آورد خبر شکرستانی
کز مصر رسید کاروانی
صد اشتر جمله شکر و قند
یا رب چه لطیف ارمغانی
در نیم شبی رسید شمعی
در قالب مرده رفت جانی
گفتم که بگو سخن گشاده
گفتا که رسید آن فلانی
دل از سبکی ز جای برجست
بنهاد ز عقل نردبانی
بر بام دوید از سر عشق
میجست از این خبر نشانی
ناگاه بدید از سر بام
بیرون ز جهان ما جهانی
دریای محیط در سبویی
در صورت خاک آسمانی
بر بام نشسته پادشاهی
پوشیده لباس پاسبانی
باغی و بهشت بینهایت
در سینه مرد باغبانی
میگشت به سینهها خیالش
میکرد ز شاه دل بیانی
مگریز ز چشمم ای خیالش
تا تازه شود دلم زمانی
شمس تبریز لامکان دید
برساخت ز لامکان مکانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، یک کاروان از مصر به شکرستان میآید و با خود نعمتهایی چون شکر و قند به ارمغان میآورد. شاعر در نیمه شب شمعی را میبیند که جان میبخشد و به گفتگو میپردازد. دل شاعر از خوشحالی به پرواز درمیآید و به عشق بر بام میدود. ناگهان جهانی دیگر را میبیند که پر از زیبایی و بزرگی است، جایی که پادشاهی لباس پاسبانی بر تن دارد و باغ بهشت در دل مردی باغبان نهفته است. خیال آن پادشاه در دلها میگشت و شاعر از او میخواهد که از چشمانش دور نشود. در نهایت، شمس تبریز را میبیند که از غیرمکان، مکانی میسازد.
هوش مصنوعی: خبر رسید که کاروانی از شکرستان به مصر آمده است.
هوش مصنوعی: ای خدا، صد شتر که همهشان شکر و قند هستند، چه هدیهی دلپذیری!
هوش مصنوعی: در نیمه شب، شمعی در کنار جسم بیجان ظاهر شد و روحی از آن جدا گشت.
هوش مصنوعی: گفتم که صحبت کن، اما او پاسخ داد که زمان آن شخص فرا رسیده است.
هوش مصنوعی: دل به خاطر سبکی و خوشحالی از جای خودش بلند شد و به عقل مانند یک نردبان تکیه زد.
هوش مصنوعی: بر روی سقف دوید و از شدت عشق به دنبال نشانهای از این خبر میگشت.
هوش مصنوعی: ناگهان او را دید که از روی بام به بیرون نگاه میکند و جهانی متفاوت از جهان ما را مشاهده میکند.
هوش مصنوعی: دریای وسیع و بیکران در ظرفی کوچک چون یک سبو، در چهرهی خاکی و ساخته شده از آسمان.
هوش مصنوعی: یک پادشاه بر بام نشسته و لباس نگهبانی به تن کرده است.
هوش مصنوعی: در دل مرد باغبانی، باغی زیبا و بهشتی بیپایان وجود دارد.
هوش مصنوعی: او در دلها میگشت و با خیال خود، از عشق به شاه، بیانی را ایجاد میکرد.
هوش مصنوعی: از دیدگانم دور باش ای خیال زیبایت، تا دلم نفسی تازه کند و شاداب شود.
هوش مصنوعی: شمس تبریز به جایی فراتر از مکانهای عادی نگاه کرد و از آنجا فضایی جدید و فراوانی را شکل داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
آن جنگی مرد شایگانی
معروف شده به پاسبانی
در گردنش از عقیق تعویذ
بر سرش کلاه ارغوانی
بر روی نکوش چشم رنگین
[...]
ای چشم و چراغ آن جهانی
وی شاهد و شمع آسمانی
خط نو نبشته گرد عارض
منشور جمال جاودانی
بی دیده ز لطف تو بخواند
[...]
عشقست نشان بی نشانی
از خود چو برون شوی بدانی
ای غایت عیش این جهانی
ای اصل نشاط و شادمانی
گر روح بود لطیف روحی
ور جان باشد عزیز جانی
گفتی که چگونهای تو بیما
[...]
تا بشنیدم که ناتوانی
دلتنگ شدم چنانکه دانی
گفتم شخصی بدان لطیفی
افسوس بود به ناتوانی
افتاد ز هاتفی به گوشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.