ای تو را گردن زده آن تسخرت بر گرد نان
ای سیاهی بر سیاهی جان تو از گرد نان
ای تو در آیینه دیده روی خود کور و کبود
تسخر و خنده زده بر آینه چون ابلهان
تسخرت بر آینه نبود به روی خود بود
زانک رویت هست تسخرگاه هر روشن روان
آن منافق روی ظلمت جان تسخرکن که خود
جمله سر تا پای تسخر بودهست آن قلتبان
هر کی در خون خود آید دست من چه گو درآ
هر کی او دزدی کند حق است دار و نردبان
هر کی استهزا کند بر خاصگان عشق حق
تیغ قهرش بر سر آید از جلاد قهرمان
ندهدش قهر خدا مهلت که تا یک دم زند
گرچه دارد طاعت اهل زمین و آسمان
عبرت از ابلیس گیرد آنک نسل آدم است
کو به استهزای آدم شد سیه روی قران
تا که بهتانها نهد آن مظلم تاریک دل
خنبک و مسخرگی و افسوس بر صاحب دلان
احمد مرسل به طعن و سخره بوجهل بود
موسی عمران به تسخرهای فرعونی چنان
صبرها کردند تا قهر خدا اندررسید
دود قهر حق برآمدشان ز سقف دودمان
از ملامتهای حسادان جگرها خون شود
درد استهزای ایشان داغها آرد به جان
گر از ایشان درگریزی در مغاره خلوتی
عشق چون چوگانت آرد همچو گوی اندر میان
تا چشاند مر تو را زهری ز هر افسردهای
تا کشاند نزد تو از هر حسودی ارمغان
تا بده است این گوشمال عاشقان بودهست از آنک
در همه وقتی چنین بودهست کار عاشقان
گر تو اندر دین عشقی بر ملامت دل بنه
وز فسوس و تسخر دشمن مکن رو را گران
عاشقی چون روگری دان یا مثل آهنگری
پس سیه باشد هماره چهرههای روگران
بر رخ روگر سیاهی از پی قزغان بود
و آنگهی جمله سیاهی گرد شد بر قازغان
همچنان در عاقبت این روسیاهی عاشقان
جمع گردد بر رخ تسخرکن خنبک زنان
عشق نقشی را حسودان دشمنیها می کنند
خاصه عشق پادشاه نقش ساز کامران
نقش ساز نقش سوز ملک بخش بینظیر
جان فزایی دلربایی خوش پناه دو جهان
خاص خاص سر حق و شمس دین بینظیر
فخر تبریز و خلاصه هستی و نور روان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به تحلیل و توصیف حالاتی از استهزا و سرزنش در عشق و معانی عمیق آن میپردازد. شاعر به انتقاد از افرادی میپردازد که به عشق و عارفان میتازند و با تمسخر و تحقیر به آنها مینگرند. او نشان میدهد که این تسخرها ناشی از جهل و نادانی است و افراد باید از آن دوری کنند. همچنین، شاعر به تاریخ و داستانهای گذشته اشاره میکند که چگونه افراد بزرگ و معصوم مانند پیامبران نیز تحت استهزای دیگران قرار گرفتند. در نهایت، او بر اهمیت عشق و وفاداری در برابر دشواریها تأکید میکند و از عاشقان میخواهد که در برابر حسادت و تمسخرهای دیگران استقامت کنند. عشق را به عنوان نیرویی قدرتمند و الهی توصیف میکند که میتواند از همهی سختیها عبور کند.
هوش مصنوعی: تو که به خاطر نان گرفتار شدهای، چرا به خودت اجازه میدهی که در حسرت آن سیاهی باقی بمانی؟ جان تو از این وابستگی به نان رنج میبرد.
هوش مصنوعی: ای کسی که در آینه چهرهات را میبینی و با کوری و کبودی به آن مینگری، مانند احمقها به آینه میخندی و تمسخر میکنی.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که زیبایی و جذابیت چهرهات به قدری چشمنواز است که هیچ نیازی به آینه برای نمایش آن نیست. چهره تو خود به تنهایی محلی است که هر روان روشنی جذب آن میشود و به تماشای آن مینشیند.
هوش مصنوعی: دشمنان دین و تظاهرکنندگان باید بدانند که خودشان در همه ابعاد وجودشان به منافی بودن دچار هستند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به مشکلات و سختیها دچار شود، من چه میتوانم بگویم؟ هر کس که مرتکب خیانت و دزدی شود، به خودی خود در خطر است و بایستی عواقب کارش را ببیند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به شوخی و تمسخر به معشوقان خاص عشق الهی پردازد، به سرعت با خشم و قهر طاقتفرسا روبهرو خواهد شد، گویی که دست قهری قوی و بیرحم بر سر او فرود میآید.
هوش مصنوعی: خدا به کسی که قهرش کند، فرصتی نمیدهد حتی برای یک لحظه، هرچند ممکن است او اطاعت تمام بندگان زمین و آسمان را داشته باشد.
هوش مصنوعی: آن کسی که از ابلیس عبرت میگیرد، همان آدمی است که به خاطر تمسخر کردن آدم، در روز قیامت روسیاه میشود.
هوش مصنوعی: با تسلط بر دلهای تیره و غمگین، او به زودی به تخریب و تمسخر نیکوکاران خواهد پرداخت و بر حال آنها افسوس خواهد خورد.
هوش مصنوعی: احمد (پیامبر اسلام) با طعنه و تمسخر بوجهل (یکی از شخصیتهای منفی) روبهرو بود، همانطور که موسی (پیامبر بنیاسرائیل) با تحقیرهای فرعون مواجه بود.
هوش مصنوعی: همه صبر کردند تا زمانی که غضب خداوند فرارسید و نتیجهی این غضب، مانند دودی از سقف خانوادهشان بیرون آمد.
هوش مصنوعی: حسادت دیگران باعث میشود که درد و رنج زیادی بر دل انسان بنشیند و آزارهایی که از تمسخر آنها به وجود میآید، زخمهای عمیقی را بر جان وارد میکند.
هوش مصنوعی: اگر از اینها دوری کنی، در جایی خلوت و آرامش پیدا میکنی که عشق مانند تیری به سمت تو خواهد آمد، درست مانند گوی که در میانه قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: باید تو را با زهر هر ناامیدی آشنا کند، تا حسادت هر کسی را به تو بیاورد و خالی از حسد کند.
هوش مصنوعی: در بیان این بیت، به نظر میرسد که عاشقان همیشه با چالشها و سختیها مواجه بودهاند و این موضوع بخشی از تجربه زندگی آنهاست. به نوعی، نشان میدهد که این مشکلات جزو روند طبیعی عشق و عاشقی بوده و همیشه وجود داشتهاند.
هوش مصنوعی: اگر در عشق، دین و اعتقاد داری، نباید به سرزنش دل توجه کنی و از تهمتها و تمسخرهای دشمنان بگریزی و نگران نباشی.
هوش مصنوعی: عاشق واقعی مانند کسی است که با دقت و هنر عمل میکند؛ او مانند آهنگری است که در حین کار، چهرهاش همواره ممکن است کثیف و سیاه شود.
هوش مصنوعی: اگر بر چهرهاش سایهای از سیاهی باشد، به طوری که تمام نورها را بپوشاند، در آن صورت همه جا را تاریکی فرامیگیرد.
هوش مصنوعی: در پایان، افرادی که عاشقانه تلاش کردهاند و به نوعی در این مسیر دچار مشکلات و بدنامی شدهاند، گرد هم میآیند و دیگران به آنها میخندند و به تمسخرشان میپردازند.
هوش مصنوعی: عشق، در دل حسودان دشمنان را به وجود میآورد، بهویژه اگر عشق مربوط به پادشاهی باشد که خوشبخت و موفق است.
هوش مصنوعی: سازندهای هنرمند و بینظیر که با اثرش جان انسان را تازه میکند و زیباییاش درخشندگی خاصی دارد، پناهی دلنشین در دنیای دوگانه زندگی است.
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف شخصیت برجستهای میپردازد که در علم و دانش به مراتب خاص و منحصر به فرد است. او به عنوان فخر یک شهر معتبر شناخته میشود و وجودش به عنوان منبع نور و زندگی برای دیگران محسوب میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
خواسته تاراج گشته، سر نهاده بر زیان
لشکرت همواره یافه، چون رمهٔ رفته شبان
چیست آن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان
بیروان تن پیکری پاکیزه چون بیتنْ روان
گر بجنبانیش آب است، ار بلرزانی درخش
ور بیندازیش تیر است، ار بدو یازی کمان
از خرد آگاه نه در مغز باشد چون خرد
[...]
بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان
تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان
تا که میجستم ندیدم تا بدیدم گم شدم
گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان
در خیال من نیامد در یقینم هم نبود
[...]
سرو دیدستم که باشد رسته اندر بوستان
بوستان هرگز ندیدیم رسته بر سرو روان
بوستانی ساختی تو برسر سرو سهی
پر گل و پر لاله و پر نرگس و پر ارغوان
ای بهار خوبرویان چند حیلت کرده ای
[...]
خسروا جائی بهمت ساختی، جائی بلند
پر ز خوان خواهی کنونش کرد و خواهی پر سخوان
تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعه ها
تیر تو مومول شد در دیده های دیده بان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.