ای آنک تو شاه مطربانی
زان دلبرکش بگو که دانی
خواهم که دو عشر ای خوش آواز
از مصحف حسن او بخوانی
در هر حرفیش مستمع را
بگشاید چشمه معانی
سینش گوید که فاستجیبوا
نونش گوید که لن ترانی
ای طره او چه پای بندی
وی غمزه او چه بیامانی
از نرگس او است ای گل سرخ
کان اطلس سرخ میدرانی
ماندم ز تمام کردن این
باقیش تو بگو بر این نشانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و زیبایی معشوق اشاره دارد. شاعر از «شاه مطرب» به عنوان کسی که بتواند زیباییهای معشوق را با آوازش توصیف کند، یاد میکند. او از معشوق میخواهد که از «مصحف حسن» او بخواند تا دلانگیزیهایش را به دیگران نشان دهد. هر حرف این عشق چشمهای از معانی عمیق را در دل شنوندگان باز میکند. شاعر در وصف زیباییهای معشوق، از نرگس و طره او صحبت میکند و به قدرت و اثرگذاری این زیباییها در زندگی خود اشاره دارد. در پایان، شاعر بیان میکند که در تکمیل توصیف معشوق ناتوان است و از او میخواهد که ادامه این وصف را بر عهده بگیرد.
هوش مصنوعی: ای کسی که در هنر موسیقی سرآمد هستی، از دلبر زیبایت بگو که آیا او را میشناسی؟
هوش مصنوعی: میخواهم که تو با صدای دلنشین خود، دو عُشری از کتاب زیبایی او را بخوانی.
هوش مصنوعی: در هر نوشته و سخنگویی، این قابلیت وجود دارد که به شنونده یا خواننده، مفاهیم عمیق و معانی گستردهای را منتقل کند.
هوش مصنوعی: در اینجا سخن از دو دیدگاه است. یکی میگوید که به دعوت و پاسخدهی باید توجه کرد و دیگری به عدم امکان دیدار اشاره میکند. به این معناست که در برخی مواقع باید به درخواستها و پاسخها توجه کنیم، اما در عین حال، زمانی هم وجود دارد که دسترسی به برخی چیزها ممکن نیست.
هوش مصنوعی: ای موهای او چه زیبایی، و آن ناز او چه دلربایی دارد.
هوش مصنوعی: چشمهای او باعث شدهاند که زیبایی تو، ای گل سرخ، مانند پارچهای با رنگ قرمز درخشان به نظر برسد.
هوش مصنوعی: من از تمام شدن این وضعیت گیج و مبهوت ماندهام، تو بگو با این نشانه چه باید بکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن جنگی مرد شایگانی
معروف شده به پاسبانی
در گردنش از عقیق تعویذ
بر سرش کلاه ارغوانی
بر روی نکوش چشم رنگین
[...]
ای چشم و چراغ آن جهانی
وی شاهد و شمع آسمانی
خط نو نبشته گرد عارض
منشور جمال جاودانی
بی دیده ز لطف تو بخواند
[...]
عشقست نشان بی نشانی
از خود چو برون شوی بدانی
ای غایت عیش این جهانی
ای اصل نشاط و شادمانی
گر روح بود لطیف روحی
ور جان باشد عزیز جانی
گفتی که چگونهای تو بیما
[...]
تا بشنیدم که ناتوانی
دلتنگ شدم چنانکه دانی
گفتم شخصی بدان لطیفی
افسوس بود به ناتوانی
افتاد ز هاتفی به گوشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.