گنجور

 
مولانا

پائی که همی رفت به شبستان سر مست

دستی که همی چید ز گل دسته بدست

از بند و گشاد دهن دام اجل

آن دست بریده گشت و آن پای شکست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode