گنجور

 
سیف فرغانی

قرآن چه بود مخزن اسرار الهی

گنج حکم و حکمت آن نامتناهی

در صورت الفاظ معانیش کنوزست

وین حرف طلسمیست بر آن گنج الهی

لفظش بقراآت بخوانی و ندانی

معنی وی، ای حاصلت از حرف سیاهی

گلهای معانیش نبویند چو هستند

آن مردم بی علم ستوران گیاهی

بحریست در او گوهر علم و دُر حکمت

غواص شو و دُر طلب از بحر نه ماهی

ز اعراب و نقط هست پس و پیش حروفش

آراسته چون درگه سلطان بسپاهی

قرآن رهاننده ز دوزخ چو بهشتست

زیرا که بیابی تو در او هرچه بخواهی

تا پردهٔ صورت نگشایی ننماید

اسرار و معانیش بتو {روی کماهی}

آنها که یکی حرف بدانند ز قرآن

بر جمله کتب مفتخرانند {و مباهی}

بی معرفتی بر لب دریای حروفند

چون تشنهٔ بی دلو و رسن بر سر چاهی

حق است که گویند همه کاتب {او را}

کای بر سر کتاب {ترا منصب شاهی}

هر سو که برد نفس ندا از چپ و از راست

گر پشت بقرآن بکنی روی {سیاهی}

در محکمهٔ دین کتب مُنزَله یک یک

داده همه بر محضر صدق تو گواهی

سرمست می موعظتت بهر شکستن

بر سنگ ندامت بزند جام ملاهی

بر لوح که از خلق نهان در شب غیب است

آن جمله کتب همچو ستاره تو چو ماهی

 
 
 
خواجوی کرمانی

ای آینه قدرت بیچون الهی

نور رخت از طرّه شب برده سیاهی

خط بر رخ زیبای تو کفرست بر اسلام

رخسار و سر زلف تو شرعست و مناهی

آن جسم نه جسمست که روحیست مجسّم

[...]

کمال خجندی

ای از خط تو زنگ بر آئینه شاهی

تو شاهی و پیش تو بتان جمله سپاهی

آن لب نه زلال است که خمریست بهشتی

آن نقطه نه خال است که سریست آلهی

رویت به غلامی دلم خط به در آورد

[...]

جهان ملک خاتون

ماهیست نشسته به سر مسند شاهی

می نازد و پیداست از او فرّ الهی

از ملک جهان کام دلت جمله روا باد

در دامن مقصود تو باد آنچه تو خواهی

پشتم به تو گرمست و دلم با غم تو خوش

[...]

قاسم انوار

تو شاه جهانی و ندانم که چه شاهی؟

حیران تماشای تو از ماه بماهی

گر ملک و ملک وصف کمالات تو گویند

اسرار کمال تو ندانند کماهی

ای عشق، چه چیزی و ندانم که چه چیزی؟

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قاسم انوار
اهلی شیرازی

هرچند کسی علم و هنر دارد و کوشش

باید مدد بخت ز توفیق إلهی

تا بخت نباشد نشود کار کسی راست

ور بخت بود راست شود هر چه تو خواهی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه