گنجور

 
مولانا عین‌القضات همدانی

فهرست زیر شامل اشعاری است که در نسخه‌های دیوان‌های هر دو سخنور آمده است و به هر دو منتسب است:


  1. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷۵ :: عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل عاشر - اصل و حقیقت آسمان و زمین نور محمد ص و ابلیس آمد

    مولانا (بیت ۱): نی من منم و نی تو توی نی تو منی - هم من منم و هم تو توی هم تو منی

    عین‌القضات همدانی (بیت ۷۹): نه من منم نه تو توی نه تو منی - هم من منم هم تو توی هم تو منی



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۰:چون نظر کردن همه اوصاف خوب اندر دلست - وین همه اوصاف رسوا معدنش آب و گلست


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل عاشر - اصل و حقیقت آسمان و زمین نور محمد ص و ابلیس آمد:ای خدا آیینۀ روی جمالت این دل است - جان ما برگ گل‌ست و عشق تو چون بلبل است


  2. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۹:عشق جز دولت و عنایت نیست - جز گشاد دل و هدایت نیست


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۸۱:اول از او بد این حکایت عشق - بس مگو عشق را بدایت نیست

    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۴۳:اول از او بداین حکایت عشق - پس بگو عشق را بدایت نیست


  3. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹۰:چون ز صورت برتر آمد آفتاب و اخترم - از معانی در معانی تا روم من خوشترم

    مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثانی » مناجات:هر زمان زین سبز گلشن رخت بیرون می برم - عالمی از عالم وحدت، به کف می آورم


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۳:ظاهر شده است اینجا معدن جود و کرم - قبلۀ ما روی دوست قبلۀ هر کس حرم


  4. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶۸:چند قبا بر قد دل دوختم - چند چراغ خرد افروختم


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۳۹:ابجد عشقت چو بیاموختم - پیرهن محنت و غم دوختم


  5. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰۴:کجا خواهی ز چنگ ما پریدن - کی داند دام قدرت را دریدن


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل ثامن - اسرار قرآن و حکمت خلقت انسان:همه رنج من از بلغاریان‌ست - که مادامم همی باید کشیدن


  6. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳۵:دلبر بیگانه صورت مهر دارد در نهان - گر زبانش تلخ گوید قند دارد در دهان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۰:ای ز تو مه پای کوبان وز تو زهره دف زنان - می زنند ای جان مردان عشق ما بر دف زنان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۱:مهره‌ای از جان ربودم بی‌دهان و بی‌دهان - گر رقیب او بداند گو بدان و گو بدان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۲:من ز گوش او بدزدم حلقه دیگر نهان - تا نداند چشم دشمن ور بداند گو بدان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵۵:ای زیان و ای زیان و ای زیان و ای زیان - هوشیاری در میان بیخودان و مستیان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶۶:جام پر کن ساقیا آتش بزن اندر غمان - مست کن جان را که تا اندررسد در کاروان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶۷:ای تو را گردن زده آن تسخرت بر گرد نان - ای سیاهی بر سیاهی جان تو از گرد نان

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶۸:ای دل من در هوایت همچو آب و ماهیان - ماهی جانم بمیرد گر بگردی یک زمان


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سابع - حقیقت روح و دل:ای دریغا جان قدسی در درون دو جهان - کس ندیدستش عیان و کس ندادستش نشان

    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل عاشر - اصل و حقیقت آسمان و زمین نور محمد ص و ابلیس آمد:عشق پوشیده است و هرگز کس ندیدستش عیان - لاف‌های بیهده تا کی زنند این عاشقان


  7. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶۱:بوسه بده خویش را ای صنم سیمتن - ای به خطا تو مجوی خویشتن اندر ختن


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۰۸:برسر کویت بسی کشته و مرده ولی - کشته نیابد قصاص مرده نیابد کفن


  8. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲۹:با این همه مهر و مهربانی - دل می‌دهدت که خشم رانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳۰:آورد خبر شکرستانی - کز مصر رسید کاروانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳۱:بشنیده بدم که جان جانی - آنی و هزار همچنانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳۲:ای ساقی باده معانی - درده تو شراب ارغوانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳۳:ای وصل تو آب زندگانی - تدبیر خلاص ما تو دانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۳:ای آنک تو شاه مطربانی - زان دلبرکش بگو که دانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۴:روزی که مرا ز من ستانی - ضایع مکن از من آنچ دانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۵:چون عشق کند شکرفشانی - در جلوه شود مه نهانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۶:ای وصل تو اصل شادمانی - کان صورت‌هاست وین معانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۷:کژزخمه مباش تا توانی - هر زخمه که کژ زنی بمانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۸:مست می عشق را حیا نی - وین باده عشق را بها نی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۹:گویم سخن لب تو یا نی - ای لعل لب تو را بها نی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۰:رخ‌ها بنگر تو زعفرانی - کز درد همی‌دهد نشانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۳:با یار بساز تا توانی - تا بی‌کس و مبتلا نمانی

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱۴:یا مالک دمة الزمان - یا فاتح جنة الامعانی


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۲۰:عشقست نشان بی نشانی - از خود چو برون شوی بدانی


  9. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳۲:از پگه ای یار زان عقار سمایی - ده به کف ما که نور دیده مایی


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل تاسع - بیان حقیقت ایمان و کفر:گفتم که کرایی تو بدین زیبایی - ای خالق ما که سرور و مولایی


  10. مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵۴:منم که کار ندارم به غیر بی‌کاری - دلم ز کار زمانه گرفت بیزاری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵۵:بیا بیا که نیابی چو ما دگر یاری - چو ما به هر دو جهان خود کجاست دلداری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۶۷:تو در عقیله ترتیب کفش و دستاری - چگونه رطل گران خوار را به دست آری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۶۸:فرست باده جان را به رسم دلداری - بدان نشان که مرا بی‌نشان همی‌داری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۶۹:نگاهبان دو دیده‌ست چشم دلداری - نگاه دار نظر از رخ دگر یاری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸۴:به جان تو که بگویی وطن کجا داری - که سخت فتنه عقلی و خصم هشیاری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸۶:شبی که دررسد از عشق پیک بیداری - بگیرد از سر عشاق خواب بیزاری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸۷:اگر تو همره بلبل ز بهر گلزاری - تو خار را همه گل بین چو بهر گل زاری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸۸:حرام گشت از این پس فغان و غمخواری - بهشت گشت جهان زانک تو جهان داری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰۰:ببست خواب مرا جاودانه دلداری - به زیر سنگ نهان کرد و در بن غاری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰۴:طواف کعبه دل کن اگر دلی داری - دلست کعبه معنی تو گل چه پنداری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰۶:فرست بادهٔ جان را به رسم دلداری - بدان نشان که مرا بی‌نشان همی‌داری

    مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰۷:میان تیرگی خواب و نور بیداری - چنان نمود مرا دوش در شب تاری


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل اول - فرق علم مکتسب با علم لدنی:در آی جانا با من به کار اگر یاری - وگرنه رو به سلامت که بر سر کاری


  11. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴:آن لعل سخن که جان دهد مرجان را - بی‌رنگ چه رنگ بخشد او مر جان را

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸:این روزه چو غربیل ببیزد جان را - پیدا آرد قراضهٔ پنهان را

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴:در جای تو جا نیست به جز آن جان را - در کوه تو کانیست بجو آن کان را


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل خامس - شرح ارکان پنجگانۀ اسلام:گر آب زنی بدیده آن میدان را - روبی بمژه درگه آن سلطان را


  12. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹:از خاک ندیده تیره ایامان را - از دور ندیده دوزخ آشامان را


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل عاشر - اصل و حقیقت آسمان و زمین نور محمد ص و ابلیس آمد:نادیده رخان تیره ایامان را - نادیده ز دور دوزخ آشامان را


  13. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳:ای دل بچه زهره خواستی یاری را - کو کرد هلاک چون تو بسیاری را


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل رابع - خود را بشناس تا خدا را بشناسی:ای دل بچه زهره خواستی یاری را - کو چون تو هلاک کرد بسیاری را


  14. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:آمد بر من چو در کفم زر پنداشت - چون دید که زر نیست وفا را بگذاشت


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل خامس - شرح ارکان پنجگانۀ اسلام:در دیده رهی ز تو خیالیبنگاشت - بر دیدن آن خیال عمری بگذاشت


  15. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۷:آن آتش ساده که ترا خورد و بکاست - آن ساده به از دو صد نگار زیبا است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸:آن بت که جمال و زینت مجلس ماست - در مجلس ما نیست ندانیم کجاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۱:آنجا که توی همه غم و جنگ و جفاست - چون غرقهٔ ما شدی همه لطف و وفاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۷:آن شب که ترا به خواب بینم پیداست - چون روز شود چو روز دل پرغوغاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۲:امروز چه روز است که خورشید دوتاست - امروز ز روزها برونست و جداست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۸:امشب شب آنست که جان شبهاست - امشب شب آنست که حاجات رواست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۱:ای دوست مکن که روزها را فرداست - نیکی و بدی چو روز روشن پیداست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۴:ای ساقی جان مطرب ما را چه شده است - چون می‌نزند رهی ره او که زده است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۴:این چرخ و فلکها که حد بینش ماست - در دست تصرف خدا کم ز عصاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۲:برکان شکر چند مگس را غوغاست - کی کان شکر را به مگسها پرواست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۹:بگذشت سوار غیب و گردی برخاست - او رفت ز جای و گرد او هم برخاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۲:بیچاره‌تر از عاشق بیصبر کجاست - کاین عشق گرفتاری بی‌هیچ دواست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۳:بی‌دیده اگر راه روی عین خطاست - بر دیده اگر تکیه زدی تیر بلاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۰:توبه کردم که تا جانم برجاست - من کج نروم نگردم از سیرت راست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۴:تهدید عدو چه بشنود عاشق راست - میراند خر تیز بدان سو که خداست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۵:چنگی صنمی که ساز چنگش بنواست - بر چنگ ترانه‌ای همی زد شبها است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۰:دستت دو و پایت دو و چشمت دو رواست - اما دل و معشوق دو باشند خطاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۵:دیوانه شدم خواب ز دیوانه خطا است - دیوانه چه داند که ره خواب کجاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۶:شمعی که در اینخانه بدی خانه کجاست - در دیده بد امروز میان دلهاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۸:قومی غمگین و خود مدان غم ز کجاست - قومی شادان و بیخبر کان ز چه جاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۲:گفتند که شش جهت همه نور خداست - فریاد ز حلق خاست کان نور کجاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۰:گویند مرا که این همه درد چراست - وین نعره و آواز و رخ زرد چراست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲۴:می‌گفت یکی پری که او ناپیداست - کان جان که مقدست است از جای کجاست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۰:هر ذره که چون گرسنه بر خوان خداست - گر تا باید خورند اینخوان برپاست

    مولانا » فیه ما فیه » فصل اول - یکی می‌گفت که مولانا سخن نمی‌فرماید:مرغی که بر آن کوه، نشست و برخاست - بنگر که در آن کوه چه افزود و چه کاست؟


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل ثانی - شرطهای سالک در راه خدا:در بتکده تا خیال معشوقۀ ماست - رفتن به طواف کعبه از عقل خطاست

    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۹۵:بیچاره دلم خلعت دیدار بخواست - از هر دو جهان نعرۀ انکار بخاست

    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۶۸:بیچاره دلم ز خود بکلی برخاست - وانگاه ورا از و بزاری درخواست

    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۶۸:بی عاشق و عشق حسن معشوق هباست - تا عاشق نیست ناز معشوق کجاست


  16. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۰:آن تلخ سخنها که چنان دل شکن است - انصاف بده چه لایق آن دهن است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۲:آن جان که از او دلبر ما شادانست - پیوسته سرش سبز و لبش خندان است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۸:آن نور مبین که در جبین ما هست - وان ضوء یقین که در دل آگاهست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۲:از جمله طمع بریدنم آسانست - الا ز کسی که جان ما را جانست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۴:امروز من و جام صبوحی در دست - می‌افتم و می‌خیزم و می‌گردم مست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۶:امشب آمد خیال آن دلبر چست - در خانهٔ تن مقام دل را میجست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۷:ای آمده بامداد شوریده و مست - پیداست که باده دوش گیرا بوده است

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۷:ای خواجه ترا غم جمال و جاهست - و اندیشهٔ باغ و راغ و خرمنگاهست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۸:ای در دل من نشسته شد وقت نشست - ای توبه شکن رسید هنگام شکست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷:ای طالب اگر ترا سر این راهست - واندر سر تو هوای این درگاهست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۰:ای کز تو دلم پر سمن و یاسمنست - وز دولت تو کیست که او همچو منست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۸:پای تو گرفته‌ام ندارم ز تو دست - درمان ز که جویم که دلم مهر تو خست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۹:پائی که همی رفت به شبستان سر مست - دستی که همی چید ز گل دسته بدست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶۹:توبه چکنم که توبه‌ام سایهٔ تست - بار سر توبه جمله سرمایهٔ توست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۸:چون دید مرا مست بهم برزد دست - گفتا که شکست توبه بازآمد مست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۰:دل یاد تو کرد چون به عشرت بنشست - جام از ساقی ربود و انداخت شکست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۷:صد بار بگفتمت، چه هشیار و چه مست - شوخی مکن و مزن به هر شاخی دست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۹:عشق آمد و توبه را چو شیشه بشِْکست - چون شیشه شکست کیست کو داند بست؟

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۴:گفتا که شکست توبه بازآمد مست - چون دید مرا مست بهم برزد دست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۳:گفتی چونی بنده چنانست که هست - سودای تو بر سر است و سر بر سر دست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۷:ماهی تو که فتنه‌ای ندارم ز تو دست - درمان ز که جویم که دلم از تو بخست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۴:مستی ز ره آمد و بما در پیوست - ساغر می‌گشت در میان دست بدست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۶:من آن توام کام منت باید جست - زیرا که در این شهر حدیث من و تست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲۷:ناگه ز درم درآمد آن دلبر مست - جام می لعل نوش کرده بنشست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۴:هر روز به نو برآید آن دلبر مست - با ساغر پرفتنهٔ پرشور بدست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۸:هر صورت کاید به از او امکان هست - چون بهتر از آن هست نه معشوق منست


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل عاشر - اصل و حقیقت آسمان و زمین نور محمد ص و ابلیس آمد:ناگه ز درم درآمد آن دلبر مست - جام می لعل، نوش کرد و بنشست

    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۵۵:حلاج دلا که مقتدای کارست - بردار همی گفت که روز بارست


  17. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۲:آنکس که بروی خواب او رشک پریست - آمد سحری و بر دل من نگریست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۵:با نی گفتم که بر تو بیداد ز کیست - بی‌هیچ زیان ناله و فریاد تو چیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶۲:تا در دل من صورت آن رشک پریست - دلشاد چو من در همهٔ عالم کیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۵:دلدارم گفت کان فلان زنده ز چیست؟ - جانش چو منم عجب که بی‌جان چون زیست؟

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۳:دوش از سر لطف یار در من نگریست - گفتا بی‌ما چگونه بتوانی زیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۰:زان روز که چشم من به رویت نگریست - یک دم نگذشت کز غمت خون نگریست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۴:عشقی که از او وجود بی‌جان میزیست - این عشق چنین لطیف و شیرین از چیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۹:گفتم که بیا بچشم من درنگریست - من نیز به حال گفتمش کاین دغلیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۷:هر روز دل مرا سماع و طربیست - میگوید حسن او بر این نیز مأیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵۵:یکبار بمُردَم و مرا کس نگریست - گر بار دگر زنده شوم دانم زیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵۶:یک چشم من از روز جدائی بگریست - چشم دگرم گفت چرا گریه ز چیست


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق:ای بلعجب از بس که ترا بلعجبیست - جان همه عشاق جهان از تو غمیست

    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل تاسع - بیان حقیقت ایمان و کفر:معشوق منا! بی تو نمی‬‌یارم زیست - درمان وصال تو نمی‌‬دانم چیست


  18. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۹:آواز تو ارمغانِ نفخ صور است - زان قوتِ هر دلی که بس رنجور است


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل تاسع - بیان حقیقت ایمان و کفر:از نور به نور، منزلی بس دور است - کاین نور ز ظلمتست و آن از نور است


  19. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۷:از کفر و ز اسلام برون صحرائیست - ما را به میان آن فضا سودائیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۵:بیرون ز جهان کفر و ایمان جائیست - کانجا نه مقام هر تر و رعنائیست


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق:عاشق شدن آیین چو من شیداییست - ای هرکه نه عاشقست او خود راییست

    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۲۷:از نفی وز اثبات برون صحرائیست - کین طایفه را در آن میان سودائیست


  20. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۳:امروز در این خانه کسی رقصانست - که کل کمال پیش او نقصانست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۳:این گرمابه که خانهٔ دیوانست - خلوتگه و آرامگه شیطانست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۸:بازآی که یار بر سر پیمانست - از مهر تو برنگشت صد چندانست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۰:با شب گفتم گر بمهت ایمانست - این زود گذشتن تو از نقصانست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶۰:تا چهرهٔ آفتاب جان رخشانست - صوفی به مثال ذره‌ها رقصانست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۲:در کوی غم تو صبر بی‌فرمانست - در دیده ز اشک تو بر او حرمانست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۶:در نِه قدم ار چه راه بی‌پایانست - کز دور نظاره، کارِ نامردانست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۷:در نِه قدمی که چشمهٔ حیوانست - میگرد چو چرخ تا مهت گردانست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۷:گفتم دلم از تو بوسه‌ای خواهانست - گفتا که بهای بوسهٔ ما جانست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۸:من زان جانم که جانها را جانست - من زان شهرم که شهر بی‌شهرانست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲۹:نی با تو دمی نشستنم سامانست - نی بی تو دمی زیستنم امکانست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳۲:هجران خواهی طریق عشاقانست - وانکو ماهیست جای او عمانست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳۴:هر جان که از او دلبر ما شادانست - پیوسته سرش سبز و دلش خندانست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۱:هر ذره که در هوا و در کیوانست - بر ما همه گلشن است و هم بستانست


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل عاشر - اصل و حقیقت آسمان و زمین نور محمد ص و ابلیس آمد:دل مرکب حق است که درین زندانست - در عالم خاک مدتی مهمانست


  21. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۲:این بانگ خوش از جانب کیوان منست - این بوی خوش از گلشن و بستان منست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۱:دلتنگم و دیدار تو درمان منست - بی‌رنگِ رُخت زمانه زندانِ منست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲۱:من محو خدایم و خدا آن منست - هر سوش مجوئید که در جان منست


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۲۰:عشقست که دلیل راحت جان منست - در هستی او قوت ارکان منست


  22. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۷:با روز بجنگیم که چون روز گذشت - چون سیل به جویبار و چون باد بدشت


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق:مجنون روزی سگی بدید اندر دشت - مجنون همگی بر سر سگ شادان گشت


  23. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۴:چشمی دارم همه پر از صورت دوست - با دیده مرا خوشست چون دوست در اوست


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۵۲:چشمی دارم همه پر از صورت دوست - بادیده‌مراخوش‌است چون دوست در اوست


  24. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۶:چون دانستم که عشق پیوست منست - وان زلف هزار شاخ در دست منست


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۷۵:تا جام جهان نمای در دست منست - از روی خرد چرخ برین پست منست


  25. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۷:چون دلبر من میان دلداران نیست - او را چون جهان هلاکت و پایان نیست

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۸:عاشق نبوَد آن که سبُک چون جان نیست - شب همچو ستاره گرد مه گردان نیست


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق:در عشق کسی قدم نهد کش جان نیست - با جان بودن بعشق در سامان نیست


  26. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۶:خورشید رخت ز آسمان بیرونست - چون حسن تو کز شرح و بیان بیرونست


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سابع - حقیقت روح و دل:شهر و وطن جان ز جهان بیرونست - وز هرچه مثل زنی از آن بیرونست


  27. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۶:گفتم چشمم که هست خاک کویت - پرآب مدار بی‌رخ نیکویت

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۳:مستم ز خمار عبهر جادویت - دفعم چه دهی چو آمدم در کویت


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق:آیا بود آنگه که باز بینم رویت - در دیده کشم چو سرمه خاک کویت

    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۴۴:آتش در زن ز کبریا در کویت - تاره نبرد هیچ فضولی سویت


  28. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۶۱:آنان که محققان این درگاهند - نزد دل اهل دل چو برگ کاهند


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل عاشر - اصل و حقیقت آسمان و زمین نور محمد ص و ابلیس آمد:آنها که بر آسمان صحبت ماهند - بر تختۀ شطرنج ملامت شاهند


  29. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۷۳:آن را که خدای ناف بر عشق برید - او داند ناله‌های عشاق شنید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۲۱:از شربت سودای تو هر جان که مزید - زآن آب حیات در مزید است مزید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۵۸:ای عشق تُوَم انّ عذابی لشدید - ای عاشق تو به زخم تیغ تو شهید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۸۰:پرسید مهم که چشم تو مه را دید - گفتم که بدید و مه ز مه می‌پرسید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۱۶:تیری ز کمانچهٔ ربابی بجهید - از چنبر تن گذشت و بر قلب رسید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۳۹:چون روز وصال یار ما نیست پدید - اندک اندک ز عشق باید ببرید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۲۳:زان مقصد صنع تو یکی نی ببرید - از بهر لب چون شکر خود بگزید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۹۶:گفتم که به من رسید دردت بمزید - گفتا خنک آن جان که بدین درد رسید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۹۷:گفتم که ز خردی دل من نیست پدید - غمهای بزرگ تو در او چون گنجید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۵۱:هر لحظه همی خوانمش از راه بعید - کو سورهٔ یوسف است و قرآن مجید


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق:نادیده هر آنکسی که نام تو شنید - دل، نامزد تو کرد و مهر تو گزید


  30. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸۱:آن روز که عشق با دلم بستیزد - جان پای برهنه از میان بگریزد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۲۲:از عشق تو دریا همه شور انگیزد - در پای تو ابرها درر میریزد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۴۰:چون زیر افکند در عراق آمیزد - دل عقل کند رها ز تن بگریزد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۶۲:عشق آن خوشتر کز او بلاها خیزد - عاشق نبود که از بلا پرهیزد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۵۸:همواره خوشی و دلکشی نامیزد - هشدار مکن کژ که قدح میریزد


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق:زلف بت من هزار شور انگیزد - روزی که نه از بهر بلا برخیزد

    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۶۷:جانم ز فراق تو از آن بگریزد - تا با تو یکی شود دوئی برخیزد


  31. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۹۸:آن لحظه که از پیرهنت بوی رسد - من خود چه کسم چرخ و فلک جامه درد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰۰:آن وسوسه‌ای که شرمها را ببرد - آن داهیه‌ای که بندها را بدرد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۳۳:امشب چه لطیف و با نوا می‌گردد - لطفی دارد که کس بدان پی نبرد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۴۶:ای اطلس دعوی ترا معنی برد - فردا به قیامت این عمل خواهی برد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۷۸:بر خاک نظر کند چو بر ما گذرد - تا چهرهٔ ما به خاک ره رشک برد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷۳:فردا که به محشر اندر آید زن و مرد - از بیم حساب رویها گردد زرد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۵۷:هم کفرم و هم دینم و هم صافم و درد - هم پیرم و هم جوان و هم کودک خرد


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق:اول که بتم شراب صافی بی درد - می‬داد، دلم ز من بدین حیله ببرد

    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۸۳:گر باد صبا بر سر زلفت گردد - بر باد صبا عاشق تو رشگ برد


  32. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰۶:آن یار که از طبیب دل برباید - او را دارو طبیب چون فرماید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۵۱:ای دل اگرت رضای دلبر باید - آن باید کرد و گفت کو فرماید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۷۱:این واقعه را سخت بگیری شاید - از کوشش عاجزانه کاری ناید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹۹:بی‌من به زبان من سخن می‌آید - من بی‌خبرم از آنکه می‌فرماید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۸۰:در می‌طلبی ز چشمه در بر ناید - جوینده در به قعر دریا باید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۳۷:شاد آنکه ز دور ما یار ما بنماید - چون بچهٔ خرد آستین برخاید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷۷:کاری ز درون جان میباید - وز قصه شنیدن این گره نگشاید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۸۲:گر در طلبی ز چشمه در بر ناید - جویندهٔ در به قعر دریا باید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۲۳:معشوقه خانگی بکاری ناید - کو عشوه نماید و وفا ننماید

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۵۶:هل تا برود سرش به دیوار آید - سر بشکند و جامه به خون آلاید


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل تاسع - بیان حقیقت ایمان و کفر:گر دوست، مرا بلا فرستد شاید - کاین دوست خود از بهر بلا می‌‬باید


  33. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۳۶:اندر دل بی‌وفا غم و ماتم باد - آن را که وفا نیست ز عالم کم باد


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل تاسع - بیان حقیقت ایمان و کفر:از عشق تو ای صنم غمم بر غم باد - سودای توأم مقیم دم بر دم باد


  34. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۷۵:با هرکه دمی عشق تو آمیخته شد - گویی که بلا بر سر او ریخته شد


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۴۹:صد فتنه ز عشق تو برانگیخته شد - با خون دلم عشق تو آمیخته شد


  35. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۰۳:تا بنده ز خود فانی مطلق نشود - توحید به نزد او محقق نشود


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۷۶:تا مرد ز خود فانی مطلق نشود - اثبات به نفی او محقق نشود


  36. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۰۵:تا در دل من عشق تو اندوخته شد - جز عشق تو هر چه داشتم سوخته شد


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۶۰:چون شمع محبت تو افروخته شد - پروانۀ نفس من در آن سوخته شد


  37. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۱۷:جامی که بگیرم میش انوار بود - بیتی که بگویم همه اسرار بود

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۴۴:چون نیستی تو محض اقرار بود - هستی تو سرمایهٔ انکار بود


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۵۰:گر رهگذر عشق تو بردار بود - آسان بود ای پسر نه دشوار بود


  38. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۲۶:جانیکه در او از تو خیالی باشد - کی آن جان را نقل و زوالی باشد


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۴۶:آن شب که مرا ازتو خیالی باشد - بنگر که مرا در آن چه حالی باشد


  39. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۵۰:خواهم که دلم با غم هم‌خو باشد - گر دست دهد غمش چه نیکو باشد


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۰۵:خواهم که مرا خود غم او خو باشد - گر دست دهد غمش چه نیکو باشد


  40. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۶۶:در سینهٔ هر که ذره‌ای دل باشد - بی‌مهر تو زندگیش مشکل باشد


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۱:آن را که براق عشق حامل باشد - معشوق بدو بطبع مایل باشد


  41. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۰۱:دوش آن بت من همچو مه گردون بود - نی نی که به حسن از آفتاب افزون بود


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۲:چون قبله بجز جمال محبوب نبود - عشق آمد و محو کرد هر قبله که بود


  42. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۵۶:هر دل که درو مهر تو پنهان نبود - کافر بود آن دل و مسلمان نبود

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۵۷:عاشق تو یقین دان که مسلمان نبود - در مذهب عشق کفر و ایمان نبود


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۷۲:عاشق بجز از خستۀ هجران نبود - کارش ز غم عشق بسامان نبود


  43. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۸۰:گر چرخ ترا خدمت پیوست کند - مپذیر که عاقبت ترا پست کند


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۷۵:چون نور ظهور تو مرا پست کند - وز بادۀ عشق مر مرا مست کند


  44. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۸۴:گر صبر کنم جامعهٔ جان میسوزد - جان من و آن جملگان میسوزد


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۵۴:عشق تو چو آتش است و جان میسوزد - وز جان چو بپرداخت جهان میسوزد


  45. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۸۷:گر ما نه همه تنور سوزان باشد - ناگه ز درم درآی گرم آن باشد

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۱۷:مرغی که ز باغ پاکبازان باشد - هم سرکش و هم سرخوش و شادان باشد


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۵۲:تا جان باشد عشق تو در جان باشد - در هستی آن قوت ارکان باشد

    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۸۱:زانجا که کمال حضرت عزت اوست - اعیان وجود را چه امکان باشد


  46. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۰۴:کی غم خورد آنکه شاد مطلق باشد - وان دل که برون ز چرخ ازرق باشد


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۷۶:از عشق همی هلاک عاشق باشد - معشوق اگر چند موافق باشد


  47. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۴۱:هرچیز که بسیار شود خوار شود - گر خوار شود به خانهٔ پار شود


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۶۶:معشوق اگر بلطف در کار شود - با عاشق خسته تا در بار شود


  48. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۷۰:امروز من از تشنه دهانی و خمار - نی دل دارم نه عقل و نه صبر و قرار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۷۷:ای دل بگذر ز عشق و معشوق و دیار - گر دیده وری ز هر سه بندی زنار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۸۱:ای مرد سماع معده را خالی دار - زیرا چو تهیست نی کند نالهٔ زار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۸۸:تا چند کشی سخرهٔ نفس بیکار - تا چند خوری چو اشتران خوشهٔ خار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۸۹:چون از رخ یار دور گشتم به بهار - با غم بچه کار آید و عیشم بچه کار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۹۱:چون دید رخ زرد من آن شهره نگار - گفتا که دگر به وصلم امید مدار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۹۳:خورشید همی زرد شود بر دیوار - ما نیز همی زرد شویم از غم یار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۹۷:در نوبت عشق چشم باشد در بار - چون او بگذشت دل بروید چو بهار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۰۰:رفتم به سر گور کریم دلدار - میتافت ز گلزار تنش چون گلزار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۰۹:گر گل کارم بیتو نروید جز خار - ور بیضهٔ طاوس نهم گردد مار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱۲:گر رنگ خزان دارم و گر رنگ بهار - تا هردو یکی نشد نیامد گل و خار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱۳:گفتی که: بیا که باغ خندید و بهار - شمعست و شراب و شاهدان چو نگار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱۵:ای بسته حجاب، پردها را بردار - تا کس نرود دگر به صید مردار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲۰:من رنگ خزان دارم و تو رنگ بهار - تا این دو یکی نشد نیامد گل و خار

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲۵:هین وقت صبوحست می ناب بیار - زیرا مرگست زندگانی هشیار


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۰۷:او پادشهست و تو گدائی زنهار - تا سر نکنی در سر کارش هشدار

    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۰۷:چون زرد بدید رویم آن شیرین کار - گفت او که دگر بوصلم امید مدار

    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۲۶:گفتم که ز رخ پردۀ عزت بردار - بسیار ببین منتظر آن دیدار


  49. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱۱:گفتم چشمم گفت سحابی کم گیر - گفتم جگرم گفت سرابی کم گیر


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۱۱:گفتم که دلم گفت کبابی کم گیر - گفتم چشمم گفت سرابی کم گیر


  50. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳۲:ای جان سماع و روزه و حج و نماز - وی از تو حقیقت شده بازی و مجاز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳۳:ای جان لطیف بیغم عشق مساز - در هر نفسش هزار روزه است و نماز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳۸:ای عشق تو داده باز جان را پرواز - لطف تو کشیده چنگ جان را در ساز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۴۰:ای کرده ز نقش آدمی چنگی ساز - جانها همه اقوال تو از روی نیاز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۴۴:امشب که گشاده است صنم با ما راز - ای شب چه شبی که عمر تو باد دراز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۴۶:بازی بودم پریده از عالم راز - تا بو که برم ز شیب صیدی بفراز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۴۷:بنمای بمن رخ ای شمع طراز - تا ناز کنم نه روزه دارم نه نماز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۵۸:گر بکشندم نگردم از عشق توباز - زیرا که ز چنگ ما برون شد آواز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶۴:مردانه بیا که نیست کار تو مجاز - آغاز بنه ترانهٔ بی‌آغاز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶۶:من بودم و دوش آن بت بنده نواز - از من همه لابه بود و از وی همه ناز

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶۸:من همتیم کجا بود چون من باز - عرضه نکنم به هیچکس آز و نیاز


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۷۰:در عشق دلا بسی نشیب است و فراز - کاهو بره شیر گردد و تیهو باز

    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۰۴:ای دل چو بجست و جوی و خواری و نیاز - وز زاری و بیداری و شبهای دراز

    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۶۸:در عشق دلا بسی نشیب است و فراز - کاهو بره شیر گردد و تیهو باز


  51. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۹۷:از آتش تو فتاده جانم در جوش - وز باده تو شده است جانم مدهوش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۰۵:مرغان رفتند بر سلیمان بخروش - کاین بلبل را چرا نمی‌مالی گوش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲۱:با پیر خرد نهفته میگویم دوش - کز من سخن از سر جهان هیچ مپوش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲۸:تا بتوانی تو جامهٔ عشق مپوش - چون پوشیدی ز هر بلائی مخروش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳۳:دانم که برای ما نخفتی همه دوش - بر صفهٔ سرد با یکی بالاپوش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳۵:در حلقهٔ مستان تو ای دلبر دوش - میخانه درون کشیدم از خم سر جوش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳۸:دل یاد تو آرد برود هوش ز هوش - می بی‌لب نوشین تو کی گردد نوش


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق:با دل گفتم که ای دل زرق فروش - کم گرد بگرد عشق با عشق مکوش


  52. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۰۰:ای باد صبا به کوی آن دلبر کش - احوال دلم بگوی اگر باشد خوش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۱۳:ای روی چو آفتاب تو شادی کش - وی موی تو سرمایه ده، جمله حبش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۱۷:ای کرده به پنج شمع روشن هر شش - ای اصل خوشی و هرچه داری همه خوش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲۶:بیچاره دل سوختهٔ محنت کش - در آتش عشق تو همی سوزد خوش

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲۹:تا در نزنی بهر چه داری آتش - هرگز نشود حقیقت وقت تو خوش

    مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثانی » مناجات:تا درنزنی به هر چه داری آتش - هرگز نشود حقیقت وقت تو خوش


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۴۴:ای جان شکسته در میان آتش - سرمست درآ و باده عشق بکش


  53. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲۴:بر دل چو شکفته گشت اسرار غمش - ندهم به گل همه جهان خار غمش


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۱۶:واقف شوی ای پسر بر اسرار غمش - گرهیچ گذر کنی ببازار غمش


  54. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳۴:در انجمنی نشسته دیدم دوشش - نتوانستم گرفت در آغوشش


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل عاشر - اصل و حقیقت آسمان و زمین نور محمد ص و ابلیس آمد:در انجمنی نشسته دیدم دوشش - نتوانستم گرفت در آغوشش


  55. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۴۳:کاری کردم نگه نکردم پس و پیش - آنرا که چنان کند چنین آید پیش


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل ثانی - شرطهای سالک در راه خدا:آتش بزنم بسوزم این مذهب و کیش - عشقت بنهم به جای مذهب در پیش

    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق:اندر تن من جای نماند ای بت بیش - الا همه عشق تو گرفت از پس و پیش


  56. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱۱:آن خوش سخنان که ما بگفتیم به هم - در دل دارد نهفته این چرخ به خم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱۳:آن کس که ببست خواب ما را به ستم - یارب تو ببند خواب او را به کرم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۲۷:دستارم و جبه و سرم هر سه به هم - قیمت کردند به یک درم چیزی کم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۶۶:عمری رخ یکدگر بدیدیم به چشم - امروز که درهم نگریدیم به چشم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۹۲:گویی تو که من ز هر هنر باخبرم - این بی‌خبری بس که ز خود بیخبرم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱۷:ماهی فارغ ز چارده می‌بینم - بی‌چشم بسوی ماه ره می‌بینم


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۶۵:ای خواجه مزن تو اندرین راه قدم - تا هستی خود نیست نبینی هر دم


  57. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵۲:امشب همه شب نشسته اندر حزنم - فردا بروم مناره را کارد زنم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۶۷:فانی شدم و برید اجزای تنم - می‌چرخ که بر چرخ بد اول وطنم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۵۵:من یک جانم که صد هزار است تنم - چه جان و چه تن که هر دو هم خویشتنم


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۶۴:چندان نازست ز عشق با جان و تنم - گویا که تو عاشقی و معشوق منم


  58. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵۵:از دوستیت خون جگر را بخورم - این مظلمه را تا به قیامت ببرم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۸۸:گر ماه شوی بر آسمان کم نگرم - ور بخت شوی رخت بسویت نبرم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۸۹:گر من به در سرای تو کم گذرم - از بیم غیوران تو باشد حذرم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳۷:من سر بنهم در رهت ای کان کرم - کامروز از تو ای صنم مست ترم


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۶۳:خواهم که ز دور در جمالت نگرم - می نتوانم از آنکه بی پا و سرم


  59. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶۵:این گردش را ز جان خود دزدیدم - پیش از قالب به جان چنین گردیدم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۱۶:در باغ شدم صبوح و گل می‌چیدم - وز دیدن باغبان همی ترسیدم


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۸۶:چون در دو جهان مثال تو کم دیدم - از هر دو جهان برای تو ببریدم


  60. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۹۶:تا شمع تو افروخت پروانه شدم - با صبر ز دیدن تو بیگانه شدم


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۶۸:از سلسلۀ زلف تو دیوانه شدم - بر شمع رخت شبیه پروانه شدم


  61. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۵۷:شب گوید من انیس می‌خوارانم - صاحب جگر سوخته را من جانم

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲۹:من بر سر کویت آستین گردانم - تو پنداری که من ترا میخوانم


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۵۷:ای عشق چرا همی نهی بر جانم - باری که بدست کشیدنش نتوانم

    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۳۵:ای آنکه بلطف خود کنی درمانم - مگذار مرا بمن که اندر مانم


  62. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۹۱:گفتم به فراق مدتی بگزارم - باشد که پشیمان شود آن دلدارم


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل ثانی - شرطهای سالک در راه خدا:خالی‌ست سیه بر آن لبان یارم - مُهری‌ست ز مشک بر شکر، پندارم


  63. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱۹:مائیم که پوستین بگازر دادیم - وز دادن پوستین بگازر شادیم


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل رابع - خود را بشناس تا خدا را بشناسی:در دیدۀ دیده دیده​ای بنهادیم - و آن را ز ره دیده غذا می​دادیم


  64. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۴۳:من عشق ترا به جای ایمان دارم - جان نشکیبد ز عشق تا جان دارم


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۰۷:تا جان دارم عشق تو در جان دارم - وز خلق جهان بجمله پنهان دارم

    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۸۳:تا جان دارم غم تو در جان دارم - و اندوه تو از دو دیده پنهان دارم


  65. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۷۷:آشفته همی رَوی به کویی ای جان - می‌جویی از آن گمشدهٔ خویش نشان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۸۲:آن کس که نساخت با لقای یاران - افتاد به مکر دزد و تهدید عوان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۹۳:امشب منم و هزار صوفی پنهان - مانندهٔ جان جمله نهانند و عیان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۰۴:ای دف تو بخوان ز دفتر مشتاقان - ای کف تو بزن بر رگ خون ایشان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۴۵:تا روی تو قبله‌ام شد ای جان جهان - نز کعبه خبر دارم و نز قبلهٔ نشان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۵۲:چون شاه جهان نیست کسی در دو جهان - نی زیر و نه بالا و نه پیدا و نهان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۶۹:دل باغ نهانست و درختان پنهان - صد سان بنماید او و خود او یکسان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۷۱:دل گرسنهٔ عید تو شد چون رمضان - وز عید تو شد شاد و همایون رمضان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۷۲:دلها مثل رباب و عشق تو کمان - زامد شد این کمانچه دلها نالان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۸۷:شد کودکی و رفت جوانی ز جوان - روز پیری رسید بر پر ز جهان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۰۴:گلباغ نهانست و درختان پنهان - صد سال نماید او و او خود یکسان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۰۷:ما مرد سنانیم نه از بهر سه نان - ما دست زنانیم نه از دست زنان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۲۲:هشدار که می‌روند هر سو غولان - با دانه و دام در شکار گوران

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۲۳:هم خانه از آن اوست و هم جامه و نان - هم جسم از آن اوست همه دیده و جان


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق:چون از تو بجز عشق نجویم بجهان - هجران و وصال تو مرا شد یکسان

    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق:دیدیم نهان گیتی و اهل دو جهان - وز علت و عاربرگذشتیم آسان

    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل تاسع - بیان حقیقت ایمان و کفر:دیدیم نهان گیتی و اهل دو جهان - وز علت و عار برگذشتیم آسان


  66. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۰۰:ای خورده مرا جگر برای دگران - دانم که همین کنی برای دگران

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۱۱:ای زخم تو خوشتر از دوای دگران - امساک تو بهتر از عطای دگران


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل تاسع - بیان حقیقت ایمان و کفر:هجران تو خوشتر از وصال دیگران - منکر شدنت به از رضای دیگران


  67. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۰۷:ای دوست قبولم کن و جانم بستان - مستم کن و از هر دو جهانم بستان


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل تاسع - بیان حقیقت ایمان و کفر:پر کن قدح باده و جانم بستان - مستم کن و از هر دو جهانم بستان


  68. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۸۶:شب رفت و نرفت ای بتِ سیمین‌برِ من - سودای مناجات غمت از سرِ من


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل تاسع - بیان حقیقت ایمان و کفر:معشوق، مرا گفت نشین بر در من - مگذار درون آنکه ندارد سر من

    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل تاسع - بیان حقیقت ایمان و کفر:چندان نازست ز عشق تو در سر من - کاندر غلطم که عاشقی تو بر من


  69. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۹۴:عید آمد و عیدانه جمال سلطان - عیدانه که دیده است چنین در دو جهان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۰۱:کس نیست به غیر از او در این جمله جهان - نی زشت و نه نیکو و نه پیدا و نهان

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۱۵:من کی خندم تات نبینم خندان - جان بندهٔ آن خندهٔ بیکام و دهان


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۲۲:من پادشهی شوم به پیدا و نهان - گر حاصل من تو باشی ای جان جهان


  70. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۶۲:خواهی که مقیم و خوش شوی با ما تو - از سر بنه آن وسوسه و غوغا تو


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۷:تا من به میان رسول یابم با تو - تنها ز همه جهان من و تنها تو


  71. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۹۸:ای کان العباد ما اهواه - ما یذکرنا فکیف ما ینساه

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۱۸:تا روی ترا بدیدم ای بت ناآگاه - سرگشته شدم ز عشق گم کردم راه

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۲۳:در راه یگانگی چه طاعت چه گناه - در کوی خرابات چه درویش چه شاه

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۳۹:گیر ایدل من عنان آن شاهنشاه - امشب بر من قنق شو ای روت چو ماه

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۴۴:من میگویم که گشت بیگاه ایماه - میگوید ماه ناگهانی بیگاه


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل تاسع - بیان حقیقت ایمان و کفر:در کوی خرابات چه درویش و چه شاه - در راه یگانگی چه طاعت چه گناه

    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۳۷:گفتی که برو حدیث ما کن کوتاه - ای دوست کجا روم کجا دانم راه ؟


  72. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۵۳:آمد بر من دوش مه یغمائی - گفتم که برو امشب اینجا نائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۵۹:آن روز که دیوانه سر و سودائی - در سلسلهٔ دولتیان می‌آئی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۹۴:ای آنکه ز حد برون جان‌افزایی - بی‌حدی و حد هر نفس بنمایی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۱۰:ای بانگ رباب از کجا می‌آئی - پرآتش و پر فتنه و پر غوغائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۱۶:ای چون علم بلند در صحرائی - وی چون شکر شگرف در حلوائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۱۷:ای چون علم سپید در صحرائی - ای رحمت در رسیده از بالائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲۸:ای دل تو بدین مفلسی و رسوائی - انصاف بده که عشق را چون سائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۳۹:ای روی ترا پیشه جهان‌آرائی - وی زلف ترا قاعده عنبر سائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۸۴:با قلاشان چو رد نهادی پائی - در عشق چو پخت جان تو سودائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۲۸:جانم دارد ز عشق جان‌افزائی - از سوداها لطیفتر سودائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۳۵:چون ساز کند عدم حیات افزائی - گیری ز عدم لقمه و خوش می‌خائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۳۷:چون شب بر من زنان و گویان آئی - در نیم شبی صبح طرب بنمائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۵۷:در دست اجل چو درنهم من پائی - در کتم عدم در افکنم غوغائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۸۵:رفتم به طبیب گفتم ای بینائی - افتادهٔ عشق را چه می‌فرمایی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۳۴:گفتم به طبیب دارویی فرمایی - نبضم بگرفت از سر دانایی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۵۱:مائیم در این زمان زمین پیمائی - بگذاشته هر شهر به شهر آرائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۶۹:میدان و مگو تا نشود رسوائی - زیبائی مرد هست در تنهائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷۰:می‌فرماید خدا که ای هرجائی - از عام ببر که خاص آن مائی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸۰:هر روز ز عاشقی و شیرین‌رایی - من عاشق را پیرهنی فرمایی

    مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت:می‌دان و مگو تا نشود رسوایی - زیبایی مرد، هست درگنجایی


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل عاشر - اصل و حقیقت آسمان و زمین نور محمد ص و ابلیس آمد:روشن‌تر از آفتاب باید رایی - تا بشناسد مزاج هر سودایی

    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۳۷:گفتی دگری بین کنم ای بینایی - گر تو دگری چو خویشتن بنمایی


  73. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۷۲:از سایهٔ عاشقان اگر دور شوی - بر تو زند آفتاب و رنجور شوی


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۲۴:از هستی خود اگر گهی دور شوی - بر لشگر بیخودی تو منصور شوی


  74. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۷۹:اسرار شنو ز طوطی ربانی - طوطی بچه‌ای زبان طوطی دانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۹۵:ای آنکه ز حال بندگان میدانی - چشمی و چراغ در شب ظلمانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۰۳:ای ابر که تو جهان خورشیدانی - کاری مقلوب می‌کنی نادانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۳۴:ای دوست به حق آنکه جان را جانی - چون نامهٔ من رسد به تو برخوانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۹۷:پران باشی چو در صف یارانی - پری باشی سقط چو بی ایشانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۱۵:تا در طلب گوهر کانی کانی - تا در هوس لقمهٔ نانی نانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۲۱:تو دوش چه خواب دیده‌ای می‌دانی - نی دانش آن نیست بدین آسانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۴۳:حاشا که به ماه گویمت میمانی - یا چون قد تو سرو بود بستانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۵۶:در خاک اگر رفت تن بیجانی - جان بر فلک افرازد و شاذروانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۰۲:عالم سبز است و هر طرف بستانی - از عکس جمال گل‌رخی خندانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۳۳:گر یک ورق از کتاب ما برخوانی - حیران ابد شوی زهی حیرانی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸۷:هر لحظه مها پیشِ خودم می‌خوانی - احوال همی‌پرسی و خود می‌دانی


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۳۸:گر بر سر من خار و خسک بارانی - باران تو را دوخته‌ام بارانی

    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۸۲:موقوف بجان اگر بمانی مانی - زیرا که چو در عالم جانی جانی


  75. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۹۰:ای آنکه به کوی یار ما افتادی - آن روی بدیدی به قفا افتادی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۱۹:ای خواجه ز هر خیال پر باد شوی - وز هیچ ترش گردی و دلشاد شودی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۱۴:گر تو نکنی سلام ما را در پی - چون جمله نشاطی و سلامی چون می


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۲۵:چون دیده شوی مراو پس دیده شوی - بیننده تو باشی ای نکوروخود را


  76. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۹۶:ای آنکه ز خاک تیره نطعی سازی - هر لحظه بر او نقش دگر اندازی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۰۲:ای آنکه نظر به طعنه می‌اندازی - بشناس دمی تو بازی از جان بازی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۸۲:با زهره و با ماه اگر انبازی - رو خانه ز ماه ساز اگر میسازی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۱۲:گر آنکه امین و محرم این رازی - در بازی بیدلان مکن طنازی


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۲۲:گر هر چه ترا هست همه دربازی - ور هستی خود جدا کنی انبازی


  77. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۰۵:ای باد سحر به کوی آن سلسله موی - احوال دلم بگوی اگر یابی روی

    مولانا » مجالس سبعه » المجلس الثالث » حکایت:ای باد سحر، به کوی آن سلسله موی - احوال دلم بگوی، اگر باشد روی


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۷:اندر طلب یار همی باش چو گوی - بی پا و سری خویشِ تواَند در تک و پوی


  78. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۰۶:ای باد سحر تو از سر نیکوئی - شاید که حکایتم به آن مه گوئی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۱۵:ای ترک چرا به زلف چون هندوئی - رومی رخ و زنگی خط و پر چین موئی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۷۴:دل گفت مرا بگو کرا می‌جوئی - بر گرد جهان خیره چرا می‌پوئی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۷۹:دی بلبلکی لطیفکی خوش گوئی - می‌گفت ترانه‌ای کنار جوئی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۱۱:گاه از غم او دست ز جان می‌شوئی - گه قصهٔ آ، به درد دل می‌گوئی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۴۱:گفتی که تو دیوانه و مجنون خویی - دیوانه توی که عقل از من جویی


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل ثانی - شرطهای سالک در راه خدا:ای آنک همیشه در جهان می‌​پویی - این سعی ترا چه سود دارد گویی ؟


  79. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲۵:ای در دل هر کسی ز مهرت تابی - وی از تو تضرعی بهر محرابی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۰۴:بی‌آتش عشق تو نخوردم آبی - بی‌نقش خیال تو ندیدم آبی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۹۴:یک شفتالو از آن لبِ عَنّابی - پُر کرد جهان ز بویِ سیب و آبی


    عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۳۱:پیری دیدم ز عشق در غرقابی - وز گریه‌ی خود بکرد او گردابی


  80. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۲۷:جان روز چو مار است به شب چون ماهی - بنگر که تو با کدام جان همراهی

    مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۵۲:مائیم و هوای روی شاهنشاهی - در آب حیات عشق او چون ماهی


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل خامس - شرح ارکان پنجگانۀ اسلام:افکند دلم رخت بمنزلگاهی - کآنجانبود بصد دلیلان راهی


  81. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷۵:نی من منم و نی تو توی نی تو منی - هم من منم و هم تو توی هم تو منی


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل عاشر - اصل و حقیقت آسمان و زمین نور محمد ص و ابلیس آمد:نه من منم نه تو توی نه تو منی - هم من منم هم تو توی هم تو منی


  82. مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸۳:هرگز به مزاجِ خود یکی دم نزنی - تا از دمِ خویش، گردنِ غم نزنی


    عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل ثانی - شرطهای سالک در راه خدا:تا هرچه علایق‌ست بر هم نزنی - در دایرۀ محققان دم نزنی