شبی که دررسد از عشق پیک بیداری
بگیرد از سر عشاق خواب بیزاری
ستاره سجده کند ماه و زهره حال آرد
رها کن خرد و عقل سیر و رهواری
زهی شبی که چنان نجم در طلوع آید
به روز روشن بدهد صفات ستاری
ز ابتدای جهان تا به انتهای جهان
کسی ندید چنین بیهشی و هشیاری
تو خواه برجه و خواهی فروجه این نبود
کی زهره دارد با آفتاب سیاری
طمع مدار که امشب بر تو آید خواب
که برنشست به سیران خدیو بیداری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به توصیف شبی خاص از عشق میپردازد که در آن عشق و بیداری بر خواب و خرد غلبه میکنند. در این شب، ستارهها سجده میکنند و حالتی ویژه را تجربه میکنند. شاعر به شکوه و زیبایی این شب اشاره دارد و میگوید که از آغاز تا پایان جهان هیچکس چنین حالتی از بیهشی و هشیاری را ندیده است. او همچنین به این نکته اشاره میکند که در این شب، خواب بر ما نخواهد آمد چرا که فضای عشق و بیداری بر همه چیز حاکم است.
هوش مصنوعی: شب که عشق پیامآور خود را میفرستد، عاشقان از خواب بیدار میشوند و از خوابیدن دست میکشند.
هوش مصنوعی: وقتی که ستارهها سر به سجده میگذارند و سیارههای دیگری مانند ماه و زهره از حال و احوال خود فارغ میشوند، دیگر نیازی به تفکر و عقل نیست.
هوش مصنوعی: چه شبی زیبا که ستارهای درخشان با طلوع خود، ویژگیهای روشنایی را در روز نمایان کند.
هوش مصنوعی: از آغاز جهان تا پایان آن، هیچکس چنین حالتی از بیخبری و آگاهی را ندیده است.
هوش مصنوعی: به هر حال که تو در موقعیت بالایی یا پایینی قرار بگیری، این موضوع نمیتواند جلوی درخشش و موقعیت برجستهی تو را بگیرد، مثل اینکه زهره (Venus) در برابر آفتاب نتواند خود را پنهان کند.
هوش مصنوعی: امید نداشته باش که امشب خواب به چشمت بیفتد، چون تو در حال حاضر به دنیای بیداری و شور و شوق مشغول هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا به ناله و زاری همیبیازاری
جفای تو بکشم زانکه بس سزاواری
تو را به جان و تن خویشتن خریدارم
مرا به قول بداندیش میبیازاری
به جان شیرین مهر تو را خریدارم
[...]
نبود چون تو مَلِک در جهان جهانداری
نیافرید خدای جهان تو را یاری
خجسته آمد دیدار تو به عالم بر
خدایگان چو تو باید خجسته دیداری
تو راست مُلک و سزاوار آن تویی به یقین
[...]
ز عشقت ای عمل غمزهٔ تو خون خواری
بسی کشید تن مستمند من خواری
مراست عیش دژم تا شدی ز دست آسان
چگونه عیشی؟ با صد هزار دشواری
بدان دو چشم دژم عیش من دژم خواهی
[...]
در آی جانا با من به کار اگر یاری
وگرنه رو به سلامت که بر سر کاری
نه همرهی تو مرا راه خویش گیر و برو
تو را سلامت بادا مرا نگوساری
مرا به خانهٔ خمار بر بدو بسپار
[...]
اگر مدیحت گویم نیابم از تو عطا
وگر نگویمت از من همی بیازاری
اگرت گویم بخل واگر نگویم خشم
چه عادتست که تو میرخواره زن داری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.