کسوف شمس بجرم قمر بود بیقین
قمر چو علوی و نورانی، از چه گشت چو قار؟
چرا که نور فرو نگذرد زشمس بماه
چو آبگینه که بیرون گذاشت نور از نار؟
هر آینه که مه از آبگینه صافیتر
چرا که غوص شعاعش همی بود دشوار؟
این سؤال چنانست که همی گوید: مقرم چو آفتاب بگرد جهان شود، از آن باشد که جرم ماه میان زمین و میان آفتاب همی حجاب کند، ولیکن همی پرسد که چرا جرم ماه را همی سیاه بینیم بدان وقت، و او جوهری عالی و نورانی است؟ و چرا روشنی آفتاب از جرم ماه همی فرو نگذرد، چنانک از آبگینه همی فرو گذرد بر وجه شک همی گویداندر آن که جوهر ماه از آبگینه صافیترست، و چرا آبگینه که بدان صفوت نیست نور آفتاب همی آفتاب همی فرو گذرد و از جرم ماه کزو صافیترست همی فرو نگذرد؟ سوال این است.
جواب طبیعی مرین سؤال را آنست که گفتند اعنی.فلاسفه که جرم ماه (چو) جوهر زمین است.و دلیل بر درستی این دعوی آن آوردند که گفتند: اجرام افلاک و کواکب صفوتهاء طبایع است که چو طبیعت کلی بآغاز بودش مر هیولی نخستین را بجنبانید، هرچ لطافت ازو بالا گرفت، تا این کثافتاندر میان آن لطافت بماند، چنانک شرح این پیش ازین گفتهایماندرین کتاب.
و گفتند که ماه نزدیکتر جرمی است از اجرام عالی بزمین، از بهر آنک جوهر او کثیف بود و گرانی داشت، بزیر (دیگر اجرام) از آن شد کهاندرو گرانی و سختی و تاریکی است. و دلیل دیگر بر آنکه جوهر ماه خاکی است آن آوردند که گفتند که از پنج قسم جسم گران یکی جسم فلک است، و دیگر کره اثیر، و سه دیگر هوا، و چهار آب و پنجم خاک. هیچ قسمی جز خاک نیست که روشنی آفتاب ازو نگذرد چنین که همی بینیم که روشنی آفتاب از چهار فلک و از اثیر و از هوا و آب همی فرو گذرد تا بزمین رسد. ازین اجرام چیزی نور اورا همی باز ندارد.
و گفتند چو همی بینیم که جرم ماه نیز نور آفتاب را همی راه ندهد کزو بگذرد، بل مر او را بعکس همی بازگرداند، دانستیم که جوهر ماه جوهری خاکی است و سخت است وگران است و تاریک است چو اضافت آن بدیگر اجرام باشد کزو برتراند. آنگاه گفتند: چو عکس نور از جرم ماه بزمین افتاد، دانستیم کهاندر جوف جرم ماه نشد آن نور، چنانک چو نور آفتاب اندر جوف زمین نشد، روی زمین روشن نشد، و عکس نور ازو بازگشت تا اجسام روشن شد.
و گفتند: اگر جوهر ماه چنان شدی که نور آفتاب ازو فرو گذشتی، نور آفتاب ازو بزمین همچنان رسیدی که خود نور آفتاب است گرم (و خشک)، چنانک چو از آبگینه فرو گذرد نیز گرم و خشک باشد، چنانک خود هست. و اگر چنین بودیاندر آفریدن جوهر ماه فایده نبودی؛ و حکمتاندر آنکه جوهر ماه شفاف نیست چون بلور، و آبگینه بر مثال آئینهئی روشن است کز آهن باشد که نوررا ببدن برد و باز دهد، آنست که تا بدین حکمت آن روشنایی که گرم و خشک است نوری شده است سردوتر، بخلاف آنکاندر قرص آفتاب است، تا نور ماه مر چیزها پختنی را از دانهها و میوهها بمنزلت آب گشتست که مرین پختنیها را غرقه کردست. و نور آفتاب بمنزلت آتش گشتست تا این چیزهاء خام که مژهها و رنگها و بویها گوناگوناندر آن همی بدین حکمت آید که میان این آب سردوتر که نور ماه است و میان این آتش گرم و خشک که نور آفتاب است همی پخته شوند، و این معنیها از (مژه) و رنگ و بوی و جز آناندر حاصل آید.
و اگر جوهر ماه شفاف بودی و نور ازو بگذشتی، چو نور آفتاب سردو تر نشدی و چیزها خام بنور افتاب همه بسوختی، هیچ چیزی نرم نشدی، و مژه و رنگ و بوی نیافتی بر مثال چیزی خام که آنرا بر آتش افکنند تابسوزد، و اکنون چیزها موالیدی از نبات و حیواناندرین آب و این آتش (که) باز (شرح) کردیم پخته همی شود بر مثال چیزی خام که آنرااندر آب بآتش بپزند تا غذای مردم شود.
و گفتند که ما بدان ایام که ماه دو شبه و سه شبه باشد، همی بینیم که جوهر ماه نورانی نیست بدانچ آن مقدار که از روی او روشنی آفتاب را پذیرفته باشد روشن شده باشد، و باقی ازو سیاه مانده باشد، بدانچ نوراندر نشود.پس هر که گوید جوهر ماه علوی است، راست گفته باشد، ولکن هر که گوید جوهر ماه نورانی است، مشاهدت مراو را دروغ زن کند.
و سخن منطقیاندرین معنی آنست که گوییم: هرچ مر معنئی را از معانی پذیرا باشد، آن معنی مر او را نباشد، و چو ماه نور پذیرست، واجب آید که مر اورا نور نیست.و گوییم که نه هرچ جوهر او عالی است نورانی است کآسمانها جواهر عالی است و نه نورانی است و نه نیز نورپذیرست، چنین که همی بینیم که بروز و هم بشب جوهر فلک تاریک است و نور زحل از هفتم آسمان و نور عیوق از فلک البروج همی بزمین رسد.
و اگر آسمانها نورانی بودندی نیز هیچ ستاره پیدا نبودی بر وی، بل شب و روز یکسان بودی، و همه جانبها زمین همیشه روشن بودی از بهر آنکاندر میان فلک است استاده.روشنایی بدو از آفتاب همی رسد و از ماه، و روشنایی ماه و دیگر کواکب همه از آفتاب است، و نورهاء (آنها) عاریتی (است) نه جوهری و (از) بیرون روشنند، که نور از قرص آفتاب بهمه اطراف او گسترده، که نورهاء ستارگان ما را همی گویند که چشمه روشنایی بجملگی قرص آفتاب است.
و چو ظاهر است کز اجرام عالی بیشتر آنست که مراورا هیچ نور نیست و آن کلیات افلاک است. و کسی را همی نیاید که سوال کندکه چرا افلاک تاریک است بجواهر خویش؟ و چرا نور همی از افلاک فرو گذرد، مر اورا همی روشن نکند؟ نیز نیاید کسی را که سوال کند که چرا جرم ماه تاریک است، و نور آفتاب همی ازو چون فرو نگذرد؟
جواب این سؤال آن آید که گویندش: از بهر آنک صانع عالم جوهر ماه را چنین آفریدست که نور ازو فرو نگذرد، بل او نوررا بعکس باز گرداند. هم جواب آنکس که گوید: «چرا آسمانها نورانی نیست، با آنک عالیات است، و چو همی نوررا نپذیرد، نورها از آن فرو گذرد؟» آن باشد که گویندش از بهر آنک آفرینش جوهر افلاک است که برین صفت است که گوییم: واجب است دانستن که اجسام افلاک گردنده جسمهاست بهم فراز آمده، و استوار است، و پراکنده شونده نیست چو جوهر هوا، تا همی گردد و کواکب را همی گرداند زیر و زبر این مرکز تیره بر نهاد هموار. و آنچ او بگردد بگشتنی بدین همواری و راستی، اگر جسمی استوار و محکم و با جزوهاء بیکدیگر پیوسته نباشد پراگنده شود، و هرچ بگشتن پراگنده نشود، بمثل چو دایره و چنبه دولاب یا چو قرابهئی محکم که مر او را همی گردانند باجبار، استوار باشد و محکم (و) سخت باشد، واندرو هیچ جسمی دیگر راه نباید که باشد.
پس چو همی واجب آید که اجسام فلک محکم و سخت است، تا چو همی بگردد پراگنده همی نشود؛ما جسمی تصور نتوانیم کو محکم و سخت باشد، و بجنبانیدن و گشتن پراگنده نباشد، الا آن جسمی زمینی باشد، از بهر آنک نه از جوهر آب و نة از جوهر هوا و نه از جوهر آتش ممکن نیست که چیزی یافتهاند که او بجنبانیدن پراکنده نشود.و جز این چهار جوهر خود دگر چیزی نیست. و چو بضرورت همی لازم آید که جواهر افالک سخت است، پس زمینی است، و چو زمینی (است) لازم آید که گرانست؛ و اگر گران نبودی نگشتی، بل میل بمرکز کردی و فرو گرایستی.
و فلاسفه گفتهاند که جوهر افلاک طبیعت پنجم است بحکم حرکت او که بخلاف حرکت چهار طبیعت است. پس گوید کسی کو دعوی تفتیش کند از اسرار خلقت عالم، که جوهر فلک با گرانی و سختی خویش بر حواشی عالم چرا استاده است؟ و ما درست کردیم بدلایل عقلی که افلاک سخت است، و چو سخت است گران است.کیست از ابناء زمان ما کآین سخن را رد تواند کردن؟ درین معنی بیش ازین نگوییم.
بل گوییم: گروهی از فلاسفه که فلوطرخس ازیشانست گفتهاند که جوهر افلاک آن جوهریست چو یاقوت یاقوت سپید محکم و شفاف، همی گردد و نورها همی باز ندارد. و دیگران گفتند که جوهر افلاک سخت است ولکن گران نیست، و گشتن او بدین حرکت که مخالف حرکت اجرام فرودین است گفتند گواست بدانک او ازین جوهر نیست.
پس درست کردیم که اجسام عالیات همه نورانی نیست، بل اجسام بسه قسمت است: یک قسم ازو نورانی است.نور دهنده همیشه؛ و آن جرم آفتاب است. و دیگر قسم ازو بی نورست و نور پذیرست، و این جرم ماه است، و اجرام همه کواکب. و سه دیگر قسم نه نورانی است و نه نور پذیرست، و آن افلاک است بکلیت خویش که شفاف است، اعنی راه دهنده است مر نور را بی آنک مر هیچ نور را بپذیرد البته.
و آنچ از آفرینش بر نهادی باشد، کسی را از آن سوال نیاید، چنانک کسی را سؤال نیاید از جوهر آفتاب که چرا او را نور دهنده است، و کس را نیاید که سوال کند که چرا جرم آب گران است و هوا سبک است؟ پس گوییم که رنگ جرم ماه آنست که مر او را بوقت کسوف آفتاب و بوقت خسوف ماه همی بینیم، از بهر آنک بدین دو وقت ما مر او را از نور خالی همی بینیم.
و آنکس کز ما پرسد که جرم ماه بوقت کسوف آفتاب (چرا) چنان سیاه است؟ گوییم: از بهر آنک رنگش چنانست. و اگر گوید: چرا نور آفتاب ازو بر نگذرد و از آبگینه فرو گذرد؟ گوییم: از بهر آنک آبگینه شفاف است و جرم ماه شفاف نیست. و اگر گوید: جرم ماه از آبگینه صافیترست. گوییم: اگر بدین صفوت نیز فرو گذشتن نور همی خواهی، غلط همی گویی و ناگذاشتن نور آفتاب از جرم ماه و گذشتن نورآفتاب از آبگینه گواست بدانک قول تو که گفتی که جرم ماه از آبگینه صافیترست، خطاست. جواب این سوال این بود، ولکن ماشرح و بسطی که برین سؤال کردیم، فواید طلاب حقایقالعلوم (را) کردیم، تابدانند که ما مرین علم (را) مطلعایم.
و اما جواب اهل تایید مرین سوال را آنست که گفتند: نور مثل است بر علم. و دلیل بر درستی این دعوی آن آوردندکه گفتندمردم را کز آفرینش عالم غرض آفریدگار اوست دو بینایی است: یکی ظاهر که آن بصر است و دیگر باطن که آن بصیرت است و بصر او فعل خویش بدیدن مر چیزهاء محسوس را بیاری نور تواند کردن، و بصیرتش فعل خویشاندر دیدن چیزهاء معقول و معنیهاء مستور بیاری علم تواند کردن. پس پدید آمد گفتند که علم مر بصیرت را هم بدان منزلت است که نورمر بصر راست، و چنانک مر آن نور را که بصر بدو بیند مر دیدنیها را چشمه ئی است و آن آفتاب است، واجب آید که مر نور بصیرت را که آن علم است نیز چشمهئی باشد که آن چشمه آفتاب و مه باشد. و چنانک بصیر بدلالت نور آفتاب زمین جهان را و راههاء این جهان را ببیند، واجب آید که (خداوند) بصیرت بنور آفتاب خویش مرآن جهان را ببیند و راههاء آن جهان را، و آنکس که آن جهان را بمردم نمود پیغامبرست علیه السلام.
پس پیغامبر خداء تعالی آفتاب عالم دین است، و علم او نور بصایر است، و نور بصایراندر کتاب خدای است، که آن از آفتاب علم نورست، چنانک گفت: قوله «قد جاءکم بصائر من ربکم فمن ابصر فلنفسه و من عمی فعلیها و ما انا علیکم بحفیظ.» گفت: آمد بشما بیناییهائی از خدای شما. پس هر که خویشتن را بینا کند، فایده آن مر اورا باشد و هر که نابینایی گزیند، زیان برو باشد، و من بر شما نگهبان نیستم. گفتند: چو رسول آفتاب بصیرتهاء خلق است، مرین آفتاب را ماهی همی لازم است بگواهی آفرینش دنیا که دین بر مثال دنیاست و ماه عالم دین، وصی رسول است که خداوند تاویل کتاب و شریعت است.
و گفتند: ماه از آفتاب بمنزلت وصی است از مردم، از بهر آنک مرد مال خویش بوصی خویش دهد تا چون آن مرد ازین عالم بیرون شود، وصیاش آن مال کزو پذیرفته باشد بدان کسها دهد کز پس او (تهیدست) نمانند.و همین است حال آفتاب با ماه و با خلق، که آفتاب همی نور خویش ماه رادهد، و خود همی بمغرب فرو شود، بر مثال آن مرد که بمیرد، و ماه آن نور را کز آفتاب پذیرفته باشد بمردمان کز پس فرو شدن آفتاب بتاریکی ماننده باشند برساند.
پس درست شد بدین شرح منطقی بگواهی آفرینش، که وصی رسولاندر عالم دین بمنزلت ماه است از آفتاب بر عالم دنیا و دین، چنانک چو نور آفتاب کهآن گرم و خشک است بماه رسد، ماه مرآن را سرد و تر گرداند، تا چیزهاء خام و بی مژه و بی رنگ و بوی از نبات و حیوان که آن غذا، اجساد مردم است بدان پخته شود و مژه و رنگ و بوی گیرد، که مردمان مر آنرا بتوانند خوردن، و مر ایشان را بگوارد. و همچنین چو ظاهر کتاب از رسول بوصی رسد و آن همه مثال و رمز باشد و وصی که او ماه عالم (دین) است مر آنرا از آن حال فعل بگرداند، و بنم معنی مر آن مثال خشک را نم دهد و تر کندش و بپیراید و چنان کندش که چو خردمندان مر آنرا بشنوند بتوانند پذیرفتن، و از آناندر شبهت نیفتند.و همچنان کز میوههاء خام بی مژه که آن میان گرمی و خشکی نور آفتاب و میان سردی و تری نور ماه پخته نشده باشد، و رنگ و بوی و مژه نگرفته باشد، مردمانرا بیماری جسمانی تولد کند، از مثلها و رمزهاء تفصیل کهاندر کتاب و شریعت است و آن بر مثال میوههاء خام و بی مژه است، شنوندگان آنرا بیماری نفسانی پدید آید، و چو مر آن سخنان خام را وصی رسول که ماه عالم دین است مژه معنی و رنگ تاویل و بوی بیان بدهد، مر خردمندانرا بگوارد.
و چو آفتاب (در) کسوف افتد، مردمان آفتاب را سیاه بینند، و آن از آن باشد که ماه بجرم آفتاب پیوسته باشدو نور آفتاب بمردمان نرسد، و همچنین چو وصی پیش رسول پیوسته بباشد، معنی تنزیل که آن نور آفتاب دین است بامت نرسد و ایشان مر آفتاب دین را بی نور بینند چو معنی آن نیابند. وچنانک ماه بی نور آفتاب نورانی نیست، نفس وصی نیز بی مثل تنزیل رسول معنی گزار نیست، و همچنانک تا جرم ماه از آفتاب جدا نشود و آفتاب نور خویش بدو ندهد، مردمان نور آفتاب را نتوانند دیدن، تا رسول وصی را نصب نکند و نصیب از تایید از بهر تاویل کتاب بدو ندهد، امت مر علم رسول را روشن و با معنی نبیند؛ و آبگینه که نور آفتاب ازو فرو گذرد همچنانک خود هست مثل است بر آنکس که علم تنزیل را همچنانک بود بشنود و همچنانک بشنود بگفت بی آنک بمعنی مر او را از آنچ بر آن بود بگردانید.
و ماه مثل است بر وصی کو مر علم تنزیل را بشنود و نگذاشت که همچنانک بود ازو گذشتن چنانک (نور) از آبگینه بگذشت بل مر او را از آن مثل بگردانیدو معنی آن را پدید آورد، و آبگینه که جوهر سفلی بود و مصنوع مردم بود روشنایی آفتاب را نتوانست از حال او گردانیدن، ماه توانست روشنایی آفتاب را از آنچ بر آن بود گردانیدن، که ماه بجوهریت بآفتاب نزدیک بود؛ و مبدع الهی بود نه مصنوع انسانی، و مر آبگینه را بدانچ چو پیش آفتاب بداشتندی، سیاه ننمودی و نور ازو بگذشت، شرفی نیفزود، بل این از ناقصی آبگینه بود که نور ازو بگذشت، چنانک از هوا گذشته بود، و شرف مر جرم ماه را بود که نور آفتاب را بتوانست پذیرفتن.
پس درست کردیم که صفوت مر جرم ماه را بود نه مر آبگینه را، و آبگینه از خساست جوهر خویش مر نور آفتاب را نتوانست پذیرفتن، نه از صفوت، و جرم ماه از جلالت خویش مر نور آفتاب را پذیرفت نه از خساست. پس گفتند اهل تایید علیهم السلام که آبگینه کو مصنوعی انسانی است مثل است بر امامی کورا مردمان بپای کردند باختیار خویش سپس از رسول، و ماه که بجوهر مبدعیست الهی، و جوهر آفتابست، مثل است بر وصی کو جوهر رسول الله است و بفرمان خداء تعالی بپای کرده شد بجای رسول از بهر تاویل کتاب را، و این بیان تایید است. فاعتبروا یا اولی الابصار.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره کسوف و خصوصیات نورانی و غیرنورانی جرم ماه و مقایسه آن با دیگر اجسام آسمانی است. نویسنده به سوالاتی پاسخ میدهد که چرا در هنگام کسوف، ماه به رنگ سیاه دیده میشود، در حالی که جوهر ماه نورانی است. او توضیح میدهد که دلیل عدم عبور نور خورشید از جرم ماه، کثافت جوهر آن است که به آن اجازه نمیدهد نور را عبور دهد. همچنین به تشابهات میان نور آفتاب و علم، و نقش پیامبر و وصی در انتقال دانش و معانی اشاره میکند. در نهایت، نویسنده نتیجه میگیرد که جرم ماه به صورت نمادین نمایانگر وصی پیامبر است و هر دو نقش مهمی در روشنایی و هدایت دارند.
هوش مصنوعی: کسوف خورشید نتیجهی گناهِ ماه است. ماه که همچون علی و نورانی است، چرا به مانند زشت و تاریک شده است؟
هوش مصنوعی: چرا که نور نمیتواند از خورشید به ماه کمتر شود، مثل اینکه شیشهای درخشان نور را از آتش جدا کرده است.
هوش مصنوعی: هر زمان که مه از شفافیت شیشهای هم بیشتر باشد، چرا که غوطهور شدن در نورش دشوار است؟
هوش مصنوعی: این سؤال به این معنی است که وقتی ماه در میان زمین و آفتاب قرار میگیرد و سایهای ایجاد میکند، چرا هرگز نمیتوانیم نور ماه را ببینیم در حالی که ماه خود مادهای نورانی و باارزش است؟ همچنین، چرا نور آفتاب نمیتواند از ماه عبور کند، در حالی که آب شفاف به سادگی اجازه عبور نور را میدهد؟ سؤالاتی از این قبیل ذهن را مشغول میکند.
هوش مصنوعی: پاسخ طبیعی به این سؤال این است که فیلسوفان معتقدند که جرم ماه مشابه با جوهر زمین است. دلیل این نظریه این است که اجرام آسمانی و ستارهها، تجلیات خالصی از طبیعت هستند. وقتی طبیعت کلی شروع به حرکت کرد، نخستین ماده اولیه را به تکاپو درآورد و لطافتها از آن بالاتر رفت و آنچه از کثافت باقی ماند، در میان این لطافتها قرار گرفت. این موضوع پیشتر نیز در این کتاب توضیح داده شده است.
هوش مصنوعی: گفته شده که ماه نزدیکترین جرم آسمانی به زمین است، زیرا مادهاش دارای ویژگیهایی مانند سنگینی و کثیفی است که آن را از سایر اجرام آسمانی متمایز میکند. این ویژگیها باعث شده که ماه در زیر دیگر اجرام قرار بگیرد که خود دارای سنگینی، سختی و تاریکی هستند. دلیل دیگری که برای خاکی بودن ماه آوردهاند این است که تنها یکی از پنج نوع جرم آسمانی، ماه است که به آن جسم خاکی میگویند. چهار نوع دیگر شامل فلک، کره اثیر، هوا و آب هستند. هیچ یک از این اقسام به جز خاک، نمیتوانند نور خورشید را تماما از خود عبور دهند؛ به گونهای که نور خورشید از چهار فلک، اثیر، هوا و آب به راحتی عبور کرده و به زمین میرسد و هیچ یک از این اجرام نمیتوانند نوری که از خورشید میآید را بازتاب کنند.
هوش مصنوعی: آنها گفتند وقتی که میبینیم که جرم ماه نور خورشید را به خود راه نمیدهد و حتی آن را به سمت دیگری باز میگرداند، متوجه میشویم که ماه ماهیتی خاکی، سخت، سنگین و تاریک دارد و وقتی این ویژگیها را با دیگر اجسام مقایسه میکنیم، این موضوع بیشتر روشن میشود. سپس اظهار کردند: وقتی که تصویر نور از جرم ماه به زمین میافتد، متوجه میشویم که آن نور درون جرم ماه محبوس نشده است؛ همانطور که نور خورشید درون زمین محبوس نمیشود و بنابراین زمین روشن نمیشود و نور فقط به سمت اجسام باز میگردد تا آنها را روشن کند.
هوش مصنوعی: آنها گفتند: اگر جوهر ماه به گونهای تغییر کند که نور آفتاب از آن فروگذشته شود، در این صورت نور آفتاب همچنان به زمین خواهد رسید و خاصیت گرم و خشک خود را نیز حفظ خواهد کرد. مانند وقتی که نوری از آبگینه عبور میکند که همچنان گرم و خشک باقی میماند. اگر اینگونه بود، در آفرینش جوهر ماه فایدهای وجود نداشت. همچنین حکمت در این است که جوهر ماه شفاف نیست مانند بلور، و آبگینه به شکلی است که نور را به خود جذب کرده و آن را منعکس میکند. بنابراین این روشنایی که گرم و خشک است به نوعی سردتر شده، برعکس نور آفتاب که داغ است. نور ماه برای خوراکیها به مانند آب عمل میکند که آنها را خیسانده و پخته میکند، در حالی که نور آفتاب به مانند آتش است و میتواند چیزهای خام را گرم کند. این تنوع در خوراکیها به واسطه وجود نور ماه سردتر و نور آفتاب گرمتر به وجود آمده است و در نهایت این ویژگیها مانند رنگ، بو، و غیره از این فرآیند حاصل میشود.
هوش مصنوعی: اگر جوهر ماه شفاف بود و نور از آن عبور میکرد، مانند نور آفتاب سرد و تر نمیشد و چیزهایی که زیر نور آفتاب قرار میگرفتند، همه میسوزند؛ هیچ چیزی نرم نمیشد و مانند چیزی خام که آن را روی آتش میگذارند تا بسوزد، مژه، رنگ و بوی خاصی پیدا نمیکرد. در حال حاضر، موجوداتی از نبات و حیوان در این آب و آتش که به آن اشاره کردیم، پخته میشوند؛ مانند چیزی خام که در آب بر روی آتش میپزند تا غذای مردم شود.
هوش مصنوعی: گفتند که در شبهای ماه دو شبه و سه شبه، مشاهده میشود که سطح نورانی ماه به طور کامل روشن نیست و فقط بخشی از آن که نور آفتاب را دریافت کرده، روشن است و باقیماندهاش تاریک باقی میماند. بنابراین، اگر کسی بگوید که ماه دارای جوهر روشن است، دروغ میگوید؛ اما اگر کسی بگوید که ماه جوهری دارای خاصیت معنوی دارد، به حق گفته است.
هوش مصنوعی: سخن به این صورت است که بگوییم: هر معنایی که توسط یک مفهوم درک میشود، آن معنی ذاتاً به آن مفهوم تعلق ندارد. به عنوان مثال، همانطور که ماه نور را میپذیرد، واجب است که خود ماه نور ندارد. همچنین نمیتوانیم بگوییم که هر جوهر با ارزشی، لزوماً نورانی است، چرا که آسمانها خود جواهرات باارزشی دارند اما نورانی نیستند و حتی نورپذیر هم نیستند. به همین دلیل ما مشاهده میکنیم که در روز و شب، جوهر آسمان تاریک است و نور سیارات مانند زحل از آسمان و نور دیگر سیارات نیز به زمین میرسد.
هوش مصنوعی: اگر آسمانها هم روشن بودند، هیچ ستارهای در آنها دیده نمیشد و شب و روز به یک شکل میبود. در این صورت زمین همیشه روشن میبود زیرا در میان آسمانها قرار دارد. نور از خورشید و ماه به زمین میرسد و نور ماه و دیگر اجرام آسمانی نیز از خورشید تأمین میشود. آن نورها خاصیت ذاتی ندارند و فقط از بیرون روشن هستند. نور خورشید به اطرافش گسترش مییابد و این نورها که ما آنها را ستاره مینامیم، همگی وابسته به نور خورشید هستند.
هوش مصنوعی: به وضوح مشخص است که اجرام آسمانی از جنبههای عالیتر و با ارزشتر برخوردارند، اما در عین حال برای من هیچ نوری وجود ندارد و این مربوط به کلیات افلاک است. هیچکس نمیپرسد که چرا افلاک خود از جواهر داخلیاش تاریک است و چرا نور از افلاک به زمین نمیتابد و آنها را روشن نمیکند. همچنین هیچکس نمیپرسد چرا جرم ماه تاریک است و نور آفتاب از آن عبور نمیکند.
هوش مصنوعی: پاسخ این سؤال این است که گفته میشود: به خاطر اینکه خالق جهان جوهر ماه را به گونهای آفریده که نور نمیتواند از آن عبور کند، بلکه نور را به عقب باز میگرداند. همچنین، پاسخ آن کسی که میگوید: «چرا آسمانها نورانی نیستند، با اینکه مقام بلندی دارند و نور را نمیپذیرند، نورها از آنها عبور میکند؟» این است که آفرینش جوهر آسمانها به گونهای است که میتوان گفت: لازم است بدانیم که اجسام آسمانی دایرهای شکل هستند و به هم پیوسته و پایدارند و مانند جوهر هوا پراکنده نمیشوند تا توانایی چرخش و حرکت داشته باشند. این مرکز تاریک به گونهای است که اگر جسمی محکم و استوار نباشد، پراکنده خواهد شد، و هر چه که در حال چرخش است، نباید پراکنده شود، مانند دایره یا چرخ دندهای که به آن فشار وارد میشود و استوار و محکم باقی میماند و هیچ جسم دیگری نمیتواند درون آن وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: بنابراین، لازم است که اجسام فلک (آسمان) محکم و سخت باشند تا بتوانند به دور خود بچرخند و پراکنده نشوند. ما نمیتوانیم جسمی را تصور کنیم که هم محکم و سخت باشد و هم با حرکت و چرخش از هم بپاشد؛ مگر اینکه آن جسم، زمینی باشد، زیرا از جوهرهای آب، هوا و آتش نمیتوان چیزی پیدا کرد که با حرکت پراکنده نشود. به جز این چهار جوهر، چیز دیگری وجود ندارد. بنابراین، اگر به طور ضروری ثابت شود که جوهرهای آسمانی سخت هستند، پس آنها باید زمینی باشند و چون زمینی هستند، باید سنگین نیز باشند؛ زیرا اگر سنگین نبودند، گرد نمیچرخیدند، بلکه به سمت مرکز زمین کشیده میشدند و پایین میرفتند.
هوش مصنوعی: فلاسفه بر این باورند که جوهر آسمانها، طبیعتی متفاوت و پنجمین نوع از طبیعتها است و حرکت آن با حرکت چهار نوع طبیعت دیگر متفاوت است. پس کسی که بخواهد رازی از خلقت جهان را بررسی کند، باید بپرسد که چرا جوهر آسمان با سنگینی و سختی خود بر حواشی جهان قرار دارد؟ ما بر اساس دلایل عقلانی ثابت کردهایم که آسمانها سخت و سنگین هستند. آیا در میان همعصران ما کسی وجود دارد که بتواند این سخن را رد کند؟ از این مسئله بیشتر صحبت نمیکنیم.
هوش مصنوعی: گروهی از فلاسفه، که فلوطین نیز از آنهاست، معتقدند که جوهر آسمانها مانند یاقوتی شفاف و محکم است که در حال چرخش است و مانع از عبور نورها میشود. برخی دیگر نیز میگویند که جوهر آسمانها سخت است اما سنگین نیست و حرکتی که دارد، برخلاف حرکت اجسام زمینی است و به همین دلیل تأکید میکنند که این جوهر از جنس دیگر است.
هوش مصنوعی: ما فهمیدیم که اجسام عالیه همه نورانی نیستند، بلکه به سه دسته تقسیم میشوند: یک دسته نورانیاند و همیشه نور ارائه میدهند، مانند خورشید. دسته دوم بینور هستند و فقط نور را دریافت میکنند، مانند ماه و دیگر سیارات. دسته سوم نه نورانیاند و نه نور را میپذیرند، بلکه به طور کلی شفاف هستند و فقط نور را به جلو هدایت میکنند بدون اینکه هیچ نوری را به خودشان جذب کنند.
هوش مصنوعی: اگر چیزی از آفرینش وجود داشته باشد، کسی نمیخواهد درباره آن سوال کند، مثل اینکه کسی از جوهر آفتاب نمیپرسد چرا نور میدهد، یا کسی از جرم آب نمیپرسد چرا سنگین است و هوا سبک. بنابراین میگوییم رنگ جرم ماه در زمان کسوف و خسوف قابل مشاهده است، زیرا در این دو زمان ماه را بدون نور میبینیم.
هوش مصنوعی: اگر کسی از ما بپرسد که چرا ماه در زمان کسوف به شدت سیاه به نظر میرسد، پاسخ میدهیم که به خاطر رنگ آن است. اگر بپرسد چرا نور خورشید از ماه عبور نمیکند اما از شیشه عبور میکند، میگوییم چون شیشه شفاف است و ماه شفاف نیست. اگر بگوید که ماه از شیشه شفافتر است، پاسخ خواهیم داد که اگر نور بخواهد از این شفافیت عبور کند، اشتباه میکند. عدم عبور نور خورشید از ماه و عبور آن از شیشه نشاندهنده این است که برداشت او مبنی بر اینکه ماه شفافتر از شیشه است، نادرست است. این پاسخ به سوال مطرح شده بود، اما ما این توضیحات را برای عمق بخشیدن به دانستههای علاقهمندان به علوم ارائه کردیم تا بدانند که ما در این علم تسلط داریم.
هوش مصنوعی: پاسخ تاییدکنندگان به این سوال این است که نور به علم شباهت دارد. آنها دلیل این نظرات را اینگونه بیان میکنند که انسانها به خاطر هدفی که خداوند از آفرینش جهان دارد، دو نوع بینایی دارند: یکی بینایی ظاهری که همان چشم است و دیگری بینایی باطنی که همان بصیرت است. بینایی ظاهری به کمک نور میتواند اشیای ملموس را ببیند، در حالی که بصیرت قادر است مفاهیم و معانی پنهان را با علم درک کند. بنابراین، آنها نتیجه میگیرند که علم همانند نور برای بصیرت است، به گونهای که نور، چشمهای از آفتاب است و باید برای بصیرت نیز چشمهای وجود داشته باشد که آن چشمه، آفتاب و ماه باشد. همانطور که بصیر با نور آفتاب میتواند زمین و مسیرهای این جهان را ببیند، لازم است که خداوند با نور آفتاب خویش، آن جهان را ببیند و مسیرهای آن را نیز بشناسد؛ و آن کسی که آن جهان را به مردم نشان میدهد، پیامبر است.
هوش مصنوعی: پیامبر خدا مانند خورشید است که روشنیبخش دین است. علم او به منزله نوری است که در قلبها میتابد و این نور در کتاب خداوند وجود دارد، زیرا این علم از آفتاب حقیقت میباشد. خدا فرمود: "بیناییهایی از جانب پروردگارتان به شما آمده است. هر کس که به خود بینا شود، این بینایی برای او سودمند است و هر کس که نادیده بماند، ضرر آن به خود او برمیگردد و من به عنوان نگهبان شما نیستم." بنابراین، از آنجا که رسول، خورشید روشنگر مخلوقان است، در آفرینش دنیا وجود ماهی نیز ضروری است. دین شبیه به دنیا است و ماه عالم دین، وصی پیامبر است که خداوند به او معانی کتاب و شریعت را عطا کرده است.
هوش مصنوعی: آنها گفتند: ماه نسبت به آفتاب مانند وصی برای مردم است، به این خاطر که انسان مال و دارایی خود را به وصیاش میسپارد تا زمانی که آن فرد از دنیا برود، وصیاش آن مال را به کسانی بدهد که بعد از او نیازمند نمانند. همینطور، آفتاب نیز نور خود را به ماه میدهد و خود به سمت مغرب غروب میکند، مثل آن انسانی که میمیرد. ماه آن نور را که از آفتاب دریافت کرده است، به مردم میرساند تا زمانی که آفتاب غروب میکند و آنها در تاریکی نمانند.
هوش مصنوعی: در این متن میگوید که وصی پیامبر در دین مانند ماه است که نور آفتاب را به ما میرساند. نور آفتاب گرم و خشک است، اما وقتی به ماه میرسد، ماه آن را سرد و مرطوب میکند و چیزهای خام و بدون رنگ و بو را تغییر میدهد تا قابل خوردن شوند. به همین ترتیب، وقتی معارف و تعالیم پیامبر از طریق وصی به ما میرسد، او نیز این معارف را به گونهای تفسیر میکند که برای عقلها قابل درک و پذیرفتن باشد. اگر در اینجا تعالیم دین به درستی تفسیر نشود، مانند میوههای خام میشود که رنگ و بو و مزه ندارند و میتوانند بیماریهای روحی و روانی را به وجود آورند. اما وقتی وصی با درایت و فهم خود این تعالیم را تفسیر میکند، آنها جذاب و قابل درک میشوند و مردم میتوانند از آنها بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: زمانی که کسوف یا خورشیدگرفتگی رخ میدهد، مردم خورشید را سیاه میبینند و این به خاطر آن است که ماه در سایه خورشید قرار میگیرد و نور آن به مردم نمیرسد. مشابه این مورد، زمانی که وصی در نزدیک رسول باشد، نور حقیقت وحی که مانند نور خورشید در دین است، به جامعه نمیرسد و مردم نمیتوانند حقیقت دین را درک کنند. اگر وصی به تنهایی و جدا از رسول باشد، مانند ماهی است که بدون نور خورشید، نورانی نیست. تا زمانی که ماه از خورشید جدا نشود و نور خورشید را از آن نگیرد، مردم نمیتوانند خورشید را ببینند. به همین ترتیب، تا وقتی که رسول وصی خود را تعیین نکند و نحن از تأیید برای تفسیر کتاب به او ندهد، مردم نمیتوانند علم و فهم رسول را به روشنی درک کنند. و کسانی که علم وحی را همانطور که هست دریافت کنند، اما نتوانند آن را به معانی درستی بگردانند، مانند شیشهای هستند که نور خورشید از آن عبور میکند، اما خود شفاف نیست.
هوش مصنوعی: در این متن، به تشبیهی اشاره شده که ماه را به عنوان موجودی بزرگ و باارزش معرفی میکند که قادر است علم و درک عمیق تری از واقعیات را دریافت کند. این مفهوم به این صورت بیان شده که ماه مانند شیشهای شفاف نیست که نتواند نور را از خود عبور دهد. در واقع، ماه به دلیل نزدیکی به آفتاب، توانسته است نور آن را دریافت کند و به این ترتیب، به مرتبهای بالاتر از شیشه ـ که هرچند شفاف است اما در نهایت مصنوع انسان به حساب میآید ـ دست یابد. در اینجا، شمس یا آفتاب به عنوان منبع نور و حقیقت معرفی شده و ماه به عنوان نمایندهای است که میتواند آن نور را به خوبی درک کند و از آن بهرهبرداری کند. در نهایت، صحبت از نوعی نقص در شیشه به میان میآید که نمیتواند به خوبی از نور استفاده کند، در حالی که ماه این قابلیت را دارد.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که ماه به عنوان یک جرم آسمانی نور خورشید را به خاطر جلال و عظمت خود میپذیرد، در حالی که آبگینه به دلیل خساست و محدودیتهای ذاتیاش قادر به پذیرش نور خورشید نیست. افرادی که به تایید امامان اعتقاد دارند، آبگینه را به عنوان انسانی مصنوعی تشبیه میکنند که به انتخاب خود به امامی نابینا تبدیل شده است، در حالی که ماه به عنوان یک وجود الهی و درخشان، نمایانگر وصی پیامبر است که به فرمان خداوند به مقام جانشینی پیامبر منصوب شده است تا به تفسیر کتاب بپردازد. این توضیحات به عنوان تأییدی بر این مفهوم بیان شده و به افراد با بینش توصیه میشود که در این مسائل بیاندیشند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.