فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.
مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «که شاهبیت سخنها شود فسانه تو» مصرع دوم یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «و» است.
حرف آخر قافیه
شماره ۱: دیده تحمل نمی کند نظرت را - پرده برافگن رخ چو ماه و خورت را
شماره ۲: به باغی در بدیدم پار گل را - مگر گفتم تویی ای یار گل را
شماره ۳: صاحب دیوان نظمم مشرف ملک سخن - عقل مستوفی لذتهای روحانی مرا
شماره ۴: ای جلوه کرده روی تو خود را در آفتاب - وی گشته نور روی ترا مظهر آفتاب
شماره ۵: بیا بلبل که وقت گفتن تست - چو گل دیدی گه آشفتن تست
شماره ۶: حسن آن صورت از صفت بدرست - که بمعنی ز جمله خوبترست
شماره ۷: برون زین جهان یک جهانی خوشست - که این خار و آن گلستانی خوشست
شماره ۸: دنیا که من و ترا مکانست - بنگر که چه تیره خاکدانست
شماره ۹: آن خداوندی که عالم آن اوست - جسم و جان در قبضه فرمان اوست
شماره ۱۰: ای که در صورت خوب تو جمال معنیست - قبله روح از آن روی کنم کان اولیست
شماره ۱۱: اندرین دوران مجو راحت که کس آسوده نیست - طبع شادی جوی از غم یکنفس آسوده نیست
شماره ۱۲: که کرد در عسل عشق آن نگار انگشت - که خسته نیستش از نیش هجر یار انگشت
شماره ۱۳: اگر دولت همی خواهی مکن تقصیر در طاعت - کسی بخت جوان دارد که گردد پیر در طاعت
شماره ۱۴: درین دور احسان نخواهیم یافت - شکر در نمکدان نخواهیم یافت
شماره ۱۵: ایا رونده که عمر تو در تمنا رفت - تو هیچ جای نرفتی و پایت از جا رفت
شماره ۱۶ - و کتب الیه ایضا: دلم از کار این جهان بگرفت - راست خواهی دلم ز جان بگرفت
شماره ۱۷: ترا که از پی دنیا ز دل غم دین رفت - ز مال چندان ماند و ز عمر چندین رفت
شماره ۱۸: وصف حسنش نمی توانم گفت - با همه کس اگر چه دانم گفت
شماره ۱۹: ای که ز من میکنی سؤال حقیقت - من چو تو آگه نیم ز حال حقیقت
شماره ۲۰: ای مرد فقر، هست ترا خرقه تو تاج - سلطان تویی که نیست به سلطانت احتیاج
شماره ۲۱: چون هرچه غیر اوست بدل ترک آن کنی - بر فرق جهان تو نهد از حب خویش تاج
شماره ۲۲: چون در جهان ز عشق تو غوغا در اوفتاد - آتش به رخت آدم و حوا در اوفتاد
شماره ۲۳: هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد - هم رونق زمان شما نیز بگذرد
شماره ۲۴: چه خواهد کرد با شاهان ندانم - که با چون من گدایی عشقت این کرد
شماره ۲۵: درین جهان که بسی تن پرست را جان مرد - کسیست زنده که از درد عشق جانان مرد
شماره ۲۶: گر کسی از نعمت این منعمان ادرار خورد - همچو گربه کاسه لیسید و چو سگ مردار خورد
شماره ۲۷ - قطعه: آتش است آب دیده مظلوم - چون روان گشت خشک و تر سوزد
شماره ۲۸: دین و دولت قرین یکدگرند - همچنین بود و همچنین باشد
شماره ۲۹: طبیب جان بود آن دل که او را درد دین باشد - برو جان مهربان گردد چو او با تن بکین باشد
شماره ۳۰: اگر تو توبه کنی کافری مسلمان شد - بتوبه ظلمت تو نور و کفرت ایمان شد
شماره ۳۱: آن یار کز مشاهده یار باز ماند - دارد دلی غمی که ز دلدار باز ماند
شماره ۳۲: زنده نبود آن دلی کز عشق جانان باز ماند - مرده دان چون دل ز عشق و جسم از جان باز ماند
شماره ۳۳: خسروا خلق در ضمان تواند - طالب سایه امان تواند
شماره ۳۴: پیوستگان عشق تو از خود بریدهاند - الفت گرفته با تو و از خود رمیدهاند
شماره ۳۵ - قطعه کتب الی {الخدمة} الصاحب الشهید طاب ثراه: چو حق خواجه را آن سعادت بداد - که بر اسب دولت سواری کند
شماره ۳۶: غرض از آدم درویشانند - ور کسی آدمی است ایشانند
شماره ۳۷ - قطعه: اندرین ایام کآسایش نمییابند انام - حکم بر ارباب علم اهل جهالت میکنند
شماره ۳۸: هرکه همچون من و تو از عدم آمد بوجود - همه دانند که از بهر سجود آمد و جود
شماره ۳۹: کم خور غم تنی که حیاتش بجان بود - چیزی طلب که زندگی جان بآن بود
شماره ۴۰: در عجبم تا خود آن زمان چه زمان بود - کآمدن من بسوی ملک جهان بود
شماره ۴۱: حسن هرجا که در جهان برود - عشق در پی چو بیدلان برود
شماره ۴۲: چو دل عاشق روی جانان شود - دل از نور او سر به سر جان شود
شماره ۴۳: چو دلبرم سر درج مقال بگشاید - ز پسته شکرافشان زلال بگشاید
شماره ۴۴: ای مقبل ار سعادت دنیات رو نماید - وآن زشت رو بچشم بد تو نکو نماید
شماره ۴۵: نگارا کار عشق از من نیاید - ز بلبل جز سخن گفتن نیاید
شماره ۴۶: ای قوم درین عزا بگریید - بر کشته کربلا بگریید
شماره ۴۷: ای ز لعل لب تو چاشنی قند و شکر - وی ز نور رخ تو روشنی شمس و قمر
شماره ۴۸: نقاب از رخ خوب آن خوش پسر - برانداز و در صورت جان نگر
شماره ۴۹: ای صبا گر سوی تبریز افتدت روزی گذر - سوی درگاه شه عادل رسان از ما خبر
شماره ۵۰: پسته آن بت شکر لب شیرین گفتار - بسخن بر من شوریده شکر کرد نثار
شماره ۵۱: بعشق ای پسر جان و دل زنده دار - دل و جان بی عشق ناید بکار
شماره ۵۲: چند گفتم که فراموش کنم صحبت یار - یاد او می دهدم رنگ گل و بوی بهار
شماره ۵۳: ای بت سنگ دل و ای صنم سیم عذار - بر رخ خوب تو عاشق فلک آینه دار
شماره ۵۴: من بلبلم و رخ تو گلزار - تو خفته من از غم تو بیدار
شماره ۵۵: گفتند ماه و خور که چو پیدا شد آن نگار - ما در حنای عزل گرفتیم دست کار
شماره ۵۶: الا ای صبا ساعتی بار بر - ز بنده سلامی سوی یار بر
شماره ۵۷: عشق تمکین بود بتمکین در - دم تمکین مزن بتلوین در
شماره ۵۸ - قطعه ٧: روی در زیر سمش کرد بساطی، چو فگند - بار ابریشم خود بر خر چوبین طنبور
شماره ۵۹: ایا قطره جانت از بحر نور - چو عیسی مجرد چو یحیی حصور
شماره ۶۰: ای شده از پی جامه ز لباس دین عور - روبه حیلهگری ای سگ پوشیده سمور
شماره ۶۱: ایا نموده ز یاقوت درفشان گوهر - بنکته لعل تو می بارد از زبان گوهر
شماره ۶۲ - فی التوحید الباری تعالی: دانستم از صفات که ذاتت منزهست - از شرکت مشابه و از شبهت نظیر
شماره ۶۳: به نزد همت من خردی ای بزرگ امیر - امیر سختدل سسترای بیتدبیر
شماره ۶۴: ای پسر از مردم زمانه حذر گیر - بگذر ازین کوی و خانه جای دگر گیر
شماره ۶۵: ای پسر انده دنیا بدل شاد مگیر - بنده او شو و غم در دل آزاد مگیر
شماره ۶۶: رسید پیک اجل کای بزرگوار بمیر - تو پایدار نه ای، ای سر کبار بمیر
شماره ۶۷: ای ز تو هم خرقه هم سجاده تو بی نماز - در حقیقت بر من و تو اسم درویشی مجاز
شماره ۶۸: مرا بلطف خود الهام کرد داور نفس - که دست بر در دل دار و پای بر سر نفس
شماره ۶۹: ای بدنیا مشتغل از کار دین غافل مباش - یک نفس از ذکر رب العالمین غافل مباش
شماره ۷۰: نصیحت میکنم بشنو بر آن باش - به دل گر مستمع بودی به جان باش
شماره ۷۱: گر باد خاک کوی تو سوی چمن برد - بینند نور باصره در چشم عبهرش
شماره ۷۲: حبذا عرصه ملکی که تویی سلطانش - ملک گردد چو بهشت ار تو شوی رضوانش
شماره ۷۳: چو کرد نرگس مستش ز تیر مژگان تیغ - چو چشمم آب ز خون جگر خورد آن تیغ
شماره ۷۴: الا ای زده چون من از عشق لاف - مزن در ره عشق لاف از گزاف
شماره ۷۵: ایا ندیده ز قرآن دلت ورای حروف - بچشم جان رخ معنی نگر بجای حروف
شماره ۷۶: ای جان تو مسافر مهمان سرای خاک - رخت اندرو منه که نه یی تو سزای خاک
شماره ۷۷: دلش شکسته نگردد ازین سخن دانم - که گرچه سخت بود نشکند ز شکر سنگ
شماره ۷۸: ای ز روی تو گرفته چهره خوبی جمال - یافته از صورت تو بدر نیکویی کمال
شماره ۷۹: ای که اندر ملک گفتی می نهم قانون عدل - ظلم کردی ای اشاراتت همه بیرون عدل
شماره ۸۰: زهی بر جمال تو افشانده جان گل - ز روی تو بی رونق اندر جهان گل
شماره ۸۱: ایا دلت شده از کار جان به تن مشغول - دمی نکرده غم جانت از بدن مشغول
شماره ۸۲: ای بلبل بوستان معقول - طوطی شکرفشان معقول
شماره ۸۳: ای خجل از رخ تو ماه تمام - آفتابی و سایه تو انام
شماره ۸۴ - و کتب الیه ایضا: بجای سخن گر بتو جان فرستم - چنان دان که زیره بکرمان فرستم
شماره ۸۵: ای شهنشه چون غلامانت به در باز آمدم - عیب مشمر کز درت من بیهنر باز آمدم
شماره ۸۶: عشق و دولت اگر بود با هم - به تو نزدیکتر شود راهم
شماره ۸۷ - قال علی لسان الولی المشار الیه والقطب المدار علیه: من آن آیینه معنی نمایم - که از مرآت دل زنگی زدایم
شماره ۸۸: ای همه آن تو، حاجت زین و آن تا کی خوهیم - بی کسان را کس تویی از ناکسان تا کی خوهیم
شماره ۸۹: ایا نگار صدف سینه گهر دندان - عقیق را زده لعل تو سنگ بر دندان
شماره ۹۰: دلا گر دولتی داری طلب کن جای درویشان - که نور دوستی پیداست در سیمای درویشان
شماره ۹۱ - کتب الی الشیخ العارف سعدی الشیرازی: نمیدانم که چون باشد به معدن زر فرستادن - به دریا قطره آوردن به کان گوهر فرستادن
شماره ۹۲: در شب زلف تو قمر دیدن - خوش بود خاصه هر سحر دیدن
شماره ۹۳: روی تو عرض داد لشکر حسن - که رخ تست شاه کشور حسن
شماره ۹۴: زهی از نور روی تو چراغ آسمان روشن - تو روشن کرده ای او را و او کرده جهان روشن
شماره ۹۵: هان ای رفیق خفته دمی ترک خواب کن - برخیز و عزم آن در میمون جناب کن
شماره ۹۶: وصلست و هجر، آنچه بهست اختیار کن - دانی که وقت می گذرد عزم کار کن
شماره ۹۷: ایا سلطان ترا بنده ز سلطان بینیازم کن - ز خسرو فارغم گردان و از خان بینیازم کن
شماره ۹۸: دلا از آستین عشق دست کار بیرون کن - ز ملک خویش دشمن را بعون یار بیرون کن
شماره ۹۹: ای جمالت آیتی از صنع رب العالمین - باد بر روی تو از ایزد هزاران آفرین
شماره ۱۰۰: ای ترا در کار دنیا بوده دست افزار دین - وی تو از دین گشته بیزار و ز تو بیزار دین
شماره ۱۰۱: چو بگذشت از غم دنیا بغفلت روزگار تو - در آن غفلت ببیکاری بشب شد روز کار تو
شماره ۱۰۲: ایا سلطان لشکرکش به شاهی چون علم سرکش - که هرگز دوست با دشمن ندیده کارزار تو
شماره ۱۰۳: ایا دستور هامان وش که نمرودی شدی سرکش - تو فرعونی و چون قارون بمالست افتخار تو
شماره ۱۰۴: ایا مستوفی کافی که در دیوان سلطانان - بحل و عقد در کارست بخت کامکار تو
شماره ۱۰۵: ایا قاضی حیلت گر، حرام آشام رشوت خور - که بی دینی است دین تو و بی شرعی شعار تو
شماره ۱۰۶: ایا بازاری مسکین نهاده در ترازو دین - چو سنگت را سبک کردی گران زآنست بار تو
شماره ۱۰۷: ایا درویش رعناوش چو مطرب با سماعت خوش - بنزد ره روان بازیست رقص خرس وار تو
شماره ۱۰۸ - {و باز به سعدی فرستاده است}: بسی نماند ز اشعار عاشقانه تو - که شاهبیت سخنها شود فسانه تو
شماره ۱۰۹ - وله قال فی مرثیه الشهید کریم الدین اسماعیل البکری نورالله حفرته (و مرقده): ای بوده همتم همه طول بقای تو - همت اثر نکرد و بدیدم فنای تو
شماره ۱۱۰ - فی نعت النبی علیه السلام: بسوی حضرت رسول الله - می روم با دل شفاعت خواه
شماره ۱۱۱: ای که در حسن عمل ز امسال بودی پار به - مردم بیخیر را دست عمل بیکار به
شماره ۱۱۲: ای هشت خلد را بیکی نان فروخته - وز بهر راحت تن خود جان فروخته
شماره ۱۱۳: منم یارا بدین سان اوفتاده - دلم را سوز در جان اوفتاده
شماره ۱۱۴: زهی رخت بدلم رهنمای اندیشه - رونده را سر کوی تو جای اندیشه
شماره ۱۱۵: عروس چمن راست زیور شکوفه - سر شاخ را هست افسر شکوفه
شماره ۱۱۶: ای ز عکس روی تو چون مه منور آینه - آن چنان رو را نشاید جز مه و خور آینه
شماره ۱۱۷: زهی ز طره تو آفتاب در سایه - بپیش پرتو روی تو ماه و خور سایه
شماره ۱۱۸: ای دل بنه سر و مکش از کوی یار پای - بیرون ز کوی دوست منه زینهار پای
شماره ۱۱۹ - کتب الی صدیق ارسل الیه کتابا و هوالشیخ نورالدین بن الشیخ محمود ادام الله برکتهما: با حسن چو لطف یار کردی - ای جان بنگر چه کار کردی
شماره ۱۲۰: ای فرستاده به داعی استری - دلدلی دیگر بزیبی و فری
شماره ۱۲۱: ای ز بازار جهان حاصل تو گفتاری - عمر تو موسم کارست و جهان بازاری
شماره ۱۲۲: ای تنآرامی که خون جان به گردن میبری - راحت جان ترک کرده زحمت تن میبری
شماره ۱۲۳: در باغ دهر چون گل گر سر به سر جمالی - در روز زندگانی گر جمله مه چو سالی
شماره ۱۲۴: نام تو چون بر زبان آید همی - آب حیوان در دهان آید همی
شماره ۱۲۵ - قطعه: مال دنیا به آخرت نرود - گر نه صرفش کنی به احسانی
شماره ۱۲۶: دلبرا تا تو یار خویشتنی - در پی اختیار خویشتنی
شماره ۱۲۷: ملک دنیا و مردمان در وی - گور خانه است و مردگان در وی
شماره ۱۲۸: گر خوهی ای محتشم کز جمع درویشان شوی - ترک خود کن تا تو نیز از زمره ایشان شوی
شماره ۱۲۹: قرآن چه بود مخزن اسرار الهی - گنج حکم و حکمت آن نامتناهی
شماره ۱۳۰: ای صبا با دم من کن نفسی همراهی - به سوی شاه بر از من سخنی گر خواهی
شماره ۱۳۱: ای زبده جهان ز جهان نازنین تویی - واندر خور ثنای جهان آفرین تویی
شماره ۱۳۲: گرت از سیم زبانست و سخن زر گویی - از زر و سیم به آنست که کمتر گویی