گنجور

 
مولانا

اگر تو همره بلبل ز بهر گلزاری

تو خار را همه گل بین چو بهر گل زاری

نمی‌شناسی باشد که خار گل باشد

اگر چه می خلدت عاقبت کند یاری

درون خار گلست و برون خار گلست

به احتیاط نگر تا سر کی می‌خاری

چه احتیاط مرا عقل و احتیاط نماند

تو احتیاط کن آخر که مرد هشیاری

غلط تو هم نتوانی نگاه داشت مرا

عجب ز شمع تو پروانه را نگه داری

خوشست تلخی دارو و سیلی استاد

غنیمتست ز یار وفا جفاکاری

به دست دلبر اگر عاشقی زبون باشد

ز عشق و عقل ویست آن نه از سبکساری

به غیر ناز و جفا هر چه می‌کند معشوق

مباش ایمن کان فتنه است و طراری

زبون و دستخوش و عشوه می خوریم ای عشق

اگر دروغ فروشی و گر محال آری

دروغ و عشوه و صدق و محال او حالست

ولیک غیر نبیند به چشم اغیاری

 
 
 
قطران تبریزی

مرا به ناله و زاری همی‌بیازاری

جفای تو بکشم زانکه بس سزاواری

تو را به جان و تن خویشتن خریدارم

مرا به قول بداندیش می‌بیازاری

به جان شیرین مهر تو را خریدارم

[...]

امیر معزی

نبود چون تو مَلِک در جهان جهانداری

نیافرید خدای جهان تو را یاری

خجسته آمد دیدار تو به عالم بر

خدایگان چو تو باید خجسته دیداری

تو راست مُلک و سزاوار آن تویی به یقین

[...]

وطواط

ز عشقت ای عمل غمزهٔ تو خون خواری

بسی کشید تن مستمند من خواری

مراست عیش دژم تا شدی ز دست آسان

چگونه عیشی؟ با صد هزار دشواری

بدان دو چشم دژم عیش من دژم خواهی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
عین‌القضات همدانی

در آی جانا با من به کار اگر یاری

وگرنه رو به سلامت که بر سر کاری

نه همرهی تو مرا راه خویش گیر و برو

تو را سلامت بادا مرا نگوساری

مرا به خانهٔ خمار بر بدو بسپار

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

اگر مدیحت گویم نیابم از تو عطا

وگر نگویمت از من همی بیازاری

اگرت گویم بخل واگر نگویم خشم

چه عادتست که تو میرخواره زن داری

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جمال‌الدین عبدالرزاق
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه