ای زبدهٔ جهان ز جهان نازنین تویی
واندر خور ثنای جهان آفرین تویی
در پای تو فشانم اگر دست رس بود
این نازدیده جان که چو جان نازنین تویی
از پشت آسمانت ملک می کند خطاب
کای به ز روی مه مه روی زمین تویی
تو برتری ز وصف و نهاذن نمی توان
حدی دارو که گفت توان این چنین تویی
بحری است نعت تو و دراو خوض مشکل است
زیرا که گوهر صدف ماء و طین تویی
قدرت که پای جملهٔ اشیا بدست اوست
گویی یدالله است و ورا آستین تویی
ای مسندت بلند شده در مقام قرب
بنگر بزیر دست که بالانشین تویی
عالم چو خاتم است در انگشت قبض و بسط
اشیا نفوس خاتم و زیشان نگین تویی
هر رطب و یابسی که رقم دارد از وجود
در خویشتن طلب که کتابالمبین تویی
شد رتبت تو بیشتر اندر حساب حس
همچون الف، اگر چه چو یا واپسین تویی
زآن لعل آبدار که همرنگ آتش است
ما تشنه ایم و چشمه ماء معین تویی
بر روی چرخ دیدهای ای جان هلال و بدر
در عشق و حسن آن منم ای جان و این تویی
ای زلف یار، باز رسنباز جان ما
در تو زدست دست، که حبلالمتین تویی
ما جمله دل بمهر تو اسپرده ایم از آنک
دلها خزانهٔ مَلِک است و امین تویی
بر ما بنور لامع اسلام روشن است
کای عشق یار غیر تو کفرست و دین تویی
علم ار چه صادق است در اخبار خود چو صبح
لیک آفتاب مشرق حقالیقین تویی
یارم صریح گفت اگر چند این زمان
چون عقل در بزرگی ما خردهبین تویی
تا تو تویی ترا نکند عشق ما قبول
کوه است چون فرشته و عجل سمین تویی
خرمهرهوار جوهر دل را که هست فرد
بر ریسمان مبند که دُر ثمین تویی
اندوه عشق گفت که هرگز ترا نبود
نعمالرفیق جز من و بئسالقرین تویی
با مرد درد عشق کسی را چه نسبت است
او رشح کوثر است و نم پارگین تویی
ای زآب چشم شسته بسی آستان دوست
مسکین ز خاک درگه او بوسه چین تویی
وقت است اگر شوی چو زلیخا بوصل شاد
یعقوبوار در غم یوسف حزین تویی
با شعر همچو شهد ازین پس بباغ وصل
بر گل نشین که نحل چنین انگبین تویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و مقام والای معشوق است و بیانگر عشقی عمیق و خالص به اوست. شاعر معشوق را به عنوان بهترین موجود در جهان توصیف میکند و او را مبتنی بر صفات برتر و نیکو میداند. معشوق نهتنها از زیباییهای ظاهری برخوردار است، بلکه دارای عمق معنوی و روحانی نیز هست. شاعر به توصیف مقام معشوق در عالم و ارتباط او با خداوند میپردازد و میگوید که معشوق منبع نیکیها و زیباییهاست. این شعر به شکلی دلنشین و خیالانگیز، عشق و ارتباط نزدیک با معشوق را میستاید و تعبیراتی مسحورکننده از محبت و دلباختگی را در بر دارد.
هوش مصنوعی: تو بهترین موجود در این جهان هستی و مورد ستایش آفرینندهی جهان به شمار میروی.
هوش مصنوعی: اگر دستم به تو برسد، دستهایم را در پای تو میگذارم. این دل عزیزم که همچون جان تو محبوب و نازنین است، به خاطر تو به خاک میافشام.
هوش مصنوعی: از آسمان، ملایکی به تو خطاب میکنند که ای کسی که از زیباییات بر روی زمین، مانند ماه میدرخشی.
هوش مصنوعی: تو فوقالعادهای و توصیف کردن تو امکانپذیر نیست، زیرا هیچ معیار و اندازهای نمیتواند به درستی نشان دهد که چقدر بینظیری.
هوش مصنوعی: نعت تو مانند دریایی وسیع است و در آن وارد شدن دشوار است، چرا که جوهر و essence آن، خود تویی که از آب و گل ساخته شدهای.
هوش مصنوعی: قدرت و کنترل بر تمامی چیزها در دست اوست و به نظر میرسد که او همانند دست خداوند است و تو تنها آستین او هستی.
هوش مصنوعی: ای کسی که در مقام نزدیک به خداوند قرار داری، به زیر دستان خود نگاه کن که تو در موقعیتی بالاتر از آنها قرار داری.
هوش مصنوعی: جهان مانند انگشتری است که در آن اشیاء و جانها در حال جابجایی هستند و تو همان نگین این انگشتر هستی.
هوش مصنوعی: هر میوه تاز و خشک که در دنیا وجود دارد، از ذات خودت جستجو کن، چون تو خود کتاب روشن و واضحی هستی.
هوش مصنوعی: اگرچه در حساب و رتبهبندی، مقام تو از حس و احساس بالاتر است، اما در اصل وجود، تو همچون حرف آخر الفبا باقی ماندهای.
هوش مصنوعی: ما به شدت به آن چیزی که مانند لعل شفاف و درخشان است و رنگ آتش را دارد، محتاجیم. تو منبع آب زلال و روشنایی هستی که تشنگی ما را رفع میکنی.
هوش مصنوعی: ای عزیز، در چرخ روزگار، زیباییهای عشق و محبت را مشاهده کردهای، که من نمایندهٔ آن زیباییها هستم و تو نیز در این عشق جایگاهی ویژه داری.
هوش مصنوعی: ای زلف یار، بافتن کنارههای پیوند جان ما به تو، زیرا تو به راستی دلیل استحکام و قوت ما هستی.
هوش مصنوعی: ما تمام دلهای خود را به عشق تو سپردهایم، زیرا دلها مانند خزانهای هستند که تنها تو امانتدار آنها هستی.
هوش مصنوعی: ما روشنایی اسلام را در دل داریم و میدانیم که جز عشق تو، هر چیزی کفر است و تو خود دین ما هستی.
هوش مصنوعی: علم، اگرچه در بیان خود راست و درست است، مانند صبحی که روشنایی میبخشد، اما حقیقت واقعی و روشنتر از همه، خود تویی.
هوش مصنوعی: دوست من صریحاً گفت که هرچند در این زمان، مانند عقل، در بزرگی ما بسیار دقیق و موشکافانه نظر میدهی.
هوش مصنوعی: عشق ما تا زمانی که تو هستی، هیچ ارزشی ندارد. تو همچون کوه هستی که به صورت فرشته و با شتابی عجیب، جلوهگری میکنی.
هوش مصنوعی: مانند یک مهره خوشرنگ و زیبا، ارزش واقعی دل خود را که فردی مشابه توست، به دست دیگران نسپار. تو به راستی مانند یک گوهر نفیس هستی.
هوش مصنوعی: اندوه عشق گفت که هیچ رفیقی بهتر از من برای تو وجود ندارد و تو هیچ همنشینی خوبی نیستی.
هوش مصنوعی: کسی که با درد عشق دست و پنجه نرم میکند، چه نسبتی با دیگران دارد؟ او مانند قطرهای از کوثر است و تو هم نمادی از لطافت و زیبایی هستی.
هوش مصنوعی: ای کسی که با آب چشمانت پاک شدهای، بسیار بر درگاه دوست مسکین مینوازی و از خاک آن مکان بوسه میگیری.
هوش مصنوعی: اگر زمانی فرا رسد که همچون زلیخا شاد و خوشحال باشی و به وصال محبوب برسی، باید مانند یعقوب در غم یوسف دلتنگی را تحمل کنی، زیرا تو هنوز به عمق احساسات و عشق واقعی نرسیدهای.
هوش مصنوعی: از این پس با شعر همچون عسل، به باغ وصال برو و در کنار گلها بنشین، زیرا تو همچون زنبوری هستی که عسل میسازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای پادشاه دولت دین را یمین تویی
ای شهریار ملت حق را امین تویی
آباد و خرم است ز جاه تو ملک و دین
زیرا که این و آن را پشت و معین تویی
روی زمین چو خلد برین شد ز نیکویی
[...]
ای آنکه افتخار زمان و زمین توئی
در هر هنر مخاطب صد آفرین توئی
اندر شرف بخاتم دولت نگین توئی
از محمدت مجیر بنات و بنین توئی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.