طبیب جان بود آن دل که او را درد دین باشد
برو جان مهربان گردد چو او با تن بکین باشد
تن بی کار تو خاکست بی آب روان ای جان
دل بیمار تو مرده است چون بی درد دین باشد
تن زنده دلان چون جان وطن برآسمان سازد
ولیکن مرده دل را جان چو گور اندر زمین باشد
مشو غافل ز مرگ جان چو نفست زندگی دارد
مباش از رستمی آمن چو خصم اندر کمین باشد
چو نفس گرگ طبعت را نخواهی آدمی کردن
تنت در زیر پیراهن سگی بی پوستین باشد
بشهوت گر نیالایی چو مردان دامن جان را
سزد گر دست قدرت را {ید تو} آستین باشد
چو روز رفته گر یک شب هوا را از پس اندازی
دلت در کار جان خود چو دیده نقش بین باشد
عمل با علم می باید که گردد آدمی کامل
شکر با شهد می باید که خَلّ اسکنجبین باشد
اگر حق الیقین خواهی برو از چرک هستیها
بآبی غسل ده جان را که از عین الیقین باشد
برو از نفس خود برخیز تا با دوست بنشینی
کسی کز باطلی برخاست با حق همنشین باشد
رفیقی کو ترا از حق بخود مشغول میدارد
چو شیطان آن رفیق تو ترا بئس القرین باشد
جز آن محبوب جان پرور چو کس را سر فروناری
فرود از پایه خود دان اگر خلد برین باشد
بخرقه مرد بی معنی نگردد از جوانمردان
نه همچون اسب گردد خر گرش بر پشت زین باشد
اگر تو راه حق رفتی بسنتهای پیغمبر
احادیث تو چون قرآن هدی للمتقین باشد
ازین سان سیف فرغانی سخن گو تا که اشعارت
بسان ذکر معشوقان انیس العاشقین باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به هرکشورکه بخرامی فتوح تو چنینباشد
تورا از خلق و از خالق دعا و آفرین باشد
چه دانستم که این دریای بی پایان چنین باشد
بخارش آسمان گردد کف دریا زمین باشد
لب دریا همه کفر است و دریا جمله دینداری
ولیکن گوهر دریا ورای کفر و دین باشد
اگر آن گوهر و دریا به هم هر دو به دست آری
[...]
اگر بختم دهد باری که یارم همنشین باشد
زهی مقبل که من باشم زهی دولت که این باشد
نباید این چنین ماهی برون از هیچ خرگاهی
نظیرش گر همیخواهی مگر در حور عین باشد
میان ظلمت مویش به زیر پرتو رویش
[...]
کسی کز عشق فانی شد، چنین باشد، چنین باشد
نشان موج از دریا، همین باشد، همین باشد
دلی کو جمله جان گردد، نه آن گردد، نه این گردد
چو سنگ لعل کان گردد، نگین باشد، نگین باشد
یقین اندر فنا باشد، گمان از هستی آن خیزد
[...]
سگ آن طیب انفاسم که رشک مشک چین باشد
نسیمی کز چنان گلزار خیزد اینچنین باشد
چنان از شوق او مستم که یکسان است پیش من
اگر در غایت یاری اگر در عین کین باشد
وصال مار اگر جویم حریفی بوالهوس باشم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.