سنبل صد برگ رنگارنگ پنداری مگر
چار چیز از چار حیوان گشته در یکجا پدید
غبغب رنگین کبوتر، گردن طاوس نر
روی بوقلمون مست و دُمّ روباه سپید
در حقیقت یک گلستان گل خرید از گلفروش
آن که از این سنبل صد برگ یک گلدان خرید
شامهاش گردد عبیرآمیز و چشمش پرنگار
هرکه او یکبار گوشش وصف این سنبل شنید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییهای سنبل صد برگ میپردازد، که ترکیبی از ویژگیهای چهار حیوان مختلف است. این گل، به زیبایی کبوتر، طاووس، بوقلمون و روباه مجهز است و در حقیقت به عنوان یک گلستان زیبا معرفی میشود. کسی که این گل را میخرد، بوی خوشی از آن دریافت میکند و چشمانش پر از رنگ و زیبایی میشود. شعر به جذابیت و تاثیر زیبایی این سنبل بر روی افرادی که دربارهاش میشنوند، اشاره دارد.
هوش مصنوعی: گل سنبل با صد رنگ مختلف، گویی نشانهای از چهار چیز مختلف است که از چهار حیوان در یک مکان جمع شدهاند.
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف زیبایی و ویژگیهای ظاهری چند پرنده میپردازد. رنگین کبوتر با گردن زیبا و برجسته، طاوس نر با دم فخیم و بوقلمون در حال مستی که به حالت خاصی ایستاده و دمی با نرمی و سفیدی شبیه به روباه دارد. این توصیفها به نوعی تصویری از زیبایی و پرزرق و برق موجودات مختلف را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: در واقع، یک گلستان از گلفروش خرید، و او نیز از این سنبل زیبا، یک گلدان با صد برگ خریداری کرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که یکبار توصیف این گل را بشنود، حس بویاییاش معطر و چشمانش زرق و برقدار میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
این جهان بیوفا را بر گزیدو بد گزید
لاجرم بر دست خویش ار بد گزید او خود گزید
هر که دنیا را به نادانی به برنائی بخورد
خورد حسرت چون به رویش باد پیری بروزید
گشت بدبخت جهان و شد به نفرین و خزی
[...]
تا شه عالم به بهروزی و پیروزی رسید
باغ پیروزی شکفت و صبح بهروزی دمید
کرد باید سروران را در چنین روزی نشاط
خورد باید بندگان را در چنین وقتی نبید
فرخ آمد طلعت سلطان برین فرخنده باغ
[...]
میر خوبان را کنون منشور خوبی در رسید
مملکت بر وی سهی شد ملک بر وی آرمید
نامه آن نامهست کاکنون عاشقی خواهد نوشت
پرده آن پردهست کاکنون عاشقی خواهد درید
دلبران را جان همی بر روی او باید فشاند
[...]
عید شد ایام ما ناآمده ایام عید
چون رسید از راه با شاه جهان میرعمید
سعد دین صدری که دیدار همایونش بفال
همچو نام شاه مسعود است و چون بختش سعید
قبله اهل قلم ممدوح مخدومی که هست
[...]
خسرو از اصطبل معمورت که آن معمور باد
کامور اعمار اسبان شیخ ابوعامر رسید
مرکب میمون ادام الله توفیقه که هست
یادگار نوح پیغمبر که در کشتی کشید
گفتم ای پیر مبارک خیر مقدم مرحبا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.