گنجور

 
ناصرخسرو

ای باز کرده چشم و دل خفته را ز خواب،

بشنو سؤال خوب و جوابی بده صواب:

بنگر به چشم دل که دو چشم سرت هگرز

دیده‌است چشمه‌ای که درو نیست هیچ آب

چشمه‌ست و آب نیست، پس این چشمه چون بُوَد؟

این نکته‌ای است طرفه و بی‌هیچ پیچ و تاب

گاهی پدید باشد و گاهی نهان شود

دادم نشانی‌ای به مثل همچو آفتاب