گنجور

 
مولانا

ای آنک تو شاه مطربانی

زان دلبرکش بگو که دانی

خواهم که دو عشر ای خوش آواز

از مصحف حسن او بخوانی

در هر حرفیش مستمع را

بگشاید چشمه معانی

سینش گوید که فاستجیبوا

نونش گوید که لن ترانی

ای طره او چه پای بندی

وی غمزه او چه بی‌امانی

از نرگس او است ای گل سرخ

کان اطلس سرخ می‌درانی

ماندم ز تمام کردن این

باقیش تو بگو بر این نشانی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ناصرخسرو

آن جنگی مرد شایگانی

معروف شده به پاسبانی

در گردنش از عقیق تعویذ

بر سرش کلاه ارغوانی

بر روی نکوش چشم رنگین

[...]

سنایی

ای چشم و چراغ آن جهانی

وی شاهد و شمع آسمانی

خط نو نبشته گرد عارض

منشور جمال جاودانی

بی دیده ز لطف تو بخواند

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
عین‌القضات همدانی

عشقست نشان بی نشانی

از خود چو برون شوی بدانی

انوری

ای غایت عیش این جهانی

ای اصل نشاط و شادمانی

گر روح بود لطیف روحی

ور جان باشد عزیز جانی

گفتی که چگونه‌ای تو بی‌ما

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
ادیب صابر

تا بشنیدم که ناتوانی

دلتنگ شدم چنانکه دانی

گفتم شخصی بدان لطیفی

افسوس بود به ناتوانی

افتاد ز هاتفی به گوشم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه