دین و دولت قرین یکدگرند
همچنین بود و همچنین باشد
دولتی را که دین کند بنیاد
همچو بنیاد دین متین باشد
بقرانها زوال ممکن نیست
دولتی را که دین قرین باشد
هست ای شاه دولت بی دین
خاتمی کش خزف نگین باشد
مهربانی طمع مدار ز خلق
دین چو با دولتت بکین باشد
نیست حاجت بعون و نصرت کس
دولتی را که دین معین باشد
دنیی و آخرت ببردی اگر
دولت تو معین دین باشد
توأمانند ملک و دین باهم
شمع همزاد انگبین باشد
صاحب دولت ار بود دین دار،
خصمش ار شاه روم و چین باشد
دست و دولت ورا بود بمثل
گر علمدارش آستین باشد
همنشین باش با نکوکاران
مرد نیکو بهمنشین باشد
بزرش همچو گلشکر بخرند
خار چون با ترانگبین باشد
سرکه چون با عسل درآمیزد
نام نیکش سکنجبین باشد
بشنو پند سیف فرغانی
که سخنهای او گزین باشد
بتوانگر که ملک دارد و مال
تحفهٔ اهل فقر این باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عادت چون تویی چنین باشد
جگرم خون کنی همین باشد
چونکه ایران دل زمین باشد
دل ز تن به بود یقین باشد
هر کرا زلف عنبرین باشد
طبع اوبا وفا بکین باشد
چون بود بر رخ تو طرّۀ تو
نقش چین بر حریر چین باشد
غمزۀ تو بچابکی ببرد
[...]
هر که را علم و ملک و دین باشد
عین آب حیات این باشد
ور بود آن برای این باشد
با چنین صدق آن گزین باشد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.