به باغی در بدیدم پار گل را
مگر گفتم تویی ای یار گل را
خطای خویشتن امسال دیدم
که نسبت با تو کردم پار گل را
وگر بویت ز دیوارش درآید
ز در بیرون کند گلزار گل را
ترا من با رقیبت دیدم و گفت
چه خوش میپرورد این خار گل را
چو مشکین زلف تو خوش بو نباشد
وگر عنبر بُوَد در بار گل را
اگر این سرخ روی اسپید دیدی
برفتی زردی از رخسار گل را
ز شوق خوبرویانش به در کن
چه رخت است اندرین بازار گل را
به خود مشغول میدارد مرا گل
چو خار از راه من بردار گل را
نسیم صبح را گفتم سحرگه
ز حبس غنچه بیرون آر گل را
جوابم داد و گفتا پیش رویش
چو پیش گل گیا پندار گل را
چو با آن گلسِتان در گلشن آیی
نظر بر وی کن و بگذار گل را
به خوبی تو کلهداری و خاری
به سر بربسته چون دستار گل را
تو سلطانی و گل همچون رعیت
به دستِ این و آن مگذار گل را
غریب است آمده وز ره رسیده
به لطف خویشتن خوش دار گل را
به جز خارش کسی اندر قفا نیست
به روی خویش کن تیمار گل را
ز حسنت مایه ده ای جان و منشان
به بازار چمن بیکار گل را
ز خجلت پای او از جای رفتست
به دست لطف خود باز آر گل را
به صد دستان ثناگوی تو گردد
چو بلبل گر بُوَد گفتار گل را
چو او رنگی ز رخسار تو دارد
دگر زین پس ندارم خوار گل را
جهانی خوب را لطفِ تو نَبْوَد
که باشد میوه کم بسیار گل را
قبای تور اندام تو دایم
به تنگ آورده صد خروار گل را
ز عشق روی تو زین پس برآید
چو بلبل نالههای زار گل را
عجب نَبْوَد که همچون نرگسِ خود
ز عشقِ خود کنی بیمار گل را
مرا این شعرها گل میدهد گفت
که کرد آگه ازین اسرار گل را
درین اشعار من ذکر تو کردم
عَلَم کردم برین اسحار گل را
مباد از سیف فرغانی ترا عار
که از بلبل نباشد عار گل را
من و تو هر دو از هم ناگزیریم
که از خاری بُوَد ناچار گل را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییهای گل و رابطه شاعر با آن و یارش میپردازد. شاعر در باغی گل را میبیند و با یادآوری خطاهای گذشتهاش نسبت به محبوبش، حسرت میخورد. او به بوی گلها، زیبایی و عطر زلف یار اشاره میکند و از عشق و محبتش سخن میگوید. شاعر در تلاش است تا زیبایی یار را با گلها مقایسه کند و نشان دهد که حتی خارهای درخت گل نیز به عشق او اهمیت دارند. همچنین، او بر این نکته تأکید میکند که عشق و درک عمیق از زیباییهای زندگی غیرقابل فرار است، و در نهایت به درک دوطرفه عشق و احساساتی که میان او و محبوبش وجود دارد، میپردازد.
هوش مصنوعی: در باغی به گل ها نگریستم و گفتم که آیا تویی، ای دوست، همان گل زیبا؟
هوش مصنوعی: امسال متوجه شدم که اشتباهی در مورد خودم نسبت به تو انجام دادم و به نوعی حالتی شبیه به گل را به آن نسبت دادم.
هوش مصنوعی: اگر بوی تو از دیوار این مکان به بیرون بیاید، باعث میشود که گلهای باغ هم به خارج بیفتند.
هوش مصنوعی: من تو را در کنار رقیبت دیدم و او گفت که این گل چقدر زیبا رشد میکند.
هوش مصنوعی: اگر ریشههای خوشبو و عطر آگین تو مانند زلف سیاهات نباشد، حتی اگر عطر آنبر هم در میان گلها باشد، تأثیری نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: اگر چهرهی سرخی را دیدی که مانند سفیدکنندهای درخشان است، میتوانی متوجه شوی که رنگ زردی که از روی گل و برگها رفته، در کجا رفته است.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق به زیباییهای او، به بازار گل برو و ببین چه زیباییهایی در آن وجود دارد.
هوش مصنوعی: گل مرا به خود مشغول کرده و از سر راهم خاری را بردار تا بتوانم به راه ادامه دهم.
هوش مصنوعی: به نسیم صبح گفتم که در سحر، گل را از بند غنچه آزاد کن و بیرون بیاور.
هوش مصنوعی: او به من پاسخ داد و گفت: در برابر او، مثل اینکه در برابر گل ایستادهام، باید گل را تصور کنم.
هوش مصنوعی: وقتی که با آن معشوقه زیبا به باغ میرسی، به او نگاه کن و گلها را نادیده بگیر.
هوش مصنوعی: تو به خوبی و مهارت در رهبری هستی و مانند گل، زیبایی و ظرافتی داری که در بین خارها نیز خود را زیبا و برجسته نشان میدهی.
هوش مصنوعی: تو در جایگاه والایی قرار داری و مانند یک گل نباید به دست این و آن بیفتی و تحت کنترل بیگانگان قرار گیری.
هوش مصنوعی: کسی که به لطف و مهربانی خود آمده، بیگمان در مسیر خود بیخبر از زیباییها و محبتهاست. مانند گلی که در انتظار توجه و محبت دیگران است.
هوش مصنوعی: به جز احساس ناراحتی و پریشانی در پشت سر کسی نیست، بنابراین به روی خودت توجه کن و از زیباییهای زندگی لذت ببر.
هوش مصنوعی: ای جان، از زیباییات چیزی به من ببخش و در بازار باغ، بیکار گل را رها کن.
هوش مصنوعی: با احساس شرم، پای من از جا حرکت کرده است؛ لطف خود را به من بازگردان و به گل زندگیام برسان.
هوش مصنوعی: اگر بلبل به زیبایی و لطافت گل صحبت کند، میتواند با صد زبان و به بهترین شکل از تو تمجید کند.
هوش مصنوعی: وقتی او از چهره تو رنگی دارد، دیگر برای من گلی که بیارزش است، نیازی نیست.
هوش مصنوعی: اگر لطف تو نباشد، در این دنیا خوب و خوشحالی نخواهیم دید، زیرا میوهای کم و گلهایی بسیار وجود دارد.
هوش مصنوعی: لباس تنگ بر اندام تو به گونهای است که انگار گلی به شدت فشرده شده و در فشار قرار دارد.
هوش مصنوعی: از این به بعد، به خاطر عشق تو، مانند بلبل نالههای غمگین گل را سر خواهم داد.
هوش مصنوعی: عجب نیست که مانند نرگس، به دلیل عشق و محبت خود، گل را بیمار کنی.
هوش مصنوعی: این شعرها برای من همچون گل میروید و میگوید که از این رازها آگاهی دارد.
هوش مصنوعی: در این اشعار، من نام تو را بردم و بر روی گل، در دل شب، اشارهای به آن کردم.
هوش مصنوعی: نترس از این که دیگران به خاطر نداشتن ویژگیهایی خاص از تو انتقاد کنند، چون هیچ ایرادی به گل نمیگیرد که بلبل توانایی پرواز ندارد.
هوش مصنوعی: ما هر دو ناچاریم که بدون یکدیگر زندگی کنیم، چرا که گل نیز ناگزیر است که از خاری سر برآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.