفتی و فقیه و عابد و زاهد
گشتند همه دنان به گرد دن
گر بیدل و مست خلق شد یارب
چون است که ماندهام به زندان من
من رانده بهم چو پیش گه باشد
طنبوری و پای کوب و بربطزن
از بهر خدای سوی این دیوان
یکی بنگر به چشم دلت، ای سن
ده جای به زر عمامهٔ مطرب
صد جای دریده موزهٔ مؤذن
حاکم به چراغ در بسی از مستی
از دبهٔ مزگت افگند روغن
زین پایگه زوال هر روزی
سر بر نکند ز مستی آن کودن
ور مرغ بپرد از برش گوید
پری برکن به پیش من بفگن
وز بخل نیوفتد به صد حیلت
از مشت پر ارزنش یکی ارزن
بیرشوت اگر فرشتهای گردی
گرد در او نشایدت گشتن
چون رشوه به زیر زانوش درشد
صد کاج قوی به تارکش برزن
حاکم درخورد شهریان باید
نیکو نبود فرشته در گلخن
نشناسم از این عظیم گو باره
جز دشمن خویش به مثل یک تن
گویند «چرا چو ما نمیباشی
بر آل رسول مصطفی دشمن؟»
گفتار، محمد رسول الله
واندر دل، کینه چون که قارن
دیوانه شده است مردم اندر دین
آن زینسو باز وین از آنسو زن
بیبند نشایدی یکی زینها
گر چند به نرخ زر شدی آهن
ای آنکه به امر توست گردنده
این گنبد پر چراغ بیروزن
از گرد من این سپاه دیوان را
به قدرت و فضل خویش بپراگن
جز آنکه به پیش تو همی نالم
من پیش که دانم این سخن گفتن؟
حاکم به میان خصم و آن من
پیغمبر توست روز پاداشن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شاعرانه به توصیف وضعیتی پیچیده و خسران در زندگی انسانی و اجتماعی میپردازد. شاعر از افسران و قدرتهای حاکم سخن میگوید که در حالی که بر جهان تسلط دارند، خودشان نیز در تیرهروزی و ناامیدی گرفتارند.
شاعر از حال و هوای بهاری و زیباییهای طبیعت یاد میکند، اما این زیباییها در مواجهه با فساد و کجرویهای انسانی رنگ میبازند. او به ناپایداری زندگی، بیوفایی و عدم آرامش اشاره میکند. در نهایت، شاعر به نوعی از دعوت به بیداری و آگاهی از واقعیتهای تلخ زندگی و همچنین برقراری عدالت میپردازد، با انتقادهایی به وضع موجود و فساد در حکومت و دین، و ابراز آرزوهایی برای تغییر.
هوش مصنوعی: ای فرمانده کوه و آسمان، تو زرهای تار بر تن داری، اما کارهایت درخشان و روشن است.
هوش مصنوعی: وقتی که نسیم صبح تو را بیدار کند، موجودی زشت و سیاه همچون دیو به دنبال تو خواهد آمد.
هوش مصنوعی: وقتی که از داشتن فرزندان خالی شدی، مانند پنبهای که در کوه بر روی کاه و خوراک جمع میشود، میشوی.
هوش مصنوعی: امروز اشکهای تو مانند حورا، سبزهها را در باغ شستشو داد.
هوش مصنوعی: او از جواهر و طلا، زنجیری درست کرد و آن را به دور گردن خود آویخت.
هوش مصنوعی: حوری که صدای او را میشنوید، ای مسلمانان، آیا شما را نمیترساند که او از آبی غمانگیز و افسونگر به وجود آمده است؟
هوش مصنوعی: دشت به خاطر تو فرش خود را گستراند و آسمان به خاطر تو به آرامی خم شد.
هوش مصنوعی: مثل بیدهای لرزان در باد، در حال گردیدن و چرخش هستی، نه آرامش داری، نه خواب و استراحت پیدا میکنی و نه جایی برای سکون و زندگی.
هوش مصنوعی: گاهی انسان مانند اژدهایی پرآتش و خشمگین است و گاهی مانند پرویزی که در آب آرام و نرم است.
هوش مصنوعی: کمی از دل خود کینه و ناراحتی را کنار بگذار و به آرامش و مهربانی بگذر.
هوش مصنوعی: چون باد نوروزی از دشت وزید، لباس سفید بهمن را با خود برد.
هوش مصنوعی: در روز فروردین، زیبایی و طراوت گل ها به شکل زیرکانهای با آبهای زلال ترکیب شده است، مانند سوزن که در پارچهای نرم میدرخشد.
هوش مصنوعی: اکنون دیگر گوشتی در بیابان نمیچرخد جز گیاهان خوشبویی مثل سنبل و بره موم و آویشن.
هوش مصنوعی: تنها در صورتی به بازی میپردازد که با موهای شیدای بنفشه و چهرهی زیبا و دلنشین سوسن همراه باشد.
هوش مصنوعی: وقتی چهره منیژه مشابه گل زیبای سوسن میشود، مانند خنجری است که به بیژن ضربه میزند.
هوش مصنوعی: باد سحرگاهی با مهارت خاصی وزید و با فریب و نیرنگ، دل مردم را بهراحتی گرفت.
هوش مصنوعی: همهی علمای دین، عابران و زاهدان به دور مال و دنیا جمع شدند.
هوش مصنوعی: اگر فردی بیپروا و سرمست از شادی مردم شده، خداوند، چرا من در این زندان ماندهام؟
هوش مصنوعی: من همچون شخصی طرد شده هستم که در مقابل ساز و پایکوبی دیگران قرار دارم.
هوش مصنوعی: برای خدا به این مجنون نگاهی بینداز با چشم دل، ای سن.
هوش مصنوعی: این دو خط به مقایسهی دو نوع حرفه و سبک زندگی متفاوت میپردازد. در اینجا، شخصی به صفتهای دو قشر از جامعه اشاره میکند: یکی هنرمندان و مطربها که به زرق و برق و زیباییهای ظاهری اهمیت میدهند و دیگری مؤذنی که بیشتر به وظیفه و آداب دینی توجه دارد. در واقع، شاعر با کنایه میخواهد بگوید که توجه به زیبایی و هنر در زندگی ارزش بیشتری دارد نسبت به ظواهر و تشریفات مذهبی. بنابراین، او به عمامهای که برای مطربان زینت است اشاره میکند و همچنین به پوشش مؤذن که شاید بیشتر در معرض آسیب و سادگی قرار دارد.
هوش مصنوعی: حاکم در حالی که به خاطر مستی چراغ در دست دارد، روغن را از دبهای که در کنار مشغولیتش است، میریزد.
هوش مصنوعی: هیچ روزی از این جا نمیتواند سر برآورد، چون آن نادان از نوشیدن شراب مست است.
هوش مصنوعی: اگر مرغی از بالای سر او پر بزند، میگوید که پرش را به جلو پرتاب کن و پیش من بیاوری.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخیل باشد، با هر ترفند و راهی که به کار ببرد، تنها میتواند یک دانه ارزن از مشت پرش را بیرون بیاورد.
هوش مصنوعی: اگر بدون داشتن رشوه، فرشتهای باشی، نمیتوانی در آنجا به گردش درآیی.
هوش مصنوعی: زمانی که فساد و رشوهخواری به نفوذ در امور اجتماعی و سیاسی راه مییابد، فساد مانند یک درخت قوی و ریشهدار رشد میکند و به تدریج اثرات منفیاش را در جامعه بروز میدهد.
هوش مصنوعی: حاکم باید برای مردم شایسته و شایسته عمل کند و مانند فرشتهای باشد که در جایگاه نیکو زندگی میکند، نه در محیطی آلوده و ناپاک.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم هیچکس را به جز دشمن خود در این دنیای بزرگ بشناسم، مانند یک فرد تنها که در این جمعیت گم شده است.
هوش مصنوعی: میگویند: «چرا تو مانند ما بر دشمنان آل رسول خدا نیستی؟»
هوش مصنوعی: گفتار پیامبر محمد (ص) بر زبان جاری است، اما در دل کینهای وجود دارد که مانند قارن است.
هوش مصنوعی: مردم به خاطر دین دچار دیوانگی شدهاند؛ از یک طرف به این سو و از طرف دیگر به آن سو منتقل میشوند.
هوش مصنوعی: باید به یاد داشته باشی که بیقیدی و رها بودن در کارها ناپسند است، حتی اگر چندین چیز با ارزش و گران قیمت به دست آوری.
هوش مصنوعی: ای آن کسی که به فرمان تو، این گنبد پر نور و روشن، بدون روزنهها میچرخد و حرکت میکند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که فردی که صحبت میکند، با توانایی و فضیلت خود، نیروی دیوان و دشمنان را از دور خود پراکنده و دور کند. به عبارتی دیگر، او به قدرت و استعداد خود بر دشمنان غلبه میکند و آنها را فراری میدهد.
هوش مصنوعی: جز به تو نمیتوانم شکایت کنم، چون میدانم که این حرفها را باید با تو بزنم.
هوش مصنوعی: حاکم در میان دشمنان من قرار دارد و آن راهنمای من، شبیه پیامبر توست، روزی که پاداشها تقسیم میشوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بفروز و بسوز پیش خویش امشب
چندان که توان ز عود و از چندن
ز آن آتش کز بلندی بالا
مر ابر بلند را کند روزن
وز ابر چو سر برون زند نورش
[...]
ای زدوده دل و زدوده سخن
تازه گشت از تو روزگار کهن
زائران سر نهاده اند بتو
مال تو زین قبل نگیرد تن
بگشائی دل یکی به سخا
[...]
بگذشت ز پیش من نگار من
با موی سمور و باخز ادکن
تابنده ز موی روی چون ماهش
چونانکه مه از میانه خرمن
چون سرو و به سرو بر مه و زهره
[...]
ای پایهٔ دانش از دلت عالی
وی دیدهٔ بخشش از کفت روشن
آمال و نسیم و بوی خلق تو
یعقوب و نسیم و بوی پیراهن
پیراهن مدت تو دوران را
[...]
ای بت سرو قد سیمین تن
وی گل نوبهار و سرو چمن
چون دهی حسن خویش را تزیین
نکته ای گوش کن لطیف از من
طرّه را سر ببُر بگردانش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.