ای که در صورت خوب تو جمال معنیست
قبلهٔ روح از آن روی کنم کان اولیست
هر کرا قالب دل جان نپذیرفت از عشق
همچو تمثال بود، صورت او بی معنیست
ره نماینده همیشه بظلال عشق است
ماه روی تو که یک لمعهٔ او نور هُدیست
علما کاتب دیوان تواند الا آنک
سخن عشق نویسد قلم او اعلیست
همه ذرات جهان مضطرب از عشق تواند
خاک را چون فلک از شوق تو آرامی نیست
هرچه بر لوح وجودند ثناگوی تواند
اگر الفاظ مدیح است و گر حرف هجیست
نقطه هایی که برین لوح پراگنده شدند
باز اگر جمع کنی شان همه را اصل یکیست
حرفها جمله زبانهای معانی دارند
حکمت ما همه از منطق ایشان املیست
زاشک پنهان الف تر چو لحاف ابرست
بالش نقطه که افتاده بزیر سر بیست
هرکه اندوه تو خورد از غم خود سیر آمد
عافیت یافت مریضی که طبیبش عیسیست
نفس مأموم دلی دان که امامش عشقست
گرگ راعیست در آن گله که چوپان موسیست
دیده در روضه عقبی بتو روشن نشود
کوردل را گهر چشم نظر بر دنییست
نزد ارباب بصیرت اگرش صد چشم است
مرد کورست چو با غیر تو او را نظریست
ای که طاعت نکنی خاص برای منعم
از نعیم دو جهان هرچه خوری جمله رِبیست
نزد عشاق تو گویست و زدن را شاید
هرچه در عرصهٔ میدان علی تا بثریست
از علیّ و ز ثری بگذر اگر مرد رهی
کم حاجی چه زنی چون متوجه بمنیست
سفر کعبه اگر از طرف شام کنند
در ره مکه یکی منزل حجاج علیست
هرکه او طالب خط است و دم از عشق زند
نزد قاضی حقیقت سخن او دعویست
هرچه در قید خود آرد دل آزادت را
بجز از عشق بدو دل ندهی آن تقویست
غم دینار ندارند که درویشانرا
حسبناالله رقم بر درم استغنیست
چون ترازو ز پی عدل درین کار آنست
که به جز راستی او را چو الف چیزی نیست
راستی را چو الف هیچ نداری زین ذوق
گر ترا مکنت شین است و ترا ثروت تیست
نزد آن کز حدث نفس طهارت کرده است
خاک آن ملک کلوخی ز پی استنجیست
نزد عاشق گل این خاک نمازی نبود
که نجس کردهٔ پرویز و قباد و کسریست
تا تویی زنده مسلمان نشوی رو خود را
بکش ای خواجه که در مذهب عشق این فتویست
زنده جانی که بشمشیر غمش خود را کشت
بحیات ابدی مژده ور بویحیست
عشق صورست، ترا مرده کند زنده کند
بعث روح است از آن طامهٔ {او} کُبریست
های هو نون انانیت ما را خصم است
محو کن حتم جدل زآنکه نه این جای مریست
در سواد بشری کشف چنین ظلمت را
چاره از نور بیاضی است که در دیده هیست
مرد ره را ز پی تازگی عهد الست
در شب خلوت خود هر نفسی روز بلیست
در ره عشق اگر پیرو عقل خویشی
رو که تو چشم نداری و دلیلت اعمیست
بر سر آن ره نارفته که می باید رفت
خیز و غافل منشین بر قدم صدق بایست
سر درین ره نه و می رو که برفتن ز همه
ببری دست که پای تو دو و راه یکیست
رو که در بادیه عشق نشید سخنم
ای گران بار شتر سیر ترا همچو حدیست
من نویسنده و گوینده نیم چون دگران
سخنم داعی عشق و قلمم حرف ندیست
سخنم نیست ز قانون محبت بیرون
وین اشارات ترا از مرض روح شفیست
چون درین کار برآورد دمی، زن مردست
چون درین راه ندارد قدمی، مرد زنیست
از سر صدق برو پای طلب در ره نه
گرچه یابندهٔ جانان کم و جوینده بسیست
بر وجوهات سخن ناظر دل مشرف شد
وندرین شغل رهی را قلم استیفیست
در چنین ملک که تیغ همه در وی کندست
پادشاهم که بشمشیر خودم استیلیست
سیف فرغانی اگر در طلبش جد نکنی
سخنت لاف و دروغ و عملت هزل {و} هجیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است درباره عشق و زیباییهای آن. شاعر به توصیف محبوب میپردازد و عشق را به عنوان نیرویی قدرتمند و معنوی معرفی میکند. او اشاره میکند که عشق، روح را به سوی معانی عمیقتر هدایت میکند و بدون عشق، ظاهر زیبای انسان meaningless و بیمعناست. شاعر همچنین به قدرت کلام عشق و تأثیر آن بر جهان اشاره میکند و میگوید که همه موجودات تحت تأثیر عشق قرار دارند. او به اهمیت خلوص نیت در پیروی از عشق اشاره کرده و میگوید که عشق باید در مرکز وجود انسان باشد. در نهایت، شاعر به موانع و مشکلاتی که ممکن است در این راه پیش بیاید اشاره میکند و تأکید میورزد که برای رسیدن به حقیقت عشق، باید از خودگذشتگی و صداقت داشته باشیم.
هوش مصنوعی: ای تو که زیباییات در ظاهر، نشانهی زیباییهای معنوی هم هست، به خاطر آن روی زیبا، به تو توجه میکنم، زیرا تو اولین و اصلیترین مقصدم هستی.
هوش مصنوعی: هر کس که دل و جانش را به عشق نهد و به عشق زندگی کند، مانند یک تمثال خالی است. او بدون عشق، از هیچ معنا و مفهومی برخوردار نیست.
هوش مصنوعی: راهنما همیشه سایهاش عشق است، ماه روی تو که تنها جلوهای از نور هدایت است.
هوش مصنوعی: علافانه اگرچه علمای بزرگ میتوانند مطالب مهمی بنویسند، اما وقتی نوبت به بیان عشق میرسد، قلم آنها در توصیف احساسات عمیق بسیار قدرتمندتر و برتر است.
هوش مصنوعی: تمامی بخشهای جهان از عشق تو بیتاب و پریشاناند؛ همانطور که آسمان به خاطر محبت تو آرامش ندارد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که بر صفحه وجود است، میتواند ستایشگر باشد، چه کلمات مدح باشد و چه فقط حروفی که بیمعنا هستند.
هوش مصنوعی: نقاطی که بر روی این لوح پخش شدهاند، اگر دوباره جمعآوری شوند، در واقع همه به یک اصل واحد برمیگردند.
هوش مصنوعی: کلمات و جملات هر زبان مفهومی دارند و علم ما تماماً از قواعد و منطق آنها نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: اشک پنهانی شبیه به باران بهاری است که مانند لحافی نرم بر روی سر بیست (شخصی) افتاده است. این اشکها به آرامی و به دور از چشم دیگران به سوی او آمده و او را در بر گرفتهاند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاطر غم تو غمگین شود، از درد خود رهایی مییابد. او همانند شخصی است که بیماریاش را عیسی درمان میکند و به آرامش میرسد.
هوش مصنوعی: نفسی که پیرو است، دلی را درک کن که رهبری آن عشق است. مانند گرگی که در میان آن گله، چوپانی چون موسی دارد.
هوش مصنوعی: اگر دل انسان از محبت دنیا پر باشد، نمیتواند زیباییهای آخرت را ببیند. در واقع، کسی که تنها به فکر امور دنیوی است، از درک حقیقت و زیباییهای معنوی محروم میماند.
هوش مصنوعی: اگر کسی که دل و دیدهاش روشن است به غیر تو توجه داشته باشد، حتی اگر دارای بینایی و بصیرت باشد، در حقیقت او مانند یک مرد نابینا است.
هوش مصنوعی: ای کسی که فقط برای خدا عبادت و بندگی نمیکنی، بدان که هر چه از نعمتهای این دو جهان نیز تناول کنی، در حقیقت، همه آنها برای پروردگار است.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که در دل عاشقان، عشق تو مثل یک پیام زنده و گویا است و شاید هر چیزی که در عرصهٔ میدان علی وجود دارد، به عشق تو مربوط میشود. به نوعی، این عبارت به اهمیت و تاثیر عشق اشاره دارد که در زندگی عاشقان محسوس است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به مقاصد بالا دست یابی، باید از موانع و مشکلات عبور کنی. اگر هدفی داری، نباید به چیزهای بیاهمیت توجه کنی و باید بر روی هدفات متمرکز بمانی.
هوش مصنوعی: اگر کسی از سمت شام به سفر کعبه برود، در مسیر مکه یک توقفگاه برای زائران وجود دارد که به نام علی شناخته میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال عشق و زیبایی باشد و دربارهی آن سخن بگوید، در نظر قاضی واقعیت، حرفهای او فقط ادعاست.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در دل تو را به خود مشغول کند، به جز عشق به او، نشانهی تقوا است.
هوش مصنوعی: درویشان به دنبال پول و ثروت نیستند، زیرا برای آنها اطمینان به خدا و کافی بودن آن برای زندگیشان مهمتر است.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که در موارد عدالت و انصاف، چیزی جز حقیقت و راستگویی ارزش ندارد. مانند این که اگر همه چیز را بر پایهٔ درست و بهجای خود بگذاریم، دیگر هیچ چیز دیگری به جز حقیقت نمیتواند در این راستا قرار گیرد.
هوش مصنوعی: اگر به راستی وجودی همچون حرف "الف" نداری، از این طمع و لذت چه فایدهای میبردی؟ حتی اگر ثروتی به نام "مکنت" داشته باشی یا مال و اموال زیادی در اختیار داشته باشی، باز هم در درون تو چیزی نیست که دلت را شاد کند.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این نکته میپردازد که کسی که از ناپاکیهای درون خود پاک شده و به تقوا و نیکویی رسیده است، میتواند به مقامهای بلند و معنوی دست یابد. در واقع، خاک و مادیات دنیا در نظر او بیارزش است و تنها به دنبال معنای واقعی زندگی و پاکی روح خویش است.
هوش مصنوعی: در دل عاشق، این زمین هیچ تقدسی ندارد که با اعمال پرویز، قباد و کسری آلوده شده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو زندهای، نمیتوانی به عنوان مسلمان زندگی کنی. باید خودت را از این وضعیت کنار بکشی، ای آقا، چون در مذهب عشق، این حکم وجود دارد.
هوش مصنوعی: کسی که در برابر درد و غم خود به مبارزه میپردازد و آن را شکست میدهد، به زندگی پرمعنا و جاویدان دست مییابد.
هوش مصنوعی: عشق مانند یک صورت است که میتواند انسان را از حالت مردگی به زندهگی برگرداند. عشق به مانند یک قیامت روح را از آن حالت خاموشی و افسردگی خارج میکند.
هوش مصنوعی: ای دوست، نمیخواهم با خودخواهی و منیت به مجادله بپردازم. اینجا جایی نیست که در آن به جنگ و جدل بپردازیم، پس بهتر است که حس خودخواهی را از خود دور کنیم و از این بحث پرهیز کنیم.
هوش مصنوعی: برای حل مشکل تاریکی در فهم بشری، تنها راهی که وجود دارد، نور روشنی است که در چشمها قرار دارد.
هوش مصنوعی: مردی که در جستجوی نوآوری و تازگی است، در شبهای تنهاییاش هر دم به یاد روزی میافتد که وعدهها و عهدهای بزرگ در آنجا بسته شده است.
هوش مصنوعی: اگر در مسیر عشق، به راهنمایی عقل خود اعتماد کنی، بدان که تو نمیتوانی به درستی ببینی و دلیلهایت ناتوان هستند.
هوش مصنوعی: به مسیر نرفتهای که باید بروی، توجه کن و بیاحتیاط نباش. برای قدمهای واقعی و درست خود، ثابت قدم باش.
هوش مصنوعی: در این مسیر گام بگذار و به جلو برو؛ زیرا اگر از همه چیز جدا شوی، به دستاوردی نخواهی رسید. چرا که تو دو پا داری و فقط یک راه در پیش رو داری.
هوش مصنوعی: ای شتر سنگینبار، وقتی که در دشت عشق سفر میکنم، سخن من به گونهای است که شایستهی توجه و دقت توست.
هوش مصنوعی: من نویسنده و سخنگو نیستم مانند دیگران؛ سخن من دعوتی از عشق است و نوشتههایم فقط حرفهای بیاعتباری نیستند.
هوش مصنوعی: کلام من فراتر از قواعد عشق نیست و این نشانهها که به تو میزنم، درمانی برای درد دل تو هستند.
هوش مصنوعی: اگر در این راه زمانی به تلاش بپردازد، میتوان او را زن نامید، و اگر در این مسیر اقدامی نکند، مردی نیز نمیتواند به حساب آید.
هوش مصنوعی: با نیت خالص و صداقت به دنبال محبوب واقعی برو، زیرا هرچند کسانی که به دنبال او هستند زیادند، اما یافتن او دشوار است.
هوش مصنوعی: در گفتارها، دل آگاه و روشن شده و در این کار، راهی برای نوشتن وجود دارد.
هوش مصنوعی: در کشوری که همه سلاحها به سمت من است، من پادشاه هستم و خودم با شمشیرم بر این قلمرو حکمرانی میکنم.
هوش مصنوعی: اگر در پی رسیدن به هدفی جدی نباشی، گفتارت فقط ادعا و دروغ خواهد بود و کارهایت بیمعنا و بیفایده خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
راست گویید که این قصه و این نادره چیست
وانکه آبستنتان کرد بگویید که کیست
این چه بیشرمی و بیباکی و بیدادگریست
جای آنست که باید به شما بر بگریست
جامه خوش ببر از دست گدایان نکنم
که بدوزند بمن کیسه که این بزازیست
ای که از جهل مقید شده بر صورت
این صفت در روش اهل خرد بی معنیست
هر که شد واله صورت بهوای دل خود
هیچ گه ملتفت معرفت معنی نیست
هست طفلی که بتعلیم معلم ز کتاب
[...]
گریه گردیده گدازست فصیحی گله چیست
کشتی نوح شکستن هنر طوفان است
پیشی قافلهٔ ما به سبکباری نیست
هر که برداشته بار از دگران در پیش است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.