ز عشق خوبروبان حصاری
شدم در چنگ رنج و غم حصاری
حصاری شد دلم در سینهٔ تنگ
ز دست تنگ چشمان حصاری
ز هر سو پیش چشمم اندر آید
بتی چینی و ترکی قندهاری
به باری، چند ازینان شکوه رانم
که این خوبی بدیشان داد باری
از اینان با دل من بر، فسون کرد
نگاری چیره بر افسوننگاری
بتی کرده دل جمعی گرفتار
به بند حلقهٔ زلف بخاری
به جایش غمگساری دارم و او
به جای من ندارد غمگساری
ازیرا داده زلف بیقرارش
قرار کار من بر بیقراری
کنون ز اندیشهٔ آن سعتری زلف
شبی دارم به پیش چشم تاری
کجا ناساز گشتی زو مرا کار
اگر بودیش با من سازگاری
بهمن نامهربان گر شد چه حاصل
ز آه و ناله و افغان و زاری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره علاقه و عشق به محبوبی زیبا و دلرباست. شاعر از شادی و غمهای ناشی از این عشق سخن میگوید و احساساتش را توصیف میکند. او به احساس درونی خود اشاره میکند که دلش در چنگال غم و رنج است و از زیبایی محبوبش که خود باعث این ناراحتیها شده، مینالد. در ادامه، شاعر به بیقراری خود در پی زلفهای محبوب اشاره میکند و تمایل به نزدیکی و فهم بیشتر از او دارد. او همچنین از ناراحتیاش میگوید که محبوبش نسبت به او بیمحبت شده و این باعث بروز درد و رنج بیشتر در دل او شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق به زیبایانی، در دنیایی از رنج و غم گرفتار شدم و مانند یک حصار محصور شدهام.
هوش مصنوعی: دل من مانند یک حصار محکم شده است و این احساس ناشی از تنگی و محدودیت چشمان توست.
هوش مصنوعی: هر طرف که نگاه میکنم، مجسمهای زیبا از چهرههای چینی و دختران قندهاری در جلوی چشمانم نمایان میشود.
هوش مصنوعی: به هر حال، به چند نفر از اینها شکایت کنم که این خوبی به آنها داده شده است.
هوش مصنوعی: از میان آنها، دلی دارم که عاشق شده است به زیبایی که توانسته است در جادوگری بر همه جادوگران پیروز شود.
هوش مصنوعی: دل جمعی از مردم در دام زلفهای بخاری اسیر شده است.
هوش مصنوعی: من برای خودم کسی دارم که به دلم آرامش میدهد، اما او کسی را ندارد که به او تسلی بدهد.
هوش مصنوعی: به خاطر زلف بیقرار او، من هم آرامش ندارم و همیشه در بیقراری به سر میبرم.
هوش مصنوعی: حال به خاطر فکر کردن به آن زلفهای پریشان، در پیش چشمانم حسی مبهم و تار دارم.
هوش مصنوعی: کجا نتوانستی با من کنار بیایی، اگر کار تو با من سازگار بود، چه میشد؟
هوش مصنوعی: اگر به من بیمحبت شوی، آه و ناله و گریه کردن چه فایدهای دارد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جهان را نیست جز مردم شکاری
نه جز خور هست کس را نیز کاری
یکی مر گاو بر پروار را کس
جز از قصاب ناید خواستاری
کسی کو زاد و خورد و مرد چون خر
[...]
ز تو نشگفت فضل و بردباری
چنان کز ما جفا و زشتکاری
بهمو واجی چرا ته بیقراری
چو گل پروردهٔ باد بهاری
چرا گردی بهکوه و دشت و صحرا
بهجان او ندارم اختیاری
ندارم جز غم تو غمگساری
نه جز تیمار تو تیمارداری
مرا از تو غم تو یادگارست
از این بهتر چه باشد یادگاری
بدان تا روزگارم خوش کنی تو
[...]
الا ای خوش نسیم نو بهاری
تو بوی زلف آن بت روی داری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.